مدیریت آینده پژوهی سلامت و روانشناسی

اطلاعات و مقاله های روان شناسی و مدیریت آینده پژوهی

 

اصلاح الگوی مصرف نیازمند اصلاح رفتار افراد در جامعه

سال 1388 ، « سال اصلاح الگوی مصرف»  نام گذاری شده است که مبنای آن  پایه گذاری الگویی مبتنی بر اصلاح شیوه ی مصرف در جامعه به منظور پیشگیری از آسیب های مصرف زدگی است که منجر به بازگشت سرمایه به داخل خانواده و در سطح وسیع کشور می شود. گرچه اصلاح امری به این مهمی نیازمند یک دوره درازمدت است ولی توجه مسئولین و مردم می تواند شروعی بر رعایت این امر باشد که با پیروی از آموزه های دینی و نیز علوم تخصصی می تواند در جامعه نهادینه شود.

هر نوع اصلاح در جامعه نیازمند اصلاح رفتار است و رفتار فرایندی است که در یک دوره بر اساس هنجارهای خانواده، جامعه و نیز شخصیت افراد شکل می گیرد که البته یادگیری اجتماعی بیشترین سهم را در شکل گیری رفتار افراد جامعه دارد و در سطح کلان منجر به پدید آمدن فرهنگ یک جامعه خاص می شود.

در این مبحث سعی در آن است که به اهمیت رفتار و یادگیری پرداخته و راهکارهای اصلاح الگوی مصرف از دیدگاه روان شناسی مورد بررسی قرار گیرد.

« یادگیری یعنی؛ تغییر نسبتاً  پایدار در رفتار است که بر اثر تجربه در توانایی‌های بالقوه فرد به وجود می‌آید». نقش یادگیری در همه صحنه‌های زندگی نمایان است. یادگیری تنها آموختن مهارتی خاص با مطالب درسی نیست؛ بلکه در رشد هیجانی، رشد شخصیتی ، تعامل اجتماعی انسان دخالت دارد. انسان یاد می‌گیرد که از چه چیزی بترسد، چه چیزی را دوست بدارد و کجا چگونه رفتار کند. در واقع نوزاد از همان لحظه تولد درگیر فرآیند یادگیری می‌شود و توانایی است که در نحوه زندگی فرد در اجتماع تاثیر گذار خواهد بود.

فرآیند یادگیری با توجه به اهمیتش همیشه مورد توجه بوده و در این مورد دانشمندان بسیاری اظهار نظر،  پژوهش و نظریه پردازی کرده و جواب بسیاری از سوالات را روشن کرده‌اند، به طوری که می‌توان با صراحت بیان کرد که از طریق یک سری مداخلات می توان برخی رفتارها را تغییر داده و حتی در مقاطع زمانی نیز جایگزین نمود. البته توجه به برخی اصول و چارچوب های نظری ( رفتاری) لازم است که اختصاراَ به آن خواهیم پردخت. 

 

ویژگی‌های یادگیری

تغییر در رفتار

یادگیری همراه با «تغییر»  است، به گونه‌ای که بعد از کسب یادگیری موجود زنده (از جمله انسان) رفتارش (بیرونی یا درونی) به یک روش یا حالت جدید تغییر می‌یابد. این تغییر هم در رفتارهای ساده و هم در رفتارهای پیچیده دیده می‌شود.

 

پایداری نسبی

درست است که یادگیری همراه با تغییر است ولی هر تغییری یادگیری محسوب نمی‌شود، بلکه تغییرات ناشی از یادگیری پایداری (Permanency) دارند؛ و تغییراتی که پایداری نداشته باشند را نمی‌توان به یادگیری نسبت داد (نظیر تغییرات ناشی از مصرف دارو یا مواد ، هیجان ها ، خستگی و... که پس از رفع اثر دارو ، موضوع هیجان یا رفع خستگی و...تغییرات نیز ناپدید می‌شوند). فردی که مسئله یا چیزی را یاد گرفته است تغییرات حاصل از آن را همواره با خود دارد و در مواقع لازم به اجرا در می‌آورد.

 

توانایی‌های بالقوه

یادگیری در فرد نوعی توانایی ایجاد می‌کند، بدین معنی که « تغییرات پایدار در رفتار»  نتیجه تغییر در «توانایی‌ها»  است، نه تغییر در رفتار ظاهری. اگر طرف دیگر این توانایی‌ها همیشه مورد استفاده قرار نمی‌گیرند بلکه بعضی مواقع به صورت بالقوه هستند و هر وقت موقعیت و فرصت استفاده فراهم شود؛ از حالت بالقوه خارج و به حالت بالفعل (عمل) در می‌آیند.  

مثال:

(فردی ضرورت صرفه جویی را به درستی یاد نگرفته است احتمال دارد در ظاهر به صرفه جویی روی آورد ولی شاید در شستن دست، مصرف انرژی و حتی انتخاب وسیله نقلیه ارزان این امر را رعایت نکند).

 

تجربه

هر نوع تغییر در توانایی‌های بالقوه زمانی یادگیری محسوب خواهد شد که بر اثر «تجربه» (Experience) باشند، یعنی «محرک‌ها»  (عوامل) بیرونی و درونی بر فرد (یاد گیرنده) تاثیر بگذارد. بدین ترتیب تغییرات پایداری که در توانایی افراد به وسیله عواملی به غیر از تجربه به دست می‌آید یادگیری محسوب نمی‌شود. تغییرات پایدار غیر تجربه‌ای بیشتر عوامل رشدی را دربر می‌گیرند (نظیر عضلانی شدن ، دندان درآوردن ، تغییرات بلوغ ، پیر شدن و ...)

که در بحث صرفه جویی نیز شاید در شعار و ظاهر بتوان این امر را در کوتاه مدت مورد توجه قرار داد ولی نهادینه کردن آن نیازمند اطلاع رسانی و آموزش های تخصصی است که به صورت غیر مستقیم و مستقیم به آموزش اصلاح رفتار افراد در زمینه مصرف بپردازند.

 

نظریه‌های یادگیری

 رفتار گرایی، تداعی گرایی (Associationism) ، یادگیری اجتماعی (Social Learning)   ، شناخت گرایی  (Cognitiveism) ، نظریه تاثیر حافظه در یادگیری و ... هر کدام از دیدگاه مختلفی به بحث یادگیری پرداخته و تکنیک های خاصی را برای اصلاح یا شکل گیری یک رفتار ارائه کرده اند.

 

بحث پایانی

روان شناسان و رفتار شناسان اجتماعی  در زمینه اصلاح الگوی مصرف  کمک های قابل توجه ای را می توانند به جامعه ارائه دهند که حتی ماندگاری این مداخلات می تواند در ارتقای سلامت و اصلاح رفتار جامعه موثر باشد و استفاده از نظریه های مختلف نه تنها مغایرتی با این موضوع نداشته بلکه استفاده از شیوه های التقاطی این امر را آسان تر می نماید.

به طورکلی با استفاده از امکانات و فضا های عمومی و مساجد و نیز از طریق رسانه های صوتی و تصویری  می توان به اطلاع رسانی و آموزش در سطح جامعه پرداخت و همچنین با آموزش های تخصصی در سطح سنی خردسالی این رفتار را در این گروه نهادینه نمود و البته تنبیه نیز موثر است و مصارف عمومی و انرژی را می توان از طریق اخذ جریمه کنترل نمود تا در دراز مدت به یک رفتار مثبت تبدیل شود. 

 پس باید از طریق مساجد، مدارس و مکان های عمومی اطلاع رسانی شود و لزوم و اهمیت مصرف صحیح و فواید آن برای خانواده تشریح گردد. ولی تمامی مداخلات باید به صورت تخصصی باشد  و نیز بازگویی احادیث و آموز های دینی نیز می تواند کمک موثری در اصلاح رفتار مصرف باشد.

 ولی توجه به یک مساله مهم ضروری است وآن این است که باید بیشتر این آموزش ها غیر مستقیم بوده تا افراد جامعه به دلیل تکراری بودن مباحث و آموزش ها  آنها را بی اهمیت قلمداد نکنند.  به نظر این جانب علاوه بر اطلاع رسانی رادیو و تلویزیون ضرورت حضور کارشناسان در مساجد و مدارس و مکان های عمومی برای ارائه راهکارهای تخصصی با توجه به فرهنگ، اجتماع و سطح اقتصادی مردم ضروری به نظر می رسد.

  

تهيه و گردآوري: جلال مرادي

کارشناس ارشد روان شناسی بالینی

+ نوشته شده در  یکشنبه دوم فروردین ۱۳۸۸ساعت 17:5  توسط  دکتر جلال مرادی  |