جلال مرادی
دکتری مدیریت اینده پژوهی سلامت
و کارشناس ارشد روانشناس بالینی
در بزرگراه مشغول رانندگی هستید و یک راننده در لاین سرعت با سرعت ۶۰-۷۰ کیلومتر در ساعت و رعایت اصول رانندگی مشغول رانندگی است در این حال ماشین ها با بوق مداوم خواستار سرعت گرفتن یا کنار کشیدن این خودرو هستند . این راننده بدون در نظر گرفتن درخواست دیگران به راه خود ادامه می دهد و خودرو ها مجبور به سبقت از طرف راست او می شوند و با بوق و مقداری شیطنت اقدام به تلافی رفتارش می نمایند و در مقابل شاید این راننده نیز اعتراض خود را به انواع مختلفی ابراز کند با این وجود دیگران نیز به تلافی فاصله ایمنی را رعایت نکرده و احتمال تصادف را افزایش می دهند.
از این قبیل موقعیت ها در اتوبان و بزرگراه های بین شهری به وفور مشاهده می شود. در نگاه اول این احساس برای دیگران به وجود می آید که فرد تخلفی ندارد و دیگران هستند که زیادی عجله دارند.در حالی مجرم اصلی خود اوست که جریان طبیعی مسیر حرکت خودرو های دیگر حرکت را با مشکل مواجه کرده است.همانطوری که قرار دادن اشیاء در جوی آب یا ریختن زباله در هنگام بارندگی باعث کندی حرکت آب و آب گرفتگی مسیرها شده و جوهای آب را سر ریز می نماید،اقدام این افراد تاثیری به این شکل در روند ترافیکی خواهد داشت.
بله با خودخواهی این افراد احتمال سبقت خطرناک، عصبانیت، آلودگی صوتی و تصادف را در بزرگ راه افزایش می یابد.این افراد در زمان گردش به راست و چپ به دلیل وسواس رفتار و مکث در تصمیم گیری نیز حادثه آفرین می شوند.در مرحله اول فردی که بیش از حد احتیاط کرده و در مرحله بعد رانندگان دیگری که عکس العمل غیرمحتاطانه به رفتار او نشان می دهند، هردو از نقش زیادی در ایجاد ناهنجاری ترافیکی دارند.
روانشناسان معتقدند رفتار انسان نتیجه امیال، عواطف و اندیشههای اوست. اگر این عناصر با هم موافق باشند و همکاری شایستهای داشته باشند، برای فرد خرسندی به بار میآورد و اگر یکی از آنها از حد خود خارج شود، تزلزل و مشکلات شخصیتی فرد آغاز میشود.. پس بنابراین هیجان های افراد بر رانندگی آنان تاثیر مستقیمی دارد و واکنش های محیطی آنان به دیگر رانندگان باعث ایجاد یک رفتار جمعی ای هماهنگ با قانون یا مغایر خواهد شد . از مهم ترین ها که عواملی که در تشکیل رفتار جمعی موثر است میزان برخورداری از هوش اجتماعی یا همان EQ است:
هوش هیجانی در خودآگاهی، خود نظمدهی، انگیزه، همدلی و مهارت اجتماعی در محیط تبلور می یابد. منظور از خودشناسی، توانایی تشخیص و درک هیجانات و انگیزشهای فرد و اثرات آن بر دیگران است. خود نظمدهی را توانایی کنترل یا تغییر جهت دادن حالات مخرب و میل به تعویق انداختن اعلام نظر و تفکر قبل از عمل میدانند و منظور از انگیزه میل وافر به کارکردن و دنبال کردن اهداف با انرژی و پشتکار است. همدلی را توانایی ادراک ظاهر هیجانی و تبحر در رفتار با دیگران مطابق واکنشهای هیجانی آنها میدانند و منظور از مهارت اجتماعی، تبحر در اداره کردن و مدیریت رفتار خود و دیگران است تا به توانایی رهبری در گروه و ترغیب دیگران نیز دست یابد.
در این جا خوب است برای تعاریف علمی و بسط هوش هیجانی از تعاریف گلمن و جان انیل کمک بگیریم و هوش هیجانی یعنی شناخت احساسات خود و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در زندگی. هم چنین توانایی اداره مطلوب خلق و خوی و وضع روانی و کنترل تکانشها. هوش هیجانی همان چیزی است که به هنگام شکست از دستیابی به هدف، در فرد ایجاد انگیزه و امید میکند. همحسی نیز لازمه هوش هیجانی است و به معنای آگاهی از احساسات افراد پیرامونمان است.. مهارت اجتماعی هم یعنی خوب تا کردن با مردم و کنترل هیجانهای خود درهنگام ارتباط گرفتن با دیگران به همراه توانایی تشویق و هدایت آنان.
گلمن در توصیف از هوش هیجانی به پنج توانایی اصلی زیر اشاره مینماید:
۱- شناخت عواطف شخصی: افرادی که در مورد احساسات خود اطمینان و قطعیت دارند بهتر میتوانند زندگی خود را هدایت کنند.
۲- به کارگیری درست هیجانها: یعنی قدرت تنظیم احساسات خود. افرادی که به لحاظ این توانایی ضعیفاند، دائماً با احساس ناامیدی و افسردگی دست به گریبانند. در حالی که افرادی که در آن مهارت زیادی دارند با سرعت بسیار بیشتری میتوانند ناملایمات را پشت سر بگذارند.
۳- برانگیختن خود: افراد دارای این مهارت در هر کاری که به عهده میگیرند بسیار مولد و اثر بخش خواهند بود. برای تسلط به نفس خود و برای خلاق بودن لازم است سکان رهبری هیجانها را در دست گرفت.
۴- شناخت عواطف دیگران: همدلی، یکی از مهارتهای اساسی است. کسانی که از همدلی بالایی برخوردار باشند به علایم اجتماعی ظریفی که نشاندهنده نیازها یا خواستههای دیگران است توجه بیشتری نشان میدهند. این امر توان آنها را در حرفههای که مستلزم مراقبت و توجه به دیگران است موفق میسازد.
۵- حفظ ارتباطات: بخش عمدهای از هنر برقراری ارتباط، مهارت کنترل عواطف دیگران است. این افراد در کنش متقابل آرام با دیگران، به خوبی عمل میکنند و مقبول جامعهاند.
انچه که در پژوهش ها توجه ما را جلب می کند این است که کاهش شادابی و نشاط در زندگی، افزایش اشتباهات، سهلانگاری، تاخیر در فعالیتهای روزمره، تغییر شغل از نتایج عدم بررخورداری از هوش اجتماعی است. هوش هیجانی بالا بر مدیریت بر زندگی، کارآمدی و نوآوری افراد اثر مثبت گذارده و امکان بروز خلاقیت را فراهم میآورد و هم چنین انگیزه و علاقمندی به کارها را افزایش می دهد. افراد در برخورد با بحرانها و چالشها میتوانند بهترین شیوه پاسخ دهی را انتخاب کنند و در مجموع موجبات افزایش رضایت از شغل، زندگی شخصی، ارتباط بین فردی و آرامش اجتماعی را فراهم میآورد.
کلید هوش هیجانی،خودآگاهی است که به معنای آگاهی داشتن از احساسات خود، در زمان بروزشان است.. آگاه بودن از احساسات و رفتارهای خود میتواند به گونهای بر رفتارها و کنشهای شما تاثیر بگذارد که نتایج آن به نفعتان باشد. همچنین سایر ویژگیهای شخصیتی شما را تقویت نموده و به کنترل هیجانهایتان کمک کند.
هر یک از شما برای تغییر احساسات تند و قدرتمند منفی، نیاز به آگاه بودن از آنها دارید مثلا: فردی را در نظر بگیرید که در ابتدای روز، یک ارباب رجوع خشن او را آزرده خاطر ساخته است، سپس ساعتها پس از آن، تند خویی میکند، جایی که اصلا مناسب نیست شروع به پرخاش میکند (رانندگی) و بدون هیچ دلیلی از افراد خرده میگیرد (خانواده). ممکن است او علت اینکه به تندخویی خود ادامه میدهد کاملا بی خبر باشد و حتی اگر کسی او را متوجه این امر کند شگفت زده شده و پاسخ تندی به وی بدهد.
عصبانی شدن آسان است همه میتوانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در مقابل شخص صحیح، به میزان صحیح، در زمان صحیح، به دلیل صحیح و به طریق صحیح آسان نیست. مدیریت هیجانی توان قبول مسئولیت هیجانهای خود و به کار بردن درست آنهاست. توانایی تنظیم احساسات خود و هدایت آنها در جهت رسیدن به اهداف است.
حال با مرور چند راهکار ساده و البته عملی ،مدیریت ذهنی و رفتاری خود را به دست می گیریم و عملی می کنیم:
۱ – تعمیم ندهیم: برداشت خود از یک موقعیت را به سایر موقعیتها و زمانها تعمیم ندهیم. اگر در اتوبان با یک راننده بی توجه مواجه شدید و یا نتوانستید عکس العمل مناسبی داشته باشید این موضوع را به رانندگان دیگر تعمیم ندهید و در صدد تلافی بر نیایید.
۲ – از بر چسب زدن پرهیز کنیم: این روزها همه رانندگان بی ملاحظهای هستند. در حالی که همیشه این طور نیست. با استفاده از بر چسبهای مخرب، به خودمان میقبولانیم که موقعیت به طور قطع و صد در صد برگشت ناپذیر است. بنابراین کاری نمیتوان کرد و به این ترتیب رفتار تکانشی خود را توجیه می کنیم.
۳ – از ذهن خوانی پرهیز کنیم: ما اغلب از نیات و انگیزههای شخصی دیگران خبر نداریم اینکه راننده ی جلویی به قصد نشان دادن برتری خود از من سبقت می گیرد فقط یک تصور و ذهنیت از پیش تعیین شده است که می تواند به صورت فیزیولوژیکی به میزان زیادی اضطراب را در سراسر وجود افراد پخش و سرازیر کند.بهتر است به جای آن به دلایل منطقی تر کار افراد توجه کنیم.
۴- قانون وضع نکنیم: درباره این که دیگران چگونه باید رفتار کنند، قانون وضع نکنیم و و از تفسیر آن به شکل مطلوب و دلخواه بپرهیزیم و مهم تر از ان بدانیم که مسئول تنبیه رانندگان خاطی ما نیستیم.
۵- مسائل را پیچیده نکنیم:به راحتی می توان با تبدیل و بزرگ نمایی ابعاد یک موضوع و چند برابر کردن شدت آن،آن را به فاجعه ای هولناک تبدیل کرد.این وضعیت اضطراب را بالا برده و افکار منطقی مان را مختل می کند که به بروز رفتار و افکار مان به شکلی پرخاشگرانه می انجامد.برای این مطلب مثال رانندگانی که با بی صبری در ترافیک از انواع و اقسام مسائل مرتبط و غیر مرتبط روز برای بروز ناراحتی های خود از ایستادن در ترافیک بهره می جویند تعبیر به جاییست.بهتر است در این غر نزدن تنها کاری است که در این لحظات ما می توانیم انجام دهیم و توجه به این که این مشکل مختص شما نیست]آرامش شما در پی خواهد داشت ضمن این که با این رفتار به همنوا شدن دیگران برای حفظ آرامش جمعی کمک خواهید کرد.









