مدیریت آینده پژوهی سلامت و روانشناسی

اطلاعات و مقاله های روان شناسی و مدیریت آینده پژوهی

۲

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۱۳۷۲

موضوع: روانشناسی

متن سوال : باعرض سلام
بنده در دوران عقد میباشم.قبل از ازدواج خیلی می خندیدم و شادتر بودم ولی الان همسرم با زیاد خندیدن من موافق نیستن حتی در حضور خودش.میگن یعنی چه همش میخندی؟مشکل داری،خل شدی و خیلی حرفای تحقیرآمیز دیگر.البته وقتی من میگم میخندم خودش هم میخنده ولی بعدش بهم این حرفا رو میزنه.خداشاهده من فقط به خاطر اینکه خستگی کار از تنش بیرون بره اینکارو میکنم .والا موندم چیکار کنم ؟من آدمی نیستم که بتونم زیاد آروم باشم یا نخندم.مگه نمیگن شاد باشین تا در زندگی خوشبخت تر باشین ؟؟؟؟؟ولی ما هروقت شاد بودیم همسرم بهم گفته الکی خوشی …
والا نمی دونم چیکار کنم در مقابل حرفای تحقیرآمیر همسرم بعد از خندیدن های هردومون و شادی هامون کلی ضدحال میخورم.البته یه بار بهم گفته که من عاشق همین دیوونه بازی هات هستم ولی نمی دونم چیکار کنم؟؟
ساکت میشم میگه لال شدی؟
راهکار بدین ممنون

پاسخ:
سلام
شاد باشید و بخندید که خنده بر هر درد بی درمانی دواست.
گرمی تبسم و نشاط آوری آن، باعث رفع کینه ها شده و روابط انسانی را تعادل می بخشد. خنده باعث سلامتی بدن، رفع فشار روانی و موجب شادابی می شود. خندیدن به آرامش و استراحت بدن، آرامش قلب، کاهش فشار روانی، تقویت دستگاه ایمنی بدن، ایجاد خلاقیت و کارایی بیشتر کمک می کند.
بنابراین برای ادامه أین حالت استخاره نکن و محیط را با خودت همراه کن
دکتر جلال مرادی
https://t.me/razmosaver

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:32  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

۱

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۷۳

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با سلام من دختری ۲۳ ساله هستم حدود ۶ سال هست که در فیسبوک با پسری که ۳۶ ساله است آشناهستم …من واقعا دوستش دارم … واقعا بدون اون نمیتونم خوشبخت باشم … دوست دارم باهم ازدواج کنیم ولی اون همش نگرانه اینه که دو روز دیگه سن اون بالا میره و نمیتونه منو ارضا کنه ….من واقعا فقط با بودن در کنارش آرامش میگیرم ولی اون خیلی نگرانه و میترسه …من خواستگارامو همه رو به بهونه های مختلف رد کردم و رد میکم چون واقعا خودم نمیخوام بدون اون خوشبخت بشم …من لیسانس گرفتم دانشگاه رفتم دلم با هیچ پسری نییت واقعا نمیتونم زندگی با یکی غیر اون رو تصور کنم … تصمیمم جدیه و از لحاظ اعتقادی و فکری مثل همیم …گناه من چیه که دیرتر بدنیا اومدم ….آیا به خاطر چیزی که انتخابش دست خودم نبوده باید انقدر درد بکشم… من واقعا دلم با هیچکس خوش نمیشه … اون حتی برادرش رو به من پیشنهاد کرد که جوون تر از خودشه … نمیدونم چرا فکر میکنه همه چی ارتباط جنسیه واسه من … من پسر خوشتیپ و جوون زیاد دیدم ..درسته سنم کمه ولی از درون واقعا طرز فکرم بالغانه ست … تا الان با همه به خاطرش سرد بودم …انقدر واسم با ارزش هست که خدا میدونه…دوست دارم فقط پیشش باشم بچه هام از اون باشه …من واقعا اونو مرد زندگیم میدونم…. شما بگین چیکار کنم از نگرانی دربیاد …انصاف نیست به خاطر اختلاف سنی اینطور بشه … کمکم کنید

پاسخ:
سلام
من سطح ارتباط شما را در حال حضور نمی دانم
و مطمین نیستم شما همدیگر را إز نزدیک دیده أید ؟ سطح ارتباط شما چقدر أست؟ …
در هر حال سن یکی إز معیار های ماست و در مرحله اولا تر میزان امادگی طرف مقابل برأی ازدواج مهم است.
بنابراین تا زمانی مع طرف مقابل اعلام امادگی نکنه تمام سناریو ها بی معنی خواهد بود.
در صورت تمایل به ازدواج حتما برأی درک بهتر إز خدمات مشاوره پیش إز ازدواج استفاده نمایید.
دکتر جلال مرادی
https://t.me/razmosaver

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:32  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

۵

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۶۰

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با سلام و خسته نباشید
ما قبلا حدود ۱۰ سال پیش در یه محله دیگه زندگی میکردیم که یه همسایه داشتیم که دو تا دختر داشت از وقتی که اومده بودیم بقیه ها هی در مورد اینا صحبت میکردن حالا مسائل حاشیه ای رو دیگه نمیگم مثلا با همه همسایه ها یه بار دعوا گرفته بودن پدرشون مثلا پول همسایه های کوچه رو به بهانه اسفالت خورده بود خلاصه مادرش همش مسجد بود هی میگفت دخترای من (اون زمان مجرد بودن)
یعنی یه جوری تو چشم بودن
بعد همسایه دیوار به دیوار ما که مستاجر بودن اونا رفتن جاش یه خانواده دیگه اومدن که دو تا پسر داشتن از قضا این خانواده با اون خانواده که دو تا دختر داشتن از یه روستا بودن و همدیگه رو میشناختن
خلاصه از وقتی که اینا اومدن مادر اون دوتا دختر دیگه این زن همسایه مارو ول نمیکرد …
خلاصه اینقدر سمج بازی در اورد که راضی شدن پسر بزرگشون رو بدن به یکی از دخترای اون
به هر حال باز ماجراهای دیگه ای اتفاق افتاد هر چند ما اصلا هیچ دخالتی نداشتیم ولی از دور که این اتفاقات و ماجراهارو میدیدم حرص میخوردیم که اینا چقدر زرنگ هستن و فلان و فلان …
میگم اصلا ما هیچ برخوردی با اون دخترا نداشتیم فقط یه بار دختر بزرگش سر موضوعی با مادرم بحثش شده بود …
خلاصه هر دوتا دخترش ازدواج کردن الان خوشبخت هستن! و از طرفی هم ما زندگی سختی داشتیم بخاطر کارهای پدرم …
به هرحال ما از اونجا نقل مکان کردیم اومدیم یه جای دیگه .. بعد از دو سال دیدیم با کمال تعجب یکی از دخترای اون همسایه که با زرنگی با پسر همسایه بغلی ما ازدواج کرده بود و الان بچه هم داشتن اومده چند تا خونه اونورتر تو کوچه ما
هدف من از این ماجرا در اصل اینه که الانه این زنه با بچه هاش میرن تو ذهنم یعنی وقتی اینو میبینم از یه طرف میگم چقدر شانس داره تو این چند ساله ازدواج کرده دو تا بچه داره نه غم داره نه …
از طرفی هم میگم خدایا من از یکی بدم میاد چرا هی میاری سر راهم.
بازم میگم من با این زنه اصلا هیچ برخوردی نداشتم فقط از کنار هم رد میشیم من فقط همون پس زمینه کارهای اونجارو ازشون تو ذهنم هست مادرش و خواهرش و..
ولی این یه مدته داره عذابم میده مثلا میرم سر کوچه سوپری وسایل میخرم هی خدا خدا میکنم این تو کوچه نباشه .
یا مثلا یه وقتی میرم بیرون میام نزدیک خونه میبنیم از سر کوچه داره میره با بچه هاش
میگم خدایا یعنی همین الان که من تو کوچه هستم اینم باید بیاد بره رد بشه !
یعنی یه مدت فراموش میکنم بعد دوباره از پنجره میبینمش دوباره یه چند ساعتی کلا ذهنم بهم میریزه
نمیدونم واقعا چطور توضیح بدم و چطور خلاص بشم از این مشکل
با تشکر

پاسخ:
سلام
داستان شما در مورد همسایه یک نشانه است.
فردی همسایه شما بوده و با استفاده از روابط اجتماعی و تلاش بچه هایش را به سامان رسانده است.
اما موضوعی که شما مطرح کردید از نشانه های وسواس فکری است. که افراد یا موضوعات غیر مهم اطرافتان برای شما مهم می شوند و أفکار خودکار شما را آزار می دهد.
پیشنهاد می کنم برای بررسی موضوع و تشخیص و مداخله مناسب اقدام نمایید.
برای شناخت بهتر فایل صوتی را بشنوید:

https://t.me/razmosaver/3071

دکتر جلال مرادی

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:31  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

۵

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۶۰

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با سلام و خسته نباشید
ما قبلا حدود ۱۰ سال پیش در یه محله دیگه زندگی میکردیم که یه همسایه داشتیم که دو تا دختر داشت از وقتی که اومده بودیم بقیه ها هی در مورد اینا صحبت میکردن حالا مسائل حاشیه ای رو دیگه نمیگم مثلا با همه همسایه ها یه بار دعوا گرفته بودن پدرشون مثلا پول همسایه های کوچه رو به بهانه اسفالت خورده بود خلاصه مادرش همش مسجد بود هی میگفت دخترای من (اون زمان مجرد بودن)
یعنی یه جوری تو چشم بودن
بعد همسایه دیوار به دیوار ما که مستاجر بودن اونا رفتن جاش یه خانواده دیگه اومدن که دو تا پسر داشتن از قضا این خانواده با اون خانواده که دو تا دختر داشتن از یه روستا بودن و همدیگه رو میشناختن
خلاصه از وقتی که اینا اومدن مادر اون دوتا دختر دیگه این زن همسایه مارو ول نمیکرد …
خلاصه اینقدر سمج بازی در اورد که راضی شدن پسر بزرگشون رو بدن به یکی از دخترای اون
به هر حال باز ماجراهای دیگه ای اتفاق افتاد هر چند ما اصلا هیچ دخالتی نداشتیم ولی از دور که این اتفاقات و ماجراهارو میدیدم حرص میخوردیم که اینا چقدر زرنگ هستن و فلان و فلان …
میگم اصلا ما هیچ برخوردی با اون دخترا نداشتیم فقط یه بار دختر بزرگش سر موضوعی با مادرم بحثش شده بود …
خلاصه هر دوتا دخترش ازدواج کردن الان خوشبخت هستن! و از طرفی هم ما زندگی سختی داشتیم بخاطر کارهای پدرم …
به هرحال ما از اونجا نقل مکان کردیم اومدیم یه جای دیگه .. بعد از دو سال دیدیم با کمال تعجب یکی از دخترای اون همسایه که با زرنگی با پسر همسایه بغلی ما ازدواج کرده بود و الان بچه هم داشتن اومده چند تا خونه اونورتر تو کوچه ما
هدف من از این ماجرا در اصل اینه که الانه این زنه با بچه هاش میرن تو ذهنم یعنی وقتی اینو میبینم از یه طرف میگم چقدر شانس داره تو این چند ساله ازدواج کرده دو تا بچه داره نه غم داره نه …
از طرفی هم میگم خدایا من از یکی بدم میاد چرا هی میاری سر راهم.
بازم میگم من با این زنه اصلا هیچ برخوردی نداشتم فقط از کنار هم رد میشیم من فقط همون پس زمینه کارهای اونجارو ازشون تو ذهنم هست مادرش و خواهرش و..
ولی این یه مدته داره عذابم میده مثلا میرم سر کوچه سوپری وسایل میخرم هی خدا خدا میکنم این تو کوچه نباشه .
یا مثلا یه وقتی میرم بیرون میام نزدیک خونه میبنیم از سر کوچه داره میره با بچه هاش
میگم خدایا یعنی همین الان که من تو کوچه هستم اینم باید بیاد بره رد بشه !
یعنی یه مدت فراموش میکنم بعد دوباره از پنجره میبینمش دوباره یه چند ساعتی کلا ذهنم بهم میریزه
نمیدونم واقعا چطور توضیح بدم و چطور خلاص بشم از این مشکل
با تشکر

پاسخ:
سلام
داستان شما در مورد همسایه یک نشانه است.
فردی همسایه شما بوده و با استفاده از روابط اجتماعی و تلاش بچه هایش را به سامان رسانده است.
اما موضوعی که شما مطرح کردید از نشانه های وسواس فکری است. که افراد یا موضوعات غیر مهم اطرافتان برای شما مهم می شوند و أفکار خودکار شما را آزار می دهد.
پیشنهاد می کنم برای بررسی موضوع و تشخیص و مداخله مناسب اقدام نمایید.
برای شناخت بهتر فایل صوتی را بشنوید:

https://t.me/razmosaver/3071

دکتر جلال مرادی

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:31  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

۴

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۶۸

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با سلام خدمت شما
من ۱ دختر ۲۸ساله هستم ۳ساله با ۱ پسر آشنا شدم که از همان اول با ازدواج جلو آمدن.پسره ۱بار ازدواج کرده.مادر من فقط و فقط بخاطر اینکه این آقا پسر ۱بار ازدواج کردن مخالفت شدید میکنن.بیشتر هم فامیل مادری زیر پای مادرم نشستن که با ازدواج ما مخالفت کنن.از نظر اخلاقی و رفتاری ما با هم هیچ مشکلی نداریم از روز اولم احساسی جلو نرفتیم از همه مشکلات هم خبر داشتیم که قدم گذاشتیم.توی این ۳سال بلایی نبود که خونواده من سر ما نیاورده باشن.بازم نه من کوتاه اومدم نه آقا پسر پا پس کشیدن.دیگه واقعا نمیدونیم چجوری با خونوادمون صحبت کنیم که کوتاه بیان.قرار نیست که کسی ۱بار شکست خورده حق زندگی کردن ازش گرفته بشه.لدفا من و راهنمایی کنید.ما حتی به نامه دادگاه هم فکر کردیم ولی دوست نداریم بدون اجازه خانواده این کارو بکنیم.ترو خدا جواب من رو بدید.همه امیدم بده خدا راهنمایی شما هست.

پاسخ:
سلام
موضوع شما در مورد حق ازدواج و زندگی افراد صحیح است و بنده هم با ان موافق هستم.
پیشنهاد من این است که مشاوره قبل از ازدواج داشته باشید تا تمامی مسایل از قبیل:تناسب ویژگی های روانی و رفتاری، تناسب سنی ، تناسب تحصیلی ، تناسب ارزشی و اعتقادی
میزان علائق مشترک، تناسب شغلی و اقتصادی، تناسب فرهنگی و اجتماعی، انتظار از طرف متقابل، تناسب شخصیتی، تناسب خانوادگی و نقش آنها و میزان تناسب اهداف شما به طور کامل مورد بررسی قرار بگیره؛ و بعد از ان با خانواده ها وارد مذاکره شویم.

به این صورت به صورت علمی تر با این موضوع برخورد کرده و بر أساس نتایج بهترین تصمیم گیری را خواهید کرد.

دکتر جلال مرادی
https://t.me/razmosaver

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:30  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

۳

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۱۳۷۷

موضوع: روانشناسی

متن سوال : من شش ساله ازدواج کردم یک بچه ۱ساله دارم بعضی وقت ها فکر میکنم افرادی در خانه نشستند ومن هم با انها صحبت میکنم و بعضی مواقع لباس بیرون میپوشم جلوی آنها ومواقعی که مشغول صحبت هستم حتی متوجه گریه فرزندم نمیشم چند سال است که اینجوریم لطفا راهنمایی کنید
پاسخ
توهم بینایی به یک سری ادراکات حس بینایی گفته می‌شود که هیچ محرک خارجی برای آنها وجود ندارد. توهم در همه حس‌ها می‌تواند اتفاق بیفتد مانند نور، رنگ، طعم، بو، لمس… در توهم بینایی هیچ حسی ورودی مربوط به آنچه که دیده می‌شود وجود ندارد. همچنین به عنوان یک سندرم رفتاری است که در آن فردی ادعا می‌کند که چیزی یا رفتاری را می‌بیند که ما نمی‌بینیم. جنون و توهم که اغلب همراه با هذیان هستند، در اصل باورهای غیرطبیعی هستند که بیماران آن را به عنوان واقعیت پذیرفته‌اند اگرچه شواهد بر خلاف ان است؛ و این حالت با فرهنگ افراد ارتباطی ندارد.
علل
علل شایع توهم بینایی شامل اختلالات عصبی، میگرن، صرع، تشنج، ضایعات عصب بینایی و اختلالات ساقه مغز حمله‌های ناکرولپسی چشمی بیماری (مانند گلوکوم با بیماریهای شبکیه، Enucleation، آب‌مروارید تشکیل مشیمیه اختلالات Age-related Macular Degeneration) مسمومیت، انسفالوپاتی مواد مخدر و الکل، اسکیزوفرنی با اختلالات عاطفی با محرومیت، محرومیت از خواب، هیپنوتیزم، ضربه شدید عاطفی تجربه کنید.

کیفیت ادراکات گزارش‌های توهم بینایی دقیقاً شبیه واقعیت است و به صورت فیزیکی و جامد و سایز و جزئیات واقعی درک می‌شود، به صورت سه‌بعدی با عمق و سایه و لبه‌های مشخص، رنگی یا سیاه و سفید، ثابت یا متحرک

برای اطلاعات بیشتر فایل صوتی را گوش دهید:

https://t.me/razmosaver/2677

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:29  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

۳

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۱۳۷۷

موضوع: روانشناسی

متن سوال : من شش ساله ازدواج کردم یک بچه ۱ساله دارم بعضی وقت ها فکر میکنم افرادی در خانه نشستند ومن هم با انها صحبت میکنم و بعضی مواقع لباس بیرون میپوشم جلوی آنها ومواقعی که مشغول صحبت هستم حتی متوجه گریه فرزندم نمیشم چند سال است که اینجوریم لطفا راهنمایی کنید
پاسخ
توهم بینایی به یک سری ادراکات حس بینایی گفته می‌شود که هیچ محرک خارجی برای آنها وجود ندارد. توهم در همه حس‌ها می‌تواند اتفاق بیفتد مانند نور، رنگ، طعم، بو، لمس… در توهم بینایی هیچ حسی ورودی مربوط به آنچه که دیده می‌شود وجود ندارد. همچنین به عنوان یک سندرم رفتاری است که در آن فردی ادعا می‌کند که چیزی یا رفتاری را می‌بیند که ما نمی‌بینیم. جنون و توهم که اغلب همراه با هذیان هستند، در اصل باورهای غیرطبیعی هستند که بیماران آن را به عنوان واقعیت پذیرفته‌اند اگرچه شواهد بر خلاف ان است؛ و این حالت با فرهنگ افراد ارتباطی ندارد.
علل
علل شایع توهم بینایی شامل اختلالات عصبی، میگرن، صرع، تشنج، ضایعات عصب بینایی و اختلالات ساقه مغز حمله‌های ناکرولپسی چشمی بیماری (مانند گلوکوم با بیماریهای شبکیه، Enucleation، آب‌مروارید تشکیل مشیمیه اختلالات Age-related Macular Degeneration) مسمومیت، انسفالوپاتی مواد مخدر و الکل، اسکیزوفرنی با اختلالات عاطفی با محرومیت، محرومیت از خواب، هیپنوتیزم، ضربه شدید عاطفی تجربه کنید.

کیفیت ادراکات گزارش‌های توهم بینایی دقیقاً شبیه واقعیت است و به صورت فیزیکی و جامد و سایز و جزئیات واقعی درک می‌شود، به صورت سه‌بعدی با عمق و سایه و لبه‌های مشخص، رنگی یا سیاه و سفید، ثابت یا متحرک

برای اطلاعات بیشتر فایل صوتی را گوش دهید:

https://t.me/razmosaver/2677

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:29  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

۲

 

جنسیت: مرد

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۷۴

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام خسته نباشید
من جوان ۲۳ ساله هستم. احساس میکنم پشتکار لازم رو ندارم به عنوان نمونه میخواستم زبان انگلیسی یا برنامه نویسی یا نرم افزار یاد بگیرم اما هر بار تلاش میکردم بعد از چند روز انگیزه خودم رو از دست می دادم.
خواهشا کمک کنید چطوری می تونم این مشکل رو برطرف کنم؟

پاسخ :
سلام
دو حالت وجود داره
١- احتمال داره که به دلیل مشکل خلقی پشتکار کافی نداشته باشید که بایستی پس از بررسی و تشخیص ؛ اقدام درمانی لازم را انجام بدهید.
٢- نسبت به برنامه ریزی و أهداف خودت اطلاع و اگاهی کافی را نداری
ان هم با مشورت و تعیین أهداف متناسب با توانمندی هایتان بر طرف خواهد شد.
در نتیجه نیاز است که در مرحله اول ارزیابی شوید و بعد متناسب با توانمندی هایتان برنامه هایت را چینش نمایید.
دکتر جلال مرادی

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:28  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

۳

 

جنسیت: مرد

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۷۷

موضوع: روانشناسی

متن سوال : باسلام من متاسفانه مدتی معتادبه فیلم های مستهجن بودم الان میخوام بزارم کنارمیخواستم ببینم قرص یاراهی وجودداردبرای درمان عوارض ان خیلی حالم بده کمک کنید

پاسخ:

پرونوگرافی و درجات آن

پرونو گرافی همچون بیماری دارای درجات متفاوت می باشد که در هر دوره نتایج و عواقب خاص خود را دارد.
دوره اول، احساس کنجکاوی و تمایل به دخیل شدن در آن جهت اطلاع بیشتر و یا بدست آوردن لذت جنسی است.
امری که احتمالاً امکان گفتگو در مورد آن با دیگران نیست. اگر چه انگیزه عمل می تواند موضوعاتی دیگری نیز باشد ولی کنجکاوی بدلیل ممنوعیت و قدغن بودن یکی از موضوعاتی است که اغلب باعث شروع این دوره می گردد. دراین مرحله است که به فرد احساس قدرتمندی الغا می شود و سعی می شود تا با ایجاد رویای خیالی و دستیابی به آن به خود ارضایی برسد. موضوعی که پس از مدتی کوتاه ملکه ذهن فرد می گردد و فرد را بر آن میدارد تا اغلب به آن تفکر کند.
دوره اول، احساس کنجکاوی و تمایل به دخیل شدن در آن جهت اطلاع بیشتر و یا بدست آوردن لذت جنسی است.
دوره دوم، تمایل مندی فرد برای کنجکاوی و دخیل شدن بیشتر فرد می باشد. همانطور که یک فرد معتاد پس از مدت زمانی خواهان دریافت و استفاده بیشتر از ماده مورد اعتیاد می باشد. در این دوره است که فرد با مشاهده و یا استفاده از دارو و وسائل دیگر سعی در بدست آوردن لذت بیشتر می کند و یا سعی در دراز کردن مدت زمان لذت بخشی میباشد.
دوره سوم، یا دورمتوسط که منجر به عملیاتی خلاف قانون و معیارهای اجتماعی است. اعمالی چون تجاوز جنسی به جنس مخالف و در نوع پیشرفته آن حتی سو استفاده جنسی نسبت به کودکان بدون در نظر گرفتن نتایج منفی و غیر قانونی آن.
مرحله چهارم، دراین دوره است که فرد حاضر است برای ارضا شدن و بدست آوردن لذت جنسی خود حاضر است حتی مبالغی را نیز به دیگران که بعنوان رهبر و یا مرشد معرفی می گردنند بپردازد.
اگر چه این وضعیت ممکن است در وهله اول برای کسانی که در این موقعیت قرار نگرفته اند سئوال برانگیز و غیر قابل قبول باشد ولی واقعیت این است که زمانیکه افراد در این قهقرا قرار می گیرند متاسفانه دیگر قادر نیستند تا بدرستی تشیخص دهند و خود را چون بیمار و یا مقصری می دانند که محتاج است تا بتوسط دیگری مورد تنبیه و یا تعلیم قرار بگیرد.
متاسفانه از آنجا که این افراد نمی توانند و یا نمی خوهند تا این موضوع را با دیگران در میان بگذارند تصور می کنند که این آخر خط برای ایشان می باشد و این سرنوشتی است که برای ایشان تعیین شده است که ایشان باید درآن به پایان ببرند.
اما حقیقت این است که حتی برای این افراد نیز امید است اگر تصمیم بگیرند که عوض شوند و راه خود را تغییر دهند.

پرونو گرافی یا اعتیاد جنسی
پرونو گرافی یا اعتیاد جنسی یکی از رایج و پر جاذبه ترین بخش اینترنت برای نوجوانان و جوانان میباشد.
تعدد شبکه های پرونوگرافی، عضویت رایگان، مشاهده و ایجاد ارتباط از طریق کامپیوتر در هر نقطه، زمان و مکان این موقعیت را بوجود می آورد تا قشر جوان بتواند به موضوعاتی دسترسی داشته باشد که در اجتماع و محیط های خانوادگی تقریباً امری غیر ممکن و ناپسند می باشد.
این موضوع علی رغم ظاهر که تصور می شود تنها یک کنجکاوی محض است و در هر زمان که بخواهیم می توان از آن دست کشید است. متاسفانه باید گفت دورغی است محض، چرا که مشاهده فیلم و یا مجلات پرونوگراف ( مشاهده فیلم های شهوت آمیز که در آن بدفعات آمیزش جنسی بین یک و یا چندین زوج از دوجنس مخالف و یا هم جنس می باشد که دارای درجات و سطوح مختلف می باشد) و تدوام بخشی عاملی است که فرد درآن بتدریج غرق می شود و هیچ راه بازگشتی در آن نیست. همچنین مشاهده و تداوم بخشی دراین رابطه باعث تخریب و صدمه ذهنی می گردد.
مطابق یکی از بررسی های بعمل آمده در این زمینه، مشاهده فیلم های پرونوگرافی تاثیری همچون کوکائین بر ذهن دارد .
بر اساس گزارش دنیای خبر و به نقل از آقای نیلسون نت ریتیگ از ایالات متحده امریکا تنها در ماه ژانویه سال ۲۰۰۰ هفده میلیون و پانصد هزار نفر از شبکه های پرونوگرافی بازدید کردند.
پرونوگرافی نه تنها بر ذهن فرد تاثیر مخرب می گذارد بلکه افراد را تشویق می کند تا از نظر جنسی بیشتر حالت سلطه جو و پرخاشگر داشته باشند. مطابق گزارش دنیای خبر(مورخ ۲۷/۳/۲۰۰۰) آمار فروش ویدئو، آلات و لوازم متعلقه جنسی از طریق خط اینترنت هشت درصد از کل فعالیت های تجاری سال ۹۹ در ایلات متخده امریکا می باشد که بالغ بر ۱۸ بیلیون دلار می باشد قربانیان عمده این دسته قشر جوان؛ قربانیان عمده عاملان و دست اندرکاران این تبلیغات می باشند. مخصوصاً نوجوانان که در رده سنی بین ۱۲-۱۷ سال می باشند.
این گروه سنی عاملی برای ثابت نگه داشتن حرفه پرونوگرافی و عاملین آنها است که بظاهر جذاب و لذت بخش است. پرون و پرونوگرافی تنها متعلق به قشر جوان و یا یک گروه سنی خاص نیست بلکه موضوعی است که براحتی می تواند بر هر گروه سنی، جنسی، ملیتی، گروه های فرهنگی و حتی مذهبی تاثیر گذار باشد.
پرون و پرونوگرافی تنها مشاهد و لذت جنسی نیست بلکه اعتیادی است که همچون مواد مخدر ویرانگر و دارای درجات مختلف می باشد .

منبع:
http://mjalal.blogfa.com

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:42  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

۲

ترکیبی از ژنتیک و عوامل زیست‌محیطی در پیشرفت اسکیزوفرنی ایفای نقش می‌کنند. افراد با سابقه خانوادگی اسکیزوفرنی که از جنون گذرا یا خود محدودگری رنج می‌برند به احتمال ۲۰–۴۰٪ بیماریشان یک سال بعد مشخص می‌شود.
برآورد قابلیت به ارث بردن به دلیل مشکل بودن جدا کردن اثرات ژنتیکی و زیست‌محیطی متفاوت است. بزرگترین خطر برای پیشرفت اسکیزوفرنی داشتن یک فامیل درجه اول مبتلا به این بیماری می‌باشد (درصد خطر ۶٫۵٪ است)؛ بیش از ۴۰٪ از دوقلوهای همسان کسانی که مبتلا به اسکیزوفرنی هستند نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرند. این احتمال وجود دارد که بسیاری از ژن‌ها، آمیزشی از هر یک از اثر کوچک و ناشناخته انتقالی و ظاهری ناشناخته باشند.کاندیداهای احتمالی زیاد پیشنهاد شده‌اند، از جمله تغییرات تعداد کپی خاص، NOTCH4 و مکان ژن پروتئین هیستون. تعداد ارتباط به وسعت ژنوم مانند پروتئین انگشتی روی ۸۰۴A نیز مرتبط شده‌اند. به نظر می‌رسد همپوشانی قابل توجهی در ژنتیک اسکیزوفرنی وجود دارد و اختلال دوقطبی با فرض یک مبنای ارثی، یک سؤال از روانشناسی تکاملی این است که چرا ژن‌هایی که احتمال جنون تکامل یافته را افزایش می‌دهند، با در نظر گرفتن شرایط، از دیدگاه تکاملی ناسازگارانه می‌باشند. یک تئوری به نقش ژن‌های دخیل در تکامل زبانی و طبیعت انسان اشاره دارد، اما تا به امروز چنین ایده‌هایی کمی بیش از ایده‌های نظری موجود در طبیعت به قوت خود باقی هستند.

در ژوئیهٔ ۲۰۱۴ دانشمندان موفق شدند هشتاد و سه ژن جدید را که در بیماری اسکیزوفرنی نقش دارند شناسایی کنند. بیشتر این ژنها در انتقال پیامهای شیمیایی در مغز نقش دارند و برخی دیگر نیز بر سیستم ایمنی بدن تأثیر می‌گذارند. این پژوهش ژنتیکی بودن این بیماری را ثابت کرد.
بنابراین ازمون روانشناسی و مشاوره پیش از ازدواج ضروری است.
دکتر جلال مرادی
https://t.me/razmosaver

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:41  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2018-04-12_17-21-44

نظرات متفاوتی در زمینه مذهب و ازدواج وجود دارد.
هیچ‌چیز به اندازه مذهب بر الگوهای رفتار زوجیت موثر نیست، لاجرم اهمیت دادن به اعتقادات و باورها یکی از اساسی ترین معیارهای انتخاب همسر است. هر کس براساس باورهای ذهنی خویش رفتار می‌کند و متناسب با آن شخصیت‌ها شکل می‌گیرد. ارزش‌ها و ضدارزش‌ها همه ناشی از اعتقادات فرد است و طبیعی است که این‌گونه اختلافات بسیار ویرانگر است.

اختلاف در ارزش‌ها و باورها بر خوب یا بد بودن افراد صحه نمی‌گذارد، هر یک از انسان‌ها برای خود ارزش‌ها و باورهای قابل احترام دارند و تخطی هر یک از زوجین به منزله خدشه به شخصیت خود تلقی می‌کنند.

با توجه به این واقعیات حتما باید قبل از ازدواج زوجین با این امر توجه کافی داشته باشند و میزان دوری و نزدیکی اعتقادات مشخص شود.

به عقیده روان‌شناسان، پس از زناشویی ناباوری های دینی یکی از طرفین دشواری‌های فراوانی برای آنها فراهم می‌کند و هرقدر همگونی میان دو همسر از نظر مذهب کمتر باشد باعث اختلافات، کشمکش و بگومگوهای همیشگی و بیشتر می‌شود. این ناهماهنگی‌ها با گذشت زمان بیشتر می‌شود تا جایی که بر امر استواری و استحکام ازدواج و خانواده تاثیر منفی می‌گذارد و ممکن است به طلاق بیانجامد. به دیگر سخن اگر اختلاف مذهبی به سختی بتواند پیوندهای زناشویی را از هم بگسلد، سرانجام بر امر ازدواج و استواری و استحکام آن، همان طور بر سعادت زوجین، تاثیری شگرف خواهد گذاشت.
https://t.me/razmosaver

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:40  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۷۶

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام
خسته نباشید
من یه دختر دانشجو هستم .خجالتی و کم رو هستم و نمیتونم توی زندگی اجتماعیم درست ارتباط برقرار کنم یا حتی بعضی وقت ها درست تصمیم بگیرم یه سال پیش مشاوره رفتم و از قبلم کمی بهتر شدم ولی اون چیزی که میخام نشدم و مشاورهم معتقد بودن با کسب تجربه کم کم بهتر میشم ولی تازگی ها توی کلاس دانشگاه یه پسری هست که همش با حرفاش منو آزار میده مستقیم باهام حرف نمیزنه ولی همش توی کلاس تیکه میندازه ،فکر نکنین من کاری کردم که این حالا این رفتار رو میکنه کلا آدم مریضی هست و من هربار نمیدونستم باید چه رفتاری انجام بدم همش احساس ضعف میکنم خواهش میکنم کمک کنید رفتار درست چیه ؟باید چکار کنم؟

ممنون

پاسخ :
سلام
شما در مرحله اول با افزایش مهارت های اجتماعی ؛ هوش هیجانی خود را افزایش داده اید.
در حال حاضر به دلیل حساسیت ببن فردی ، گفته و رفتار اطرافیان شما ر آزار می دهد
پیشنهاد می دهم برای ارزیابی شخصیتی اقدام نمایید در صورتی که از لحاظ شخصیتی لازم باشه متخصص اقدام دررغیر این صورت مهارت ابراز وجود، قاطعیت و اعتماد به نفس مساله شما را بهبود خواهد بخشید.
دکتر جلال مرادی
https://t.me/razmosaver

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:40  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: در رابطه

سال تولد: ۱۳۶۸

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام خسته نباشید من ۲۸ ساله و ۵ سال با پسری در ارتباط عاطفی بودم ک بعد از ۳ سال فهمیدم ک این آقا از من کوچکتر هستند ۴ سال، ک من به ایشون علاقه شدیدی پیدا کرده بودم ،و نیت ایشون ازدواج با من بود الان در حال ازدواج هستیم و خانواده ی ایشون و خودم کاملا موافق هستند و این آقا از لحاظ ظاهری با بنده تناسب دارن حتی اخلاقی بسیار جا افتاده هستند ؛الان ک در شرف ازدواج هستیم نمیدونم چرا حس میکنم بهش سرد شدم نمیدونم چرا ذوق ندارم خوشحال به اون صورت نیستم در صورتی این آقا تمام تلاششو میکنه از هر راهی چ عاطفی چ مالی منو خوشحال کنه توروخدا راهنمیاییم کنید چون نمیخام حسم هینجوری باشه ممنون

پاسخ :
سلام
ما در مشاوره پیش از ازدواج : به بررسی میزان شناخت از یکدیگر، تناسب ویژگی های روانی و رفتاری، تناسب سنی ، تناسب تحصیلی ،تناسب ارزشی و اعتقادی ، میزان علائق مشترک، تناسب شغلی و اقتصادی، تناسب فرهنگی و اجتماعی، انتظار از طرف متقابل، تناسب شخصیتی، تناسب خانوادگی و نقش آنها
و میزان تناسب اهداف می پردازیم.

بنابراین تناسب سنی یکی از ٣۶ عامل قابل بررسی است. و قطعا شما مسایل دیگری را شاید دارید که در تصمیم گیری دچار شک شده اید. پیشنهاد می کنم به مرور تمام مسایل بپردازید و نیز با یک متخصص مشورت کنید و در صورتی که به جمع بندی مثبت رسیدید، در انتخاب شک نکنید.

دکتر جلال مرادی
https://t.me/razmosaver

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:39  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۶۶

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با سلام من ۱۱ساله ازدواج کردم یه پسره ۹ساله دارم که به صورت اتفاقی وارد اتاق خوابمون شد وشاهد ربطه زناشویی ما شد پسرم سریع بیرون رفت ولی دیگم سوال نکرده شما منا راهنمایی کنید که آیا خودم یا پدرش باهاش صحبتی داشته باشیم یا نه؟

پاسخ:
سلام
لازم نیست در این مورد صحبتی رد و بدل شود.
چون اگر اشنایی نداشت و سوالی داشت در رفتارش مشخص میشد.
دکتر جلال مرادی

https://t.me/razmosaver

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:38  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۷۶

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام
من یه دختر ۲۰ ساله هستم تا به حال هم با هیچ کسی رابطه نداشتم اصلا دوست هم نشدم.من از بچگی همیشه میخواستم که پسر بشم و همیشه احساسات پسرونه داشتم و دارم.حتی عاشق یه دختر هم شدم تقریبا ۶ یاله با این که خودم دخترم. شدیدا هم تو صورت و بدنم موهای زائد دارم هرکاری هم میکنم در مان نمیشه.تو بدنم مقدار زیادی هورمون تستوسترون دارم. و با این حالم بدنم کاملا حالت زنانه دارم و پریود هم میشم مبخواستم بدونم که امکان داره که من یه فرد تراجنسی باشم ؟؟چون همیشه هم احساس مردونه بهم دست میده خواهش میکنم جواب بدین. ممنون

پاسخ:
سلام
بررسی این موضوع نیاز به ازمایش جسمی و روانی زیادی داره
و بهتر است در این زمینه تخصصی اقدام کنید
دکتر جلال مرادی

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:38  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۸۲

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با ارض سلام و تشکر از شما.
من چهارده سال دارم وهنوز شرایت روحیه خودم رو اونقدر ضعیف میدونم که احساس میکنم بیشتر از اطرافیانم به مهر مادرم نیازمندم.مشکلی که از شدت عصبانیت خواب رو برای من حرام کرده فکر به عشق بین دختر خالم و مادرمه.مادرم خیلی وقته که گرایش عجیبی نسبت به اون داره و علاوه بر این که توجهش به من کم شده بیشتر از حد مامول هوای اونو داره تاجایی که به راحتی حاضره من رو در جمع قربانیه اون کنه.و بار ها هم این کار روکرده.
به این ترتیب داره آبروی من رو میبره.بااین وجود دختر خاله من که یک دختر چاپلوس و متکبر و بی نهایت مغروره از این اشتباه مادرم سؤ استفاده میکنه چون از این که دیگه دفایی ندارم با خبره آشکارا به من بی احترامی میکنه وکسی هم با اون کاری نداره همینطوربه من زخم زبان میزنه،این چیزیه که حسابی اعصابم رو مختوش کرده.
بدتر از اون اینه که مادرم هم انگار مثل بچه ها دوست داره من رو باهمین افکار بازی بده و خوب هم میدونه باید چی بگه.همش وقتی تنها هستیم به من به هر نحوی یادآوری میکنه که دختر خالم رو بیشتر ازمن دوست داره.از این کار هم انگار لذت میبره.نمیدونم اگر واقعا مشکل از منه که حاضرم هر کاری بکنم تا مادرم رو برگردونم و به همین ترتیب دخترخالم هم بفهمه کارش اصلا درست نبوده.

پاسخ:
سلام
فکر می کنم مقداری بیش از حد معمول بین شما و خانواده حساسیت ایجاد شده و شما را به روابط اطرافیان با همدیگه حساس کرده است.
نظر من اینه که به روابط خودت بیشتر فکر کنی و در این سن به جای رقابت به دنبال افزایش مهارت های اجتماعی و ارتباطی خودت باشی.
اگر واقعا مادرت شما را مقایسه می کنه. پیشنهاد می کنم با پدر سر این موضوع مشورت کنید و از یک متخصص هم برای آرائه راهکار مناسب کمک بگیرید.
دکتر جلال مرادی

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:37  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

جنسیت: مرد

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۷۰

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام و عرض ادب
مدتی است با خانمی در یک اداره دولتی آشنا شده ام و علاقه زیادی به ایشون پیدا کردم اما ایشون هنوز خبر ندارند.حالا فهمیدم که سنشون ده سال از من بیشتره.چیکار کنم؟واقعا دلم پیش ایشون گیر کرده.ممنون میشم مثل پسر یا برادر خودتون کمکم کنید.باتشکر

پاسخ:

سلام
موضوع سنی دارای اهمیت بالایی است لطفا این موارد مطرح شده در فایل صوتی را گوش دهید و حتما بعد از مطرح کردن و موافقت نسبی خانم ، مشاوره پیش از ازدواج انجام دهید.
دکتر جلال مرادی

فایل صوتی
https://t.me/razmosaver/5044

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:36  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

جنسیت: مرد

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۱۳۵۳

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام جناب دکتر . من با فراموش کردن خاطرات بد درگذشته مشکل دارم و به سختی فراموش میشه و همینطور خیلی خشن و اخمو هستم و مشکل دیگه ای که دارم تمایل شدید به انتقام و تلافی هستش ,مثلن اگه کسی تو خیابون بهم راه نده یا طوری رانندگی کنه من اذیت بشم میرم میپیچم جلوش تا تلافی کنم .البته از سال ۱۳۸۴ داروهای به ترتیب :لیتیم + سیتالوپرام وترازودن بعد والپرات به همرام سیتالوپرام و کلونازپام رو مصرف کردم یه دوره هم پرفنازین و نیموسکار رو شبها به جای کلونازپام مصرف کردم ,الان هم حدود ۶ ساله که لاوتریژین یا سیتالوپرام مصرف کردم و شبها هم زولپی رست میخوردمکه الان به جای زولپی رست دوباره ترازودن میخورم که میگن برای فراموشی خاطرات بد خوبه و سیتالوپرام رو هم قطع کردم و ولبان میخورم به خاطر کاهش شدید میل جنسی در هنگام مصرف سیتالوپرام و الان دچار وضعی هستم که عرض میکنم .از ۵ روز پیش سرترالین خوردم که باز دچار کاهش شدید میل جنسی شدم و به تازگی ازدواج کردم و در سن ۴۳ سالگی همسر بسیار خوب و مهربانی دارم .

پاسخ:
سلام
موضوع نوسان هیجانی شما بایستی مورد بررسی قرار بگیره و بر أساس تشخیص نهایی دارو تجویز بشه و مداخله روانی انجام بشه.
ما از دارو به عنوان یک تسهیل گر استفاده می کنیم و در فرصت پیش امده اموزش های مداخله ای ضروری و راهکار های درمانی را انجام می دهیم.
دکتر جلال مرادی

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:36  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2017-11-15_15-52-25

رادیو جوان : برنامه اینجا شب نیست
مدیریت بحران روانی در زلزله
دکتر جلال مرادی
صوتی
بخش اول
https://t.me/razmosaver/6018

بخش دوم
https://t.me/razmosaver/6019

بخش سوم
https://t.me/razmosaver/6020

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۶ساعت 16:7  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2017-01-27_13-12-31

 

هفت ت برای ارتقای زندگی
در گفتگو با دکتر ناصر حسنی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز
صوتی
https://t.me/razmosaver/4785

+ نوشته شده در  یکشنبه دهم بهمن ۱۳۹۵ساعت 17:43  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

 

نام : فرزاد

جنسیت: مرد

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۶۴

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام و خسته نباشین …. من فرزاد ۳۱ساله مجرد از تهران هستم کارمندم از یه خانواده معمولی …….من مشکل زود انزالی شدید دارم زیر یک دقیقه ارضاء میشم متاسفانه ….تو سن ۱۹سالگی هرشب جنب میشدم عصابم ریخته بود بهم دکتر روانپزشک رفتم بهم قرص کلومیپرامین۲۵ داد شبی یک عدد. وقتی میخوردم هفته ای دوبار میشدم حدود یکسال خوردم ولی به محض اینکه میزاشتم کنار سریع جنب میشدم و تا الان دارم میخورم حدود ۱۲ساله ..این قرص همیشه باهامه و نمیدونم چه جوری کنار بزارمش……. عکس سکسی رو بیشتر از ۱۵ثانیه نگاه کنم امکان ارضاء شدنم زیاده ….. این مشکل بخدا اذیتم میکنه نمیدونم پیش چه دکتری برم چیکار کنم ……میترسم اگه یه روزی ازدواج کنم جلو خانومم شرمنده بشم …….مشکلمو هیچ کس نمیدونه غیر از خدا و الانم شما لطفا کمک کنید تورخدا/ من سرتالین هم ۳ماه مصرف کردم و قرصهای دیگه که دکتر روانپزشک رفتم دوسال مصرف کردم ۲۰درصد بهتر شدم فقط ……مچکرم مرسی

پاسخ

سلام
شما مجرد هستید و تا زمانی که در زندگی واقعی با فردی حداقل
به مدت یک ماه ارتباط جنسی نداشته باشید این تشخیص صحیح نخواهد بود.
و شاید شما به دلیل خود ارضایی یاد گرفته أید یا شرطی شده باشید
بنابراین پیشنهاد می کنم
برای تشخیص بهتر یک بررسی شخصیتی داشته باشید و نیز اقدام درمانی برای فیر از این مشکل انجام دهید.
دکتر جلال مرادی

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 17:48  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

 

نام : بهار

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۳۲

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام .مشکلی که مطرح میکنم مربوط به مادرمه
ایشون‌متولد ۳۲با سابقه الزایمر در مادرشون و مادرشوهرشون که خالشون هم بودن هستن.از تیر امسال همه چیز رو چند بار میپرسن و همش فراموش میکنن .ایراد گیر شدن شدیدا ..هیچ چیز بنطرشون زیبا نمیاد.و از همون تیر ماه که خونشونو عوص کردن اینطور شدن ..البته خونه قبلشون هم دارن و دلیل بر اینکه نقل مکان کردن نیست .احساس ترس هم دارن تو منزل جدید.از چند سال پیش هم بدلیل وسواس قرص سرترالین وچند تا قرص دیگه مصرف میکنن .ازتون خیلی ممنون میشم مارو راهنمایی کتید .البته اینم بگم‌که پیش یه روانپزشک هم رفتن و ایشوو تست گرفتن ازشون و گفتن که از استرسه ولی روز بروز داره فراکوشیی شون پیشرفت میکنه و بدبینی و ایراد گیری هم‌بهش اصافه میشه
حواهشا منو راهنمایی کتید .ما ساکن رشت هستیم.یا بفرمایید کجا مراجعه کنیم.

 

پاسخ

سلام
برای تشخیص کامل با یک متخصص اعصاب و روان مشورت کنید.
در صورت تشخیص نهایی برای افزایش کیفیت زندگی و بهداشت روانی با یک روانشناس در ارتباط باشید.
دکتر جلال مرادی

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 17:47  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-12-10_15-25-34

 

نام : الهه

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۷۷

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام و خسته نباشید
من حدودا هر هفته یه بار دچار یه نوع حمله میشم..
۳ هفته قبل افسردگی و حس بد بی دلیل با گریه و…
۲ هفته قبل ادامه افسردگی با گریه عصبی! (خودم اسمش رو گذاشتم چون با کمی لرز و اعصاب خوردی بی دلیل همراهه)
۵روز حالم کاملا خوبه.. اما:
و ماجرای این هفته: صبح همه چی عالی..طرفای ظهر یه تغییری خیییلی جزعی تو مغزم حس میکنم(توصیفش خیلی سخته..) بعد ناهار با یه آهنگ! تو یه لحظه محسوس سنگینی تو قلبم حس میکنم.. دیوار دفاعی روحیه ام از بین میره.. با یه کار کوچیک خواهرم گریم گرفت..رفتم تو اتاق خیلی کم گریه کردم.. یه حالت دفاع داشتم..بازم بدون دلیل قانع کننده..میخواستم محیطمو کوچیک کنم از اتاق کوچیکم میترسیدم..سرمو بردم زیر تخت ترسم کمتر شد.. و باز شک داشتم (حدودا دو ماه هست که وقت دراز کشیدن تیک دارم و مثل منقبض شدن ماهیچه های شکمم انگاری پرت میشم درون خودم..البته خفیف…نمیدونم از سرماست یا..نمیدونم) و بعد موقع بیدار شدن حس عجیب غریب غیر قابل وصف داشتم.. اما الان که ۱ساعت گذشته بازم خوبم ولی کم گرفته ام..

لطفا لطفا بگین چمه دارم روانی میشم؟؟مثه اینه هر هفته سرمو میکنن تو آب بعد درمیارن. الان منتظر هفته بعد هستم! ازش نمیترسم ولی خلاقیتشو تحسین میکنم.. یه دری رو خودم میبندم یه درد دیگه باز میشه… البته اونقدر خوش بین و با اراده هستم که کل سعیمو میکنم خوب شم ولی همه چی خارج کنترل منه..
لطفا فقط بگین دیوانه نمیشم..همینم دلگرمم میکنه..میتونم با خودم کنار بیام
خیلی ممنوم ازتون

 

پاسخ

Panic Disorder(Panic Attack)

اختلال حمله هراس
– تشخیص
-درمان
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز
صوتی
https://telegram.me/razmosaver/2960

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 17:45  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-12-10_15-21-39

نام : Fatemeh

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۱۳۷۶

موضوع: روانشناسی

متن سوال :
سلام ببخشیدمن یه سئوال دارم

من ۱۸سالمه والان یک ساله چندماهی هست که عقدکردم

شوهرم ۲۶سالشه که قبلا یک ازدواج ناموفق داشته واینکه ازاین ازدواج یک بچه ۴ساله داره من وشوهرم بهم وابستگی شدیدداریم وخیلی رسمی اومدخواستگاری وبااسرارمن خانوادم قبول کردن باهم ازدواج کنیم

حالاکه یک سال وچندماه ازعقدم میگذره زن سابق همسرم اورده بچه ول کرده خونه پدرشوهرم ورفته چون اون همسرسابق شوهرم زیادزن خوبی نیست هرزکاری هایی انجام میده خانواده شوهرم باآغوش باز پذیرفتنش ولی من نمیتونم شوهرمو تقسیم کنم نمیتونم بعدازاینکه عروسی گرفتیم رفتیم سرخونه زندگیمون اون بچه توزندگیم باشه حالابایدچکارکنم

روزی اولم خانواده شوهرم وشوهرم گفتن اون بچه اصلاکاری به تونداره اون پیش مادرشه واصلا نمیادشوهرمم گفت اصلا نمیخوام وارد زندگیم بشه فقط گفت میتونم چندوقتی یه بارببینمش وخرجشوجهازشو بدم ومنم قبول کردم

خواهش میکنم راهنماییم کنید

 

پاسخ

مدیریت ازدواج مجدد و رابطه با فرزند خوانده
سؤال
https://telegram.me/razmosaver/4338
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/4339
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 17:44  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

 

نام : ساسان

جنسیت: مرد

وضعیت تاهل: در رابطه

سال تولد: ۱۳۷۲

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با سلام و خسته نباشید. دختری هست که میخوامش و قصد ازدواج دارم. این علاقه دو طرفه هست. چون من هنوز دانشجو هستم و چیزی از خودم ندارم ک پا پیش بذارم مجبوریم صبر کنیم تا سال آینده دانشگاهم تمام بشه و خدمت هم برم. در کل حدود سه سال زمان میبره. و هردو نگران از این که خانواده دختر قصد داشته باشن دختر رو شوهر بدن بدون توجه به تصمیم دختر. اول این که باید چه کنیم که مانع از ازدواجش با یکی دیگه شیم و چه کنیم که اطمینان داشته باشیم در آینده به همدیگه برسیم. خانواده دختر با شرایط الان من کاملا مخالف هستن. و خانواده من و من و دختر از به وجود اومدن این رابطه کاملا راضی هستیم. و سوال بعدی این ک دختر بیشتر مواقع دلش میگیره به قول خودش یهویی دلش میگیره و من واسه این که از این حال درش بیارم نمیدونم چکار کنم. خیلی افکارش نسبت به زندگی منفی هست. همه چیز رو نمیشه و نمیتونم و نا ممکنه وووو این چیزا میبینه. چکار کنم که افکارش هم تغییر بدم. با تشکر فراوان

 

پاسخ

با سلام و احترام
در شاخص های اصلی قدم گذاشتن به موضوع ازدواج
شرط
شغل و داشتن درامد کافی از شروط اصلی است
بنابراین شاید کسی رو دوست داشت و در کنارش احساس ارامش داشت
ولی متاسفانه بدون پشتوانه شغلی و مالی ( منظور درامد شخصی) نمی توان به تداوم زندگی امیدوار بود.
پیشنهاد می کنم بدون توجه به موانع به فکر إتمام درس و خدمت سربازی باشید و امیدوار به اینکه سریع شغل مناسبی بدین اورید
و حق ماندن وَیَا ازدواج دختر را به خودش واگذار کنید
تا در نهایت تصمیم گیری کنید و برنامه خود را مشخص نمایید.
دکتر جلال مرادی

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 17:43  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

 

نام : نازلی

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۱۳۶۰

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با سلام
دختر پنج ساله ای دارم که چند روزی است که در بیداری و با قاصله های کوتاه حرکت کوچک نامحسوس در گردن و شانه دارد مثل لرزش خفیف و تکان بسیار کم که وقتی دقت میکنم میبینم وگرنه محسوس نیست. در خواب هم تکان دست و پا دارد و مرتب وول میخورد. آیا لازم است به پدشک مراجعه کنم؟ یا تیک های گذراست و از بین خواهد رفت؟
ممنونم

پاسخ

سلام
لطفا اگر این نشأنه ها رو داره
مراجعه کنید
*اختلال تیک
-نشانگان توره
-اختلال تیک حرکتی
-اختلال تیک صوتی
-تیک های گذرا

تشخیص و راه کار

دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز
صوتی

https://telegram.me/razmosaver/2588

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 17:42  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

نام : بی نام

جنسیت: مرد

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۳/۹/۷۷

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با سلام و خسته نباشید من پسری ۱۸ ساله هستم از نوجوانی مبتلا به خودارضایی شدم آن دوران با تماشای فیلم های پورن خودم را به اوج لذت جنسی می رساندم که سرانجامش استمنا بود این کارا را هفته ای ۳ بار انجام می دادم اکنون نیز مبتلا به این عمل هستم مطالب زیادی از عوارض آن از جمله ضعف بینایی کمر درد سکته مغزی خوانده ام آیا این عوارض واقعا جدی بوده و وجود دارد؟ همچنین آیا خودارضایی هفته ای ۲ تا۳ بار طبیعی هست ؟

 

پاسخ

سلام
تقریبا همه أفراد در دوره های مختلفی از زندگی درگیر خود ارضایی هستند.
و در صورتی که بهداشت جسمی و لباس و تغذیه را رعایت کنید
أرام أرام با بزرگتر شدن این رفتار کمتر خواهد شد.

رعایت بهداشت جسمی، و توجه به تغذیه و در نهایت روابط اجتماعی و ارتباطی بالا در کاهش رفتار خود ارضایی مؤثر است.
ولی به طور کلی خود ارضایی مانند هر رفتار دیگری یک رفتار جایگزین است و نباید بیش از حد بهش توجه شود.
چون فرد را نسبت به برقراری رابطه واقعی بی انگیزه می کند

دکتر جلال مرادی
https://telegram.me/razmosaver

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 15:53  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-12-10_14-42-04

نام : زهرا

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۷۲

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام من حدود سه روزپیش تو یه مهمونی مادرم گفتن حالم بده ,همون موقع یه استرس خیلی شدیدی به من وارد شد و تپش قلب گرفتم و چشمام سیاهی رفت و انگار داشتم بیهوش میشدم بعدش کمی خوب شدم اما دوباره یه استرس دیگه ای بهم وارد شد که حالمو بدتر کرد سرم گزگزمیشد بدنم بی حس و انگار تو این دنیا نبودم دکتر داخلی رفتم گفتن بخاطر اعصابه و شباهم بدتر میشدم قرص پروپرانالول برام نوشتن شبی یه دونه.اما ازاون موقع احساس افستردگی هم گرفتم و کلا نمیدونم چیکار کنم و خیلی افسرده شدم به خاطرحالتایی که بهم دست میده و کلا ترس دارم و افسرده شدم.لطفا راهنماییم کنین که چیکارکنم و این چه بیماریه.

پاسخ

اختلال اضطراب منتشر
سؤال
https://telegram.me/razmosaver/4283
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/4284
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 15:52  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

نام : ایدا

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۱۳۶۲

موضوع: روانشناسی

متن سوال : باعرض سلام وادب
من کمی خجالتی هستم و در بعضی از جمع ها نمیتونم راحت صحبت کنم و بیشتر شنونده ام واگه حرفی هم بزنم خیلی کوتاه و نمیتونم مستقیم و چشم در چشم طرف مقابل صحبت کنم و زمانی که صحبت میکنم احساس میکنم رنگم پریده و حالت چشمهام عوض میشه قلبم تند تند میزنه لطفا راهنماییم کنید چطور میتونم اعتماد به نفسم رو بالا ببرم و این مشکل رو حل کنم
با تشکر فراوان

پاسخ

سلام
در مرحله اول به بررسی شخصیت خودتان بپردازید تا مشخص شود فردی کم مهارت هستید یا سبک شخصیتی شما به این صورت است.
با توجه به سن شما احتمال دارد بیشتر این خصوصیت جزئی از شخصیت شما باشد
ولی در هر صورت ارزیابی مناسب و تخصصی مهارت ها ، نقاط قوت و ضعف شما را مشخص خواهد کرد.

بعد از شناخت مناسب ، شما از طریق مهارت اموزی و تمرین در جمع می توانید أرام أرام مهارت های متناسب با نیاز خود را کسب نمایید.

دکتر جلال مرادی

https://telegram.me/razmosaver

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 15:42  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

نام : سمیه

جنسیت: زن

سال تولد: ۵۷

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام
من در محل کارم همکاری دارم (خانم ۲۶ ساله) که همش دنبال خودشیرینی و تحقیر کردن دیگران هستش. خیلی باهوش ولی از این هوشش در جهت تحقیر کردن دیگران و تخریب شخصیت بقیه و رقابت ناسالم استفاده میکنه. البته به گفته ی خودش خودآزاری هم میکنه و به قول خودش گاهی اوقات با خودش لج میکنه و کاری که به ضرر خودش تموم میشه انجام میده. وقتی من یک ایده جدید ارایه میدم به تقلید از من همون ایده رو با تغییرات جزیی بیان میکنه و اون ایده رو به خودش اختصاص میده. در خیلی از کارها تقلید میکنه از من مثلا وقتی من یک لیست خاص رو به درخواست مافوقم به مافوق ارایه میدم اونم یه لیست دیگه در مورد یه موضوع دیگه تهیه میکنه بدون اینکه کسی ازش خواسته باشه ارایه میده. مرتب پیش ریس زیراب کارمندا رو میزنه و شخصیت همه رو خورد میکنه. صفات خودش رو در مقابل چشم همه به من یا یکی از همکارا نسبت میده. در ضمن گاهی به دروغ میگه آقای فلانی از من خوشش اومده در حالی که اینطور نیست و چنان ماهرانه دروغ میگه که حتی گاهی خودمم باورم میشه و بعد یادم میفته این چه شخصیتی داره. پیش من میشینه و در مورد خانم الف که همکارمونه بدگویی میکنه بعد میره پیش خانم الف و بهش میگه که من پشت سر خانم الف بدگویی کردم و حرفای خودشو به من نسبت میده درحالی که من همچین حرفی نزدم. با همه صمیمی میشه و طوری رفتار میکنه که تا مدت طولانی کسی متوجه رفتارش نمیشه. ریسمون خیلی دوستش داره و خیلی بهش اعتماد داره طوری که وقتی بهش توضیح میدیم که ما فلان کار رو انجام ندادیم به ما باور نمیکه. جای پرونده هایی که قرار مشترک روش کار کنیم عوض میکنه یا تاریشخشو. کاری میکنه که من پیش ریس تحقیر بشم. خیلی قدرت طلب و جاه طلبه. البته فقط با همکارا اینطور نیست بلکه با دوستاشم همین رفتارو داره.

میخواستم بپرسم این شخص به چه بیماری یا اختلال روانی مبتلا هست؟

پاسخ

رقابت برد – برد در محیط کار شما متاسفانه کم شده و أفراد برای رسیدن به جایگاه مناسب درگیر یک رقابت منفی شده اند.
پیشنهاد می کنم بدون توجه به جو محیط کاری خودتان برای مهارت أموزی مناسب اقدام نمایید تا شیوه و مهارت مقابله اَی مناسب را اتخاذ کنید.
و یا محیط کار خود را عِوَض کنید.
در هر صورت شما بهتر است در هر مورد برای خودتان برنامه ریزی نمایید.
دکتر جلال مرادی

https://telegram.me/razmosaver

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 15:42  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

نام : کامران

جنسیت: مرد

وضعیت تاهل: در رابطه

سال تولد: ١٣٧٨

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام من حدود ۶ ماهی میشه با دختری اشنا شدم این دختر اواعل خیلی برام جذاب بود بهم گفت قبلا با با دو سه نفری دوست بوده و اولین نفر اینو با حیله و تمع به جایی برده و زورکی باهاش رابطه داشته من گفتم گذشته برام مهم نیست چون واقعا هم نبود اما بعد یک مدت تغییر شدیدی کردم اون رابطه به کنار سر مساعل خیلی بچه گونه ای بدترین واکنشو نشون میدم مثلا مهمون دارن ک مهمونشون ی پسر هم داره اونلحظه میرم تو فکر کلی فکر منفی میکنم بهش میگم تو خیابون کسیو نگاه نکن اصلا بدجوری محدودش کردم اونم بخاطر اینکه دوسم داره همه چیو قبول میکنه یعنی حتی با نزدیک ترین فامیل پسرش ک شاید ٣ سالشم باشه یه خنده ای بکنه ب شدت تاثیر ناراحت کننده ای روم میزاره!!!منم قبل اون با دخترای دیگ ای رابطه از دور داشتم اونم داشته ولی هی هر ثانیه رابطه گذشتش حرفاش کارایی ک دوسندارم یادم میاد و مث ی فیلم تو ذهنم هی پخش میشه داغونم میکنه انگار ذهنم از قصد سمت اینا میره تا خودشو ناراحت کنه بدجوری خسته شدم نمیدونم باید چیکار کنم اون خیلی دوسم داره منم خیلی دوسش دارم من با هرکسی غیر اینم باشم باز همین مشکلو دارم فکرای منفی میکنم اصلا گاهی تو ذهنم فیلم اونچیزی ک واقعی نیستو به منفی ترین صورت ممکن میسازم و خودم ضربه بدی میبینم اوقات بیکاریم فک میکنم اصلا کشیده میشم سمت افکار منفی نمیدونم چرا خیلی حساسیت نشون میدم این حساسیت و محدود کردن بیش از حدم باعث ناراحتی بینمون میشه منم ادم خیلی کم رویی هستم و خجالتی نخواستم ب مراکز روانشناسی مراجعه کنم خواهش میکنم کمک کنید حاضرم هرکاری کنم تا از شر این مشکل راحت بشم نمیخوام گذشته یادم بیاد میخوام فراموش کنم ممنون میشم واقعا ممنون میشم اگ کمکم کنید

پاسخ

سلام
شما در این سن وارد رابطه اَی شدی که به خاطر سنت کنترل بر ان نداری و این موضوع شما را آزار میده و باعث شده در کیفیت زندگی شما تأثیر منفی بگذاره.
هدف گذاری دوستی و اشنایی در هر سن خیلی اهمیت داره و بر أساس سن فرد ، فرهنگ محیط زندگی و میزان توان شغلی و مالی فرد متفاوته
بنابراین شما از دوست خود خواسته هایی داری که محیط خصوصی و شرایط ارتباط اجتماعی اون رو دچار اختلال می کنه و بهتر در روابط خودت تجدید نظر کنی

اما در خصوص مشکل شما

شما با شرایط توصیف شده باید مورد بررسی و تشخیص بالینی قرار بگیرید و احتمال وسواس ذهنی زیاد است.
هر موضوعی می تواند شبیه این رابطه برای شما أفکار مزاحم بسازه بنابراین در اولین فرصت برای بررسی و درمان مناسب اقدام کنید.
در ادامه وسواس ذهنی را برای اشنایی به صورت ویس گوش بدهید.

 

Obsessive-Compulsive Disorder
اختلال وسواس فکری – عملی
– تشخیص
-درمان
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز
صوتی
https://telegram.me/razmosaver/3071

دکتر جلال مرادی

https://telegram.me/razmosaver

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 15:41  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-12-10_12-40-16

نام : فرجی

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۱۳۷۲

موضوع: روانشناسی

متن سوال : من ۲۲سالمه با این ویژگی ها:::
داشتن خودارضایی با تخیلات جنسی
نداشتن انگیزه برای رابطه در واقعیت
گاهی فکر میکنم چقدر کار بیهوده ایه رابطه و اصلا کدوم لذت ؟ کو اون شهوتی که سرتاپای ادمو میگیره و بخاطرش غسل واجبه؟!
من از روی اجبار به خاسته ی شوهرم تن میدم و میترسم عصبانی و بدخلق بشه و دیگه دوسم نداشته باشه و نخاد باهام رابطه داشته باشه یا اصلا بفکر خیانت یا طلاق بیوفته که بنظرم ازش بعید نیس
حساس و نگران بودن نسبت به دید همسر نسبت به بدن خود اخه ضعفامو میگه ولی یادش میره خوبی های ظاهرمو بگه
تحقیر و سرزنش و دعوا و بحث از جانب شوهر برای اینکه چرا من در رابطه شروع کننده نیستم و منفعل ام
نرسیدن به ارگاسم در رابطه
سفت کردن پاها و لگن و رحم
درد زیاد از دخول
تلاش برای سفت نکردن عضلات ولی عدم موفقیت بدلیل حس اجبار.ترس.فکر کردن به اینکه شوهرم منتظره من به اوج لذت برسم و مثل تو فیلما آه و ناله سر بدم یا خودم دست بکار شم تا اون لذت ببره در حالی که انگار مغزم تو رابطه از خلاقیت و ایده تهی میشه و بقل شوهرم مثل جسد میمونم!
از اینکه شوهرم در طول رابطه مدام میپرسه خوبه تو راضی ای ،خوبه همین کارو بکنم..چقدر ادامه بدم بسه، حالا چکار کنم ،راضی ای دخولو انجام بدم؟؟ بدم میاد
منم که از چشماش میفهمم خسته و کلافس و حوصله نداره ادامه بده میگم اره بسه/ کلن ادم کم حوصله و زود جوشیه/
در حالیکه بعد از دخول تازه ترس من میریزه و واژنم نرم میشه و تازه در واقع رابطه برای من شروع میشه! البته حتی بعد از دو یا حتا سه بار رابطه پر در پی اون حسی که از تخیل خودم بدست میارم بدست نمیارم!
یه حس که انگار دهانه رحمم نبض میزنه و اگر طولانی بشه ترشحات سفیدم ازش میاد و میخاره و باید با دست بمالمش تا دیگه نخاره
این حس با فکر کردن یا دیدن یا خوندن کلمات یا تصاویر جنسی بوجود میاد
ولی تو این ۲ سال ازدواج شاید ۲-۳بار از رابطه خوشم اومده ولی حتی تو این دفعات هم به اون حس تنهایی خودم نرسیدم
من متاسفانه خیلی خیلی خجالتی ام بطرز حال بهم زنی که با هیچ کی تو دنیا راحت نیستم تا ازش سوال کنم باید چه کار کنم چجوری شروع کننده باشم چجوری منفعل نباشم چجوری باعث شم شوهرم لذت ببره و خودمم انقد لذت ببرم که به تنهایی خودم مثل مجردی پناه نبرم
من مجردی فکر و خیال میکردم البته نمیدونستم خودارضایی هستش و متاهلی هم همین طور و دیشب فهمیدم ،تو اینترنت خوندم و دیگه اینکارو نمیکنم
ولی تو واقعیت باید کاری بکنم* ولی چکار؟؟؟؟
تو خیالم طلاق میگیرم ازدواج میکنم بیرون میرم با شوهر جدیدم و کلی فیلمو نمایش های متنوع!!!

 

پاسخ

اختلال در ارگاسم زنان
سؤال
https://telegram.me/razmosaver/4273
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/4274
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 15:40  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-12-10_12-36-53

نام : mry

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: در رابطه

سال تولد: ۱۳۸۰

موضوع: سایر

متن سوال : سلام من یک دختر ۱۵ ساله هستم حدود ۱ ساله با پسری آشنا شدم که ۸ سال ازم بزرگتره!خیلی خیلی دوستش دارم در حدی که اگر تو روز ازش خبر نداشته باشم از نگرانی دق میکنم و البته این به خاطر فوبیایی که دارم هم هست.
در مورد عشق در سنین نوجوانی اطلاع دارم و تا جایی که میدونم معمولا پایدار نیست.من ایشونو خیلی دوست دارم اما نگرانم از اینکه این علاقه از بین بره.خانواده حساسی دارن اما با وجود این حساسیت در مورد من با خواهر و مادرش صحبت کرده و من با خواهرش هم صحبت کردم!ضمنا چهره و وضع مالی معمولی دارم و در واقع چیزی وجود نداره که حس کنم به خاطر اون باهام مونده.رابطه دختر۱۵ ساله با پسر۲۳ ساله غیر عاقلانست؟یعنی من باید به این رابطه پایان بدم یا منتظر باشم که اون ازم بخواد؟

 

پاسخ

ارتباط و دوستی نوجوان با بزرگسال
پرسش
https://telegram.me/razmosaver/4270
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/4271
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 15:38  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-12-10_12-32-15

نام : خاطره

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: در رابطه

سال تولد: ۱۳۷۴

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام من ۲۱ سالم در ۱۷ سالگی بخاطر اصرارخانواده عقد کردم آقاشرایطش خیلی خوب بود ولی من ازش متنفربودم وخوشم نمیومد اینم بگم ک سه سال دنبال خانواده من بود تا این ازدواج صورت بگیره ولی من بعداز ۵ماه بدون ایجاد هیچ رابطه ای طلاق گرفتم .۵ماه بعدازطلاقم ازطریق یکی از دوستانم باکسی آشناشدم ک اوایل دروغ خیلی میگفت اما کم کم وابستگی من مخصوصا بخاطر جو خانوادم درموردطلاقم بهش بیشتر شد تازه وارد دانشگاه شده بودم تمام مراحل زندگیم تا الان با آقاگذروندم حتی روابطمون فراتر رفت وب خیلی جاها کشید ولی خانوادم نفهمیدن الته خانواده اون بخاطر حل مشکل فهمیدن بعداز حل همون مشکل کنارکشیدن ولی رابطه مابازم ادامه پیداکرد من خیلی ایشون دوست دارم ایتقدرکه فکرشم نمیکنین اونم منو میخاد ولی جربزه نداره دربرابر خانوادش قراربگیره پای کاراش وایسه اخیرا قراربود چندتاخاستگاربرام بیاد اون نمیزاشت باخانوادم حرف زدوالتماس کرد بهش فرصت بدن خانوادش وراضی کن منم واقعیت هرکی میاد باوجود علاقم وارتباطم باهاش ومقایسه ای ک بین اون وخاستگارام میکنم نمیتونم کسی روقبول کنم دیروز خاهرش اومد هرچی ازدهنش درآمد بار منو خانوادم کرد البته خانوادم خوشبختانه نبودن ولی خودم ک بودم ودلم خیلی شکست دیشب ک بهش گفتم بین منو تو همه چی تمام وبه خواهرات بگو دیگ نیان آبرو ریزی کنن تا حالا جواب نداده حتی شک کردم ک خودشم همین ومیخاسته ک به یه بهونه ای ولم کن..حالا مشکلم اینه ک کسی ک میاد باوجود علاقم واحساس شکست خوردم وسه سال ازعمرتلف شدم وباوجود روابطی ک بین منو اون بود چطور الان زن کسی دیگ بشم ..خستم قبلا بخاطر ازدواج وطلاقم افسردگی داشتم والان حس میکنم دوباره داره حالم بدمیش کابوس میبینم استرس همه وجودم وگرفته از ازدواج میترسم شب عروسیم جواب خانواده هاروچی بدم اصن دلم نمیخاد هیچکس دیگ بهم دست بزنه خانوادمم اصراربه ازدواجم دارن راهنماییم کنین دارم دیوانه میشم..

 

پاسخ

جبران تنهایی عاطفی؛ انزوا اجتماعی بعد از طلاق و ارتباط
سؤال
https://telegram.me/razmosaver/4267
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/4268
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 15:36  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-11-06_14-26-36

تفاوت تنهایی با درونگرا بودن
سؤال

نام : راحله

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۷۶

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام..خسته نباشید..مسیله ای که وجود داره وهمیشه باعث شده درروابطم بادیگران به مشکل بخورم درونگرا بودنمه..حقیقتش من ازینکه درونگرا هستم لذت میبرم وبه شخصه مشکلی ندارم ولی درروابط اجتماعی وحتی رابطه باخانواده به مشکل میخورم.
زیاد اهل حرف زدن نیستم وعقایدمو نمیتونم برای دیگران توضیح بدم همین موضوع باعث سو تفاهم وقضاوت غلط دیگران نسبت به من میشه واین خیلی اذیتم میکنه…همه منو ادمی سرد وخشک میدونن درصورتی که اینطور نیس وفقط درابرازشون محافظه کارانه عمل میکنم..الان که دانشجوی سال دوم هستم هم مشکلاتم بیشترشده ونمیتونم توی بحث های کلاسی شرکت کنم واین بخاطر کم رویی یاخجالت نیس مشکل اینجاست که نمیتونم به خوبی صحبت کنم ومطلب رو اداکنم..همیشه جملاتم کوتاه و خلاصه س وتوضیح دادن یک مطلب برام سخته…اعتماد بنفس نسبتا خوبی دارم ودر فضاهای اجتماعی شرکت میکنم ولی بیشتر شنونده م..خیلی فکرمیکنم ودر ذهنم خیلی خوب تحلیل میکنم ولی برای بیان اون به مشکل برمیخورم..تنها دوست صمیمیم خودم هستم خیلی باخودم حرف میزنم البته نه باصدای بلند..باید چیکار کنم که بتونم این مشکلاتمو برطرف کنم ودرضمن وقتی متوجه چنین ضعفی درخودم میشم که سعی میکنم برطرفش کنم خیلی ذهنمو درگیر میکنه وگاها به نتیجه ای میرسم واونو تو خودم تقویت میکنم ولی حس میکنم این خود واقعی من نیس ومیترسم که دچار اختلال بشم وخود واقعیم روهم ازدست بدم..لطفا راهنماییم کنین تابتونم زندگی باارامش تری داشته باشم..ممنونم

 

صوتی
https://telegram.me/razmosaver/4130
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/4131
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 15:35  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-12-10_12-19-57

 

نام : آیدا

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۱۳۶۲

موضوع: روانشناسی


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 15:34  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

رادیو ایران

تنها برنامه مستند پلیسی رادیو ایران با گویندگی فاطمه آل عباس با تهیه کنندگی زهرا قائدی جمعه ها ساعت ۲۰ شب به مدت ۵۰ دقیقه از آنتن رادیو ایران پخش می شود.
این مستند رادیویی – پلیسی با موضوعات مختلفی همچون قتل ،کلاهبرداری ،سرقت و دیگر مسائل اجتماعی تهیه می شود.
دکتر فضل الله دالاوند قاضی و کارشناس حقوقی و دکتر جلال مرادی کارشناس و روانشناس با سخنان کارشناسی خود برنامه را هدایت می‌کنند.
مستند رد پای حادثه با همکاری معاونت اجتماعی ناجا و پلیس آگاهی ناجا و پلیس فتا تهیه می‌شود.

عنوان برنامه: ردپای حادثه
موضوع: دوستی منجر به قتل
تهیه کننده : زهرا قائدی
گوینده : فاطمه آل عباس
میهمان های برنامه
سرهنگ سعیدیان
قاضی فضل الله داروند
دکتر جلال مرادی
بخش اول
https://telegram.me/razmosaver/4239
بخش دوم
https://telegram.me/razmosaver/4240

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۵ساعت 12:59  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-11-06_14-26-36

تفاوت تنهایی با درونگرا بودن
سؤال

نام : راحله

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۷۶

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام..خسته نباشید..مسیله ای که وجود داره وهمیشه باعث شده درروابطم بادیگران به مشکل بخورم درونگرا بودنمه..حقیقتش من ازینکه درونگرا هستم لذت میبرم وبه شخصه مشکلی ندارم ولی درروابط اجتماعی وحتی رابطه باخانواده به مشکل میخورم.
زیاد اهل حرف زدن نیستم وعقایدمو نمیتونم برای دیگران توضیح بدم همین موضوع باعث سو تفاهم وقضاوت غلط دیگران نسبت به من میشه واین خیلی اذیتم میکنه…همه منو ادمی سرد وخشک میدونن درصورتی که اینطور نیس وفقط درابرازشون محافظه کارانه عمل میکنم..الان که دانشجوی سال دوم هستم هم مشکلاتم بیشترشده ونمیتونم توی بحث های کلاسی شرکت کنم واین بخاطر کم رویی یاخجالت نیس مشکل اینجاست که نمیتونم به خوبی صحبت کنم ومطلب رو اداکنم..همیشه جملاتم کوتاه و خلاصه س وتوضیح دادن یک مطلب برام سخته…اعتماد بنفس نسبتا خوبی دارم ودر فضاهای اجتماعی شرکت میکنم ولی بیشتر شنونده م..خیلی فکرمیکنم ودر ذهنم خیلی خوب تحلیل میکنم ولی برای بیان اون به مشکل برمیخورم..تنها دوست صمیمیم خودم هستم خیلی باخودم حرف میزنم البته نه باصدای بلند..باید چیکار کنم که بتونم این مشکلاتمو برطرف کنم ودرضمن وقتی متوجه چنین ضعفی درخودم میشم که سعی میکنم برطرفش کنم خیلی ذهنمو درگیر میکنه وگاها به نتیجه ای میرسم واونو تو خودم تقویت میکنم ولی حس میکنم این خود واقعی من نیس ومیترسم که دچار اختلال بشم وخود واقعیم روهم ازدست بدم..لطفا راهنماییم کنین تابتونم زندگی باارامش تری داشته باشم..ممنونم

 

صوتی
https://telegram.me/razmosaver/4130
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/4131
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  یکشنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۵ساعت 14:41  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-11-06_14-23-13

هم جنس گرایی
تعریف
علل
راهکار
سؤال

نام : علی

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با سلام…پسری هستم که به علت مسائلی که در یک دوره از زندگی برام پیش اومد ، گرایشم از حالت طبیعی خارج و به سمت جنس موافق تغییر کرد….میخواستم بدونم آیا این مسئله قابل درمان هست یا خیر…..چون خودم فکر میکنم بیشتر به خاطر تلقین و پایین بودن عزت نفسم باشه و در جایی خونده بودم که تغییر گرایشاتی که در اثر عوامل محیطی بوجود می آن راحتتر درمان میشن….لطفا راهنمایی کنید.

صوتی

https://telegram.me/razmosaver/4127
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/4128
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  یکشنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۵ساعت 14:40  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

رادیو ایران

عنوان برنامه: ردپای حادثه
موضوع: سرقت از منزل
تهیه کننده : زهرا قائدی
گوینده : فاطمه آل عباس
صوتی
بخش اول
https://telegram.me/razmosaver/4138
بخش دوم
https://telegram.me/razmosaver/4139

میهمان های برنامه
سرهنگ قبادی
قاضی داروند
دکتر مرادی

 

تنها برنامه مستند پلیسی رادیو ایران با گویندگی فاطمه آل عباس با تهیه کنندگی زهرا قائدی جمعه ها ساعت ۲۰ شب به مدت ۵۰ دقیقه از آنتن رادیو ایران پخش می شود.
این مستند رادیویی – پلیسی با موضوعات مختلفی همچون قتل ،کلاهبرداری ،سرقت و دیگر مسائل اجتماعی تهیه می شود.
دکتر فضل الله دالاوند قاضی و کارشناس حقوقی و دکتر جلال مرادی کارشناس و روانشناس با سخنان کارشناسی خود برنامه را هدایت می‌کنند.
مستند رد پای حادثه با همکاری معاونت اجتماعی ناجا و پلیس آگاهی ناجا و پلیس فتا تهیه می‌شود.

+ نوشته شده در  یکشنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۵ساعت 14:39  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

رادیو ایران

بهداشت روانی در خانواده های دارای بیمار
مصاحبه با رادیو ایران
برنامه خانه و خانواده
دکتر جلال مرادی
صوتی
بخش اول
https://telegram.me/razmosaver/4093
بخش دوم
https://telegram.me/razmosaver/4094

+ نوشته شده در  یکشنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۵ساعت 14:35  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

رادیو ایران

 

چشم و هم چشمی
( یادگیری مشاهده اَی / تقلید)
مصاحبه با رادیو ایران
برنامه خانه و خانواده
دکتر جلال مرادی
صوتی
بخش اول
https://telegram.me/razmosaver/4063
بخش دوم
https://telegram.me/razmosaver/4064

+ نوشته شده در  سه شنبه یازدهم آبان ۱۳۹۵ساعت 13:14  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

رادیو ایران

عنوان برنامه: ردپای حادثه
موضوع: سرقت و آزار کودک
تهیه کننده : زهرا قائدی
گوینده : فاطمه آل عباس
مهمان های برنامه:
– سرهنگ شعبانی
– قاضی فضل الله داروند
– دکتر جلال مرادی
صوتی
https://telegram.me/razmosaver/4046

 

به گزارش خبرگزاری فارس، تنها برنامه مستند پلیسی رادیو ایران با گویندگی فاطمه آل عباس با تهیه کنندگی زهرا قائدی جمعه ها ساعت ۲۰ شب به مدت ۵۰ دقیقه از آنتن رادیو ایران پخش می شود.
این مستند رادیویی – پلیسی با موضوعات مختلفی همچون قتل ،کلاهبرداری ،سرقت و دیگر مسائل اجتماعی تهیه می شود.
دکتر فضل الله دالاوند قاضی و کارشناس حقوقی و دکتر جلال مرادی کارشناس و روانشناس با سخنان کارشناسی خود برنامه را هدایت می‌کنند.
مستند رد پای حادثه با همکاری معاونت اجتماعی ناجا و پلیس آگاهی ناجا و پلیس فتا تهیه می‌شود.

http://www.farsnews.com/13950616000845

+ نوشته شده در  سه شنبه یازدهم آبان ۱۳۹۵ساعت 13:13  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-11-01_12-54-44

نام : ژیلا

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۷۴

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با سلام ! من یک دختر دانشجو رشته ای کامپیوترم . من یک سوال داشتم چون در این اواخر متوجه شدم هر چقدر جستجو کردم که چگونه حلش کنم نتونستم . من یک دانشجو زحمت کشم همیشه به فکر درس و اهداف زندگیم بودم و هستم ولی در این اواخر خیلی ها راجع به رفتارم نظر های دادن که من حتی فکرشم نمیکردم که اینگونه راجع به من فکر کنند همه میگن که راه رفتن تو نشانه غرور بیش از حد تواست . حرف زدنت , تن صدات و لحنش همه کبر تورو نشان میده در حالی من اصلا چنین نیستم همه آدم ها رو دوست دارم از غرور هم اصلا خوشم نمیاد ولی انگار رفتار بیرونی من خیلی متفاوته . من تند تند صحبت میکنم اعتماد به نفس و جرات هم دارم همیشه اول کلاس بودم در مجالس فرهنگی سخنرانی داشتم و بالاخره ….. وقتی با اشخاص که منو مثل دوستام نمیشناسن صحبت میکنم همش فکر میکنند که میخوام باهاشون دعوا کنم به همین دلیل عکس العمل های نشون میدن که انگار با یک آدم گستاخ و دستور دهنده روبرو هستند حتی با کسانی که صحبت هم نمیکنم فقط از کنارشون برای بار اول رد میشم میشنوم که میگن غرور هم از خود حدی داره انگار ماهو فتح کرده ………هر چقدر که از کلمات ( ببخشید . معذرت . مشکلی نیست؟ ؟؟) استفاده میکنم انگار باز هم انها همین فکرو راجع به من دارند و بخصوص معلمان و دانشجوهای پسر که منو نمیشناسن فکر میکنند که من چون تو درسام اولم دارم با هاشون با تحقیرصحبت میکنم به همین دلیل همیشه رفتارهای سردی از ایشان میبینم و این باعث عصبانیتم میشه که چیزی که نیستم نباید منو فکر کنند . سعی کردم که اهسته تر راه برم . آهسته تر صحبت کنم اما عادت ندارم نمیتونم .
یکی دوتا نیست که بگذرم ۹۰% مردم میگن که نگاه, طرز راه رفتن ,طرز ایستادن بخصوص صحبت کردن تو تورو گستاخ و مغرور افراطی که هیچکس نمیخاد باهاش باشه نشون میده در حالیکه من هیچ وقت از خود تعریف نمیکنم که نشانه ای از خود راضی بودن من باشه اما نمیدونم چی کار کنم من فکر میکنم که مثل همه عادیم انگار نیستم ………… خواهشا کمکم کنید

 

ارتباط مؤثر و طرح واره های ناسازگارانه
سؤال
https://telegram.me/razmosaver/4055
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/4056
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  سه شنبه یازدهم آبان ۱۳۹۵ساعت 13:9  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-11-01_12-50-53

 

نام : حاتمی
جنسیت: مرد

وضعیت تاهل: در رابطه

سال تولد: ۱۳۶۳

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با سلام و خسته نباشید من پسری هستم ۳۳ ساله تهران زندگی می کنم و مجرد
الان ۱ سال با دختری در محل کارم اشنا شدم و بقصد ازدواج و اشنایی بیشتر باهم ارتباط داشتیم و تا الان همه چی به نسبت خوب و نرمال بوده و هردومون راضی هستیم که ازدواج کنیم
اما مشکل من خانواده بشدت مذهبی و غیر قابل تحمل خودم هست که البته من در سه سالگی پدرم رو ازدست دادم و پدرم بگفته تمام اشنایان تقریبا اعتقادات مذهبی نداشتند ولی مادرم خیلی متعصب و بطبع سعی کرد تمام اعضائ خانواده ک شامل ۳ پسر و ۱ دختر میشه رو به همین شکل تربیت کنه و من از سن حدود ۲۰ سالگی فقط یک بار در حد یک جمله گفتم من به دختر خاله ام علاقه دارم و ایشون هم بشدت مخالفت کرد و منو مجبور کرد با دختری ک مورد انتخاب خودش بود ازدواج کنم ک این ازدواج بعد ۱۴ روز بهم خورد البته بخاطر پرداخت هزینه سنگین مهریه مراحل طلاق خیلی طولانی شد ولی عملا بعد اون ۱۴ روز باهم زندگی نکردیم.
در همون سالها با این اعتقادات خشک متعصبانه مخالفتم شروع شد. بعد از مدت کوتاهی من متوجه رابطه سکسی پنهان مادرم با پسر همسایمون که از من هم ۱ سال کوچیکتر بود شدم و بعد حدود ۲ سال بهش گفتم که من از این رابطتون اطلاع دارم و گفتم شما اگه میخواید ارتباط داشته باشید خب با ایشون ازدواج کنید . خلاصه این فهمیدن من باعث شد از اون شهر همراه با داداش کوچیکترم مهاجرت کنن و بعد از این قضیه تا مدت حدود ۲ سال از من بشدت خجالت میکشید باتوجه به این که به هیچ عنوان در موردش دیگه حرفی نزدم .
مذهبی بودن ایشون منو همچنان ازار میداد همش زور و اجبار و یک خاطره بسیار تلخ طلاق و ..
از همون سالها دیگه عملا من از خانوادم جدا شدم و دیگه باهشون زندگی نکردم ولی ارتباط در حد سالی یکی دوبار دارم اما بدون هیچ احساس یا دلتنگی و یا ذوقی برای دیدن شون
تواین سالها از یک طرف نبودن پدر و از یک طرف دیگه تفاوت من با مادرم و طرد شدنم از خونواده با خانمی که تقریبا هم سن و سال مادرم هست اشنا شدم و همین درد دل رو باایشون کردم و ایشون منو درواقع بعنوان فرزند خواندگی خودشون قبول کردن و واقعا خلا هم پدر و هم مادر رو برام پر کردن و همیشه از بودن ایشون خیلی احساس ارامش دارم
حالا باتوجه به روحیات من و دختر مورد انتخاب من که ۲۶ سالشه و مذهبی نیست به هیچ عنوان مادرم حاضر به همکاری و خواستگاری اومدن نبودن ونیستن.
و تمام این داستان رو هم طرفم اطلاع داره
حالا سوال من اینجاست که من بشدت قلبا علاقه دارم که در واقع نامادری من بیاد و خودشو بعنوان مادر من معرفی کنه و واسه ازدواج م همراهیم کنه ولی خانمم میگه اگه بخوای اینکارو بکنی نباید کل داستان رو بگی یعنی اینکه فقط بگی ایشون نامادری شما هستن و یا اصلا همین رو هم نگید و ایشون رو بعنوان مادر خودت بیاری و اسمی از مادر اصلی خودت نگی دلیلشم این که اگه غیر این رو بگی مطمئن باش محال ممکنه پدر و مادرشون قبول کنن ک پسری با مادر دیگه بجای مادر خودش اومده و اصلا چنین چیزی قابل قبول نیست.

بازم باتوجه به اینکه مادر تنی خودم به هیچ عنوان حاضر ب همکاری نیستن . البته خیلی محترمانه و مکرر ازشون خواهش کردم ولی نتیجه ای نداشت. دلیلشون هم همون موضوع مذهبی نبودن من و دختر مورد علاقمه همین…

ایا این کار یعنی نگفتن کل واقعیت مادرم به خونواده همسرم و فقط در این حد ک ایشون نامادری من هستن از نظر شما مورد تایید هست یانه منو راهنمایی کنید . لطفا

 

اسیب عدم حضور خانواده در جلسه خواستگاری
سؤال
https://telegram.me/razmosaver/4052
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/4053
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  سه شنبه یازدهم آبان ۱۳۹۵ساعت 13:8  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-11-01_12-32-07

نام : زهرا

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: جداشده

سال تولد: ۱۳۷۷

موضوع: روانشناسی

متن سوال : باسلام و خسته نباشید خدمت شما.من حدود دوماهه پیش از طرف یکی از فامیلای نزدیک معرفی شدم به یه آقاپسر،و چون ما ازدواج سنتی انجام میدیم خیلی خیلی مشتاقانه من رو به اون شخص پیشنهاد دادن و به خواستگاری اومدن و بعد از صحبتایی که کردیم تا حدود زیادی مشترکات داشتیم هم از لحاظ خانوادگی و هم‌ ازلحاظ روحیات و چون من خواستگارای زیادی دارم این خانواده خیلی اصرار داشتن که هرچی زودتر مراسم نامزدی صورت بگیره و ما در واقع از لحاظ خانواده ها و حتی خودمون نامزد بودیم و فقط مراسم صورت نگرفته بود و من به دلیل شرایطی که داشتم در ابتدا بابرگزاری زودهنگام مراسم نامزدی مخالفت کردم و بعد از مدتی احساس کردم نسبت به من بدبین شدن و گمان کردن پای یه خواستگار دیگه ای وسطه هست و روی یه تصمیم احساسی و با آوردن دلایل بچگانه و پیش پاافتاده گفتن که بهتره تموم بشه و من چون با عقل وارد این رابطه شدم اصلا دوس ندارم به راحتی و بنابه دلایل غیر منطقی تموم بشه و هم چنین ایشون هم از ازدواج هایی که با دوستی و احساسات شروع میشدن
خوششون نمیومد،چون من عروس اول این خانواده محسوب شدم احترام زیادی برام قاعل بودن حتی ظرف یک ماه خونه هم تهیه کردن و تمام موانع ازدواج رو برای ما دو نفر برداشتن و واسطه های ماهم به شدت علاقه مند به ازدواج ما بودن،من ازتون تقاضا دارم که راه کاری برای احیای این رابطه به من نشون بدید چون با توجه
به شناختی که از نامزدمو خانوادش داشتم منتظر یک اشاره از طرف من هستند ،لطفا یه پیشنهاد به من بدید باتشکر

استرس در انتخاب همسر و فرایند خواستگاری
سؤال
https://telegram.me/razmosaver/4018
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/4019
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  سه شنبه یازدهم آبان ۱۳۹۵ساعت 13:6  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-10-04_13-22-35

نام : الناز

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: در رابطه

سال تولد: ۱۳۷۱

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام ، روزتون بخیر
من و همسرم ۱ساله نامزد هستیم، رابطمون در حد عشق بازیه
یه چیز که خیلی آزارم میده اینه که شوهرم دوست داره تو سکسمون یه مرد دیگه هم باشه یا میگه وقتی تورو با مرد دیگه ایی تصور میکنم بیشتر تحریک میشم، همش ازم میخواد تو خیابون لباسهای بازو تنگو کوتاه بپوشم تا از دیدن تحریک شدن مردای دیگه لذت ببره
خیلی ناراحتم صبح تا شب گریه میکنم واسه این قضیه، میشه کمکم کنید؟ یه نوع بیماریه؟ میشه درمان کرد یا ذاتیه؟

پاسخ

نابهنجاری رفتاری در زناشویی

سؤال
https://telegram.me/razmosaver/3860
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3861
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  سه شنبه سیزدهم مهر ۱۳۹۵ساعت 13:33  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-10-04_13-18-54

 

نام : زینب

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۶۲

موضوع: سایر

متن سوال : باسلام
خانمی ۳۳ساله هستم که هشت ماه است وارد زندگی مشترک شده ام و دو هفته پیش متوجه شدم که همسرم با کسی که در مرکز خرید زنانه آشنا شده و عقد موقت کرده وقتی من نبودم به منزل آمده و حمام رفته
چندین مورد متعدد دیگر نیز از موارد تعامل با زنان و دختران دیگر از همسرم دیدم که من را به من سوال در زندگی رساند که من از این مرد باردار شوم یا خیر؟
مشکل دیگر من هم اینست که ایشان بوسه و زناشویی کامل با من در عرض این هشت ماه تنها ۴ مرتبه داشته اند
تقاضا دارم من را راهنمایی بفرمائید
پاسخ

علل خیانت زناشویی
سؤال
https://telegram.me/razmosaver/3857
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3858
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  سه شنبه سیزدهم مهر ۱۳۹۵ساعت 13:28  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-10-02_15-34-07

نام : Pari

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: در رابطه

سال تولد: ۱۳۷۳

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام،دختری ۲۲ ساله هستم که حدود ۶ سال پیش با پسری از اقوام دور آشنا شدم.با هم دوست بودیم ولی قصدمون ازدواج بود اما مادرم بخاطر سن من راضی نمیشد.اوایل خیلی با هم خوب بودیم دو یا سه سال بعد باهم رابطه جنسی داشتیم و متٱسقانه کار از کار گذشت و من دختریمو از دست دادم.کم کم مشکلات شروع شد بد دهن شد دست بزن پیدا کرد من همه جوره باهاش ساختم چون همیشه اینجور نبود و من عاشقش بودم.با اینکه از هر نظر ازش سر بودم همه کار بخاطرش کردم تا اینکه دو ماه پیش نامزد کردیم.از وقتی نامزد کردیم بدتر شد ،کم محلیاش بیشتر شد و همش بخاطر مسال مالی و خانوادش بود ک با هم درگیر بودن.با خانوادم در میون گذاشتم و اونا هم ب شدت ناراحتن و راضی نیستن.اما من دختر نیستم.چکار کنم؟توروخدا زود جواب بدین داریم واقعا ب هم میزنیم.عین خیالشم نیست…….

پاسخ

اثر روابط بر انتخاب همسر
سؤال
https://telegram.me/razmosaver/3844
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3845
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  یکشنبه یازدهم مهر ۱۳۹۵ساعت 15:42  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-10-02_15-30-06

نام : رضا

جنسیت: مرد

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۱۳۶۲

موضوع: روانشناسی

متن سوال : باسلام من حدود ۱۸ سال پیش گناه کبیره انجام داده ام ودیگر تکرارنشده تابه حال حدود ۱۴ سال است افکار منفی دارم وبااین افکار زندگی میکنم بعضی ازافکار را میتوانم زود مهارکنم و بعضی را به سختی ومثلا شاید یکسال طول بکشد تابتوانم مهارش کنم حدود یکسال پیش یک فکر منفی به ذهنم آمد که بابت آن گناه کبیره اگر ازتو شکایت کنند تورا زندانی واعدام می کنند هرکاری کردم نتوانستم از پس فکر بربیایم دعاکردم و….تااینکه به یک روانشناس مراجعه کردم وفکرم را عنوان نمودم ایشان من راراهنمایی کرد وچندپیشنهاد به من داد ( دعا ونذر و..)و گفت مچازات جرم تواین نیست من تاحدودی متقاعد شدم الان حدود ۴ ماه است فکر منفی جدیدی به ذهنم آمده که نکند روانشناس صدای من را ضبط کرده باشد ومن رالودهد یادرپرونده گناه من نوشته شده باشد وکسی من رالودهد بابت این فکر خواهشا راهنمایی کنید ایاصلاح است ازخود اوبپرسم یانه می ترسم عصبانی شود وبدتر شود خواهشا راهکار بدهید زندگی ام عذاب آور شده من متاهل هستم وعذاب زیادی را تحمل می کنم اگرامکان دارد جواب بنده را درسایت بگذارید چون چندروزاست ایمیلم باز نمی شود لطفا به خاطررضای خدا زودتر جواب دهید خیلی عذاب میکشم دعایتان میکنم

پاسخ

اثر وسواس بر کیفیت زندگی
سؤال
https://telegram.me/razmosaver/3841
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3842
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  یکشنبه یازدهم مهر ۱۳۹۵ساعت 15:41  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-10-01_14-21-01

نام : امین

جنسیت: مرد

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۷۵

موضوع: روانشناسی

متن سوال : باسلام
من یه مدت پیش با دختری دوست شدم یه دوستی خیلی ساده مثل رفاقت با بچه ها بیرون میرفتیم همه چی خوب بود تا زمانی که فهمیدم نباشه میمیرم خیلی دوسش دارم خیلی زیاد روزی که بعد از مدت ها خواستم بهش پیشنهاد بدم تا خواستم چیزی بگم گفت میدونم چی میخوای بگی اما نگو گفتم باشه پس فراموشش کن..از اون روز فهمیدم میخواد همون در حد دوست بمونیم از طرفی هم یکی دیگه از رفیقام این دخترو برای سواستفاده میخواد با اینکه من هزاران بار سعی کردم ب دختره هشدار بدم که با فلانی زیاد گرم نباش نگرد باش بازم فایده نداره و انگار حتی خودشم‌یکم بدش نمیاد !!
خواهش میکنم کمکم کنین یه راه حلی بم بگین که من این دختر رو فراموش کنم ذهنم رو خالی کنم احساساتم رو کلا حذف کنم سنگ دل شم به خدا کار هرشب و روزم شده سیگار گریه دارم دیوونه میشم وقتی میبینمش دلم میخواد با تمام وجودم بش بگم عاشقتم اما نمیتونم
مرسی از وقتی ک میزارین

پاسخ

انتخاب دوست
مراحل رشد روانی
سؤال
https://telegram.me/razmosaver/3833
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3834
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  شنبه دهم مهر ۱۳۹۵ساعت 14:27  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

%d9%be%d8%b1%d8%ae%d8%a7%d8%b4%da%af%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1-%da%a9%d9%88%d8%af%da%a9

نام : مقامیان

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۱۳۶۳

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام،یک پسرهفت ساله دارم،میخواستم ببینم آیااگراقدام به بارداری کنم دیرنیست وواقعامشکلات رفتاری پسرم مثل عصبانیت شدیدوکم تحملی دربرابرشکست های کوچک حل میشود؟

پاسخ

مدیریت پرخاشگری در کودک
سؤال
https://telegram.me/razmosaver/3830
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3831
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  شنبه دهم مهر ۱۳۹۵ساعت 14:26  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-10-01_14-12-25

نام : narges

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۷۶

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام٬من دختری۱۹سالم٬دانشجوام
یه مشکلی که همیشه داشتم والان باوردوبه دانشگاه تشدیدشده اینه که
خیلی گوشه گیرم
روان پزشک رفتم ودوسه ماهی قرص ضدافسردگی خوردم ولی خوب خودم حس نمیکنم مفیدبوده باشه
شرایط زندگیم معمولیه اتفاق خاصیم برام نیفتاده که بتونم این افسردگیوبهش ربط بدم٬ازرشته ی تحصیلیم راضیم
ولی خیلی زودناراحت میشم کوچکترین حرفی میتونه حال خوبموخراب بکنه٬نا امیدم وانگیزه ای برازندگیم ندارم٬واین مساله باعث شده اصلابه درسم نرسم
دوست ندارم به قرص خوردن ادامه بدم چون هم ازعوارضش مثل چاقی و..میترسم هم اینکه دلم نمیخوادبه داروعادت پیداکنم
وازوقتی که شروع به قرص خوردن کردم تمرکزم کم شده٬خیلی سخت به خواب میرم
میخواستم بدونم بنظرتون درمانوادامه بدم یاازراههای دیگه سعی کنم افسردگیمورفع کنم.

پاسخ

استرس بالا و راهکارهای درمان
سؤال
https://telegram.me/razmosaver/3827
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3828
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  شنبه دهم مهر ۱۳۹۵ساعت 14:25  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-09-27_00-44-31

نام : sarah

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۷۴

موضوع: روانشناسی

متن سوال : باعرض سلام وخسته نباشید،
من دا ءما خودم رابا افراد سطح بالاترازخودم مقایسه میکنم چه ازلحاظ ظاهرچه تحصیلات چه ثروت جدیداهم باکسایی که خارج ازکشوردارن تحصیل میکنن واینکه چرامن این فرصت روندارم مقایسه میکنم وحتی توان پیشرفت چشمگیریابدست اوردن فرصتهای طلایی رودرخودم نمیبینم حتی جرات ندارم کارریسکی انجام بدم واین ارامش روازم گرفته حتی منوبه سمت تلاشی سوق نمیده وبالعکس باعث کاهش اعتمادبنفس تزلزل شخصیت وحتی سریع تحت تاثیرجمع قرارگرفتن من شده.باتشکر به امیدپاسخگویی

پاسخ

راهکارهای موثر در افزایش اعتماد به نفس

سؤال
https://telegram.me/razmosaver/3818
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3819

دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  سه شنبه ششم مهر ۱۳۹۵ساعت 0:51  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

photo_2016-09-27_00-41-37

نام : سارا

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۶۹

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با سلام
من ۲۵ساله هستم و حدود ۱سال و نیمه که اومدم خونه خودم در شروع زندگی به خاطر مسایل جهیریه و عروسی بین همسرم و خانوادم اختلاف افتاد و همسرم ارتباطشو با خانواده من قطع کرده
راستش من از این موضوع خیلی ناراختم و اصلا نمیدونم چجوری باید اوضاع رو مثل قبل کنم لطفا راهنماییم کنین

پاسخ

اسیب جهیزیه و مهریه
سؤال
https://telegram.me/razmosaver/3815
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3816
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  سه شنبه ششم مهر ۱۳۹۵ساعت 0:50  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

 

%d8%af%d8%b1%d9%88%d8%ba%da%af%d9%88%db%8c%db%8c

اسیب دروغگویی
سؤال
https://telegram.me/razmosaver/3806
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3807
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  یکشنبه چهارم مهر ۱۳۹۵ساعت 12:14  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

%d8%a8%d8%af%da%af%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%b4%d9%88%d9%87%d8%b1

بدگمانی شوهر
سوال

نام :h.b

باسلام و خسته نباشید من یک زن ۳۷ ساله ، متاهل و دارای دو فرزند پسر ۴/۵ و دختر ۲/۵ ساله هستم که حدود ۱۴ سال است که ازدواج کردم متاسفانه اینقدر در زندگی مشکل دارم که نمی دانم از کجا باید شروع کنم ولی عمده مشکلات من که بقیه مسائل را تحت الشعاع قرار داده بدبینی و شکاک بودن و تندمزاجی همسرم است که از روز اول به صورت جزئی این مسائل را دیدم ولی متاسفانه به دلیل مشکلاتی که در خانواده داشتم و به قول خودم برای فرار از مشکلات به این مسائل اهمیت ندادم به امید اینکه بعد از ازدواج حل می شوند ولی دریع حل نشدند که بدتر و بزرگتر شدند . من سه سال قبل از ازدواج در یک شرکت دولتی مشغول بکار بودم و کماکان نیز شاغل می باشم با وضعیت خیلی بهتر از آن زمان و حقوق و امکانات بهتر که همسرم از همان اول با کار کردن من مخالف بود ولی از آنجایی که بیکار شد و تا کنون نتوانسته شغل مناسبی پیدا کند موافقت کرد که به کارم ادامه دهم ولی متاسفانه روز به روز بدتر و بدتر می شود و کارش به جایی رسیده که تهمت می زند که وقتی که سر کار هستی نمی دونم با کی هستی با کی می روی با کی میای در صورتی که خودش خوب می داند که امکان این مسائل وجود ندارد نه از نظر اخلاقی برای خود من که مقید به این مسائل بوده و هستم نه از نظر مالی که متاسفانه با اینکه حقوق نسبتا خوبی دریافت می کنم ولی همه کارتهای حقوقی و همه پولها در دست خود ایشان است و دریغ از یک هزار تومنی که در کیف من باشد و دلیلش هم این است که خود ایشان من را به محل کار می رساند و بالعکس و من نیاز ی به پول ندارم و تمامی خریدها بعهده خودش است و من نیازی ندارم که بخواهم برطرف کنم که پول باید داشته باشم . در صورتی که من پول اصلا برایم اهمیتی ندارد و مهم اصل قضیه است که ایشان به دلیل شک و بدبینی اجازه هیچ کاری را به من نمی دهد و کلا اعتماد به نفس مرا از بین برده در صورتی که من قبل از ازدواج کاملا خودساخته بودم و می توانم به جرات بگویم نصف مسئولیت خانواده با من بود و من در کنار مادرم خانواده را اداره می کردم ( به دلیل اینکه من پدرم را در سه سالگی از دست دادم شهید شدند و مادرم سه سال بعد با عموی بنده ازدواج کردند و متاسفانه ایشان اعتیاد داشتند که البته حدود ۷ سال است که ترک کرده) حالا مشکلی که برایم پیش آمده این است که متاسفانه من یک اشتباه غیر عمدی و نه خیلی بزرگ مرتکب شدم و آن این است که یه دوست صمیمی داشتم که یک مقدار از من راحتر بود نسبت به مسائل اطراف از نظر رفت و آمد و پوشش ولی خانم مودب و خانواده داری بود و فقط به ظاهرش خیلی اهمیت می داد من و ایشان از طریق واتساپ با هم چت می کردیم البته همکار هم هستیم و آخرین چت های ما را همسرم به طور یواشکی که گوشی مرا چک می کند می بیند که دوستم برای من از لباسی که به تن کرده عکس بدون چهره فرستاده و من متاسفانه متقابلا همین کار را کردم ولی عکسهای خودم رو پاک کردم و یکم با هم شوخی کردیم . حالا شوهرم زندگی رو برام جهنم کرده که تو به من خیانت کردی و همه اینها را با آب و تاب بیشتر و متاسفانه تهمتهای ناروا به همکارم به خانواده ام گفته و خیلی حرفای دیگه . حالا به قول خودش بعد از یکماه بخشیده ولی ظواهر امر چیز دیگری را نشان می دهد چون به کوچکترین بهانه شروع به تیکه انداختن و بعدش هم دعوا می کند و گوشی را هم از من گرفته و مجبور به قطع رابطه با دوستم کرده و اینکه درخواست جابجایی بدهم از محل کارم و به جایی دیگر بروم . همیشه حرفش این بوده که نباید با کسی درد دل کنی حتی با خواهرانم یا مادرم یا دوستام و فقط باید با خود من راجع به مشکلاتمان حرف بزنی خوب من عمده مشکلاتم خودش است و هروقت باهاش حرف زدم دعوا درست کرده و داد و بیداد راه انداخته یا کتک زده به طوری که من جرات ندارم حتی یک مطلب کوچک را هم به او بگویم و ترجیح می دهم ساکت باشم کلا فاصله خیلی زیادی با هم پیدا کردیم من خیلی دارم به این مسائل فکر می کنم حتی به طلاق ولی بخاطر بچه هام کوتاه اومدم ولی خیلی تحمل کردن برام سخت شده ازتون کمک می خوام نمی دونم راه درست کدومه یا اینکه چکار کنم که آرامش به زندگیم برگرده همه منو به طلاق تشویق می کنن ولی من نمی تونم تصمیم درستی بگیرم . ضمنا اجازه مشاوره رفتن رو هم ندارم و خودش هم حاضر به مشاوره رفتن نیست .ببخشید خیلی طولانی شد دلم خیلی پر بود و واقعا تحت فشارم به طوری که دچار فشارای عصبی و ناراحتی قبلی هم شدم . با تشکر

https://telegram.me/razmosaver/3769
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3770
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  شنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۵ساعت 0:24  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

%d8%a7%d9%88%d9%82%d8%a7%d8%aa-%d9%81%d8%b1%d8%a7%d8%ba%d8%aa-%d8%ae%d8%a7%d9%86%d9%88%d8%a7%d8%af%d9%87

تاثیر اوقات فراغت بر کیفیت زندگی زناشویی

سوال

نام : نگار

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ١٣۶٧

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام خسته نباشید من حدود سه ساله که ازدواج کردم وقتی که همسرم اومد خاستگاری گفت اصلا اهل رفیق و بیرون رفتن های دوستانه نیست اما از وقتی عروسی کردیم چند وقت یکبار با کی از دوستاش جور میشه و میره بیرون و…. یکی دوساله با کسی آشنا شده که از طلاق گرفته و به شدت تحت تاثیر اونه اینقدر که مدام باهم در تماس ان و اون شخص هم خیلی اهل مهمونی و رفیق باز و اهل مشروب و… است و موقع مهمونی ها همش به شوهرمن زنگ میزنه و کلا هواییش میکنه و اصرار داره که حتما بره و شوهرمم دوست داره بره اما نمیدونم مخفیانه واقعا چندبار رفته
اما من نمیدونم در مقابل درخواست شوهرم برای شرکت توی مهمونی ها که از شب تا صبح ادامه داره چه عکس العملی رو باید نشون بدم بگم برو یا ن
خود شوهرم گاهی میگه که برخورد تو باعث میشه من بهت دروغ بگم اما من میترسم اجازه من تازه مجوزی باشه برای از دست رفتن شوهرم و زندگیم
شما میگید من چیکارکنم شوهرم خیلی از این آدم حرف شنوی داره

https://telegram.me/razmosaver/3766
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3767
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  شنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۵ساعت 0:23  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b7%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%b3%db%8c-%d8%a8%d8%b9%d8%af-%d8%a7%d8%b2-%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b7%d9%87

افزایش کیفیت رابطه جنسی بعد از زایمان
سوال

نام : لیلا

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۱۳۷۰

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام و خسته نباشی
من ۲۴ سالمه و یک دختر ۱سال و ۴ ماهه دارم و همسرم ۳۲ سالشه. حدودا هشت ماهه که ارتباطم با همسرم بهم ریخته البته از طرف اون بوده و همش دوست داره از من دور باشه و میگه مشاوره بهم این حرفو زده که هرهفته چندروز از همسرت دورباش و به خودت و تفریحت برس.
رابطه جنسیمونم که افتضاح بوده هر ماه یک یا دوبار درصورتی که تا زایمان من یک روز در میون رابطه داشتیم و بعدش دیگه درگیر بودیم و همسرم میگفت من ضعیف میشم…. کمتر شده بود و از بهمن ۹۴ که دیگه همش داره بدتر میشه و الان بهم میگه که وقتی رابطه داریم بعدش من احساس سنگینی شدید و ضعف میکنم و میگه تو این ۵ سال همینجوری بودم ولی به روی خودم نمی اوردم. راستش من فک کردم که با کسی رابطه داره ولی قسم خورد که اینجوری نیست ولی عاشق خانم مشاور شده.
خلاصه گذشته از بقیه مشکلات این مساله( ارتباط جنسی کممون ) خیلی منو اذیت میکنه و من احساس نیازم خیلی شدیده ولی هرچی تحمل میکنم و باهاش خوب برخورد میکنم بازم اوکی نمیشه.
فک میکنم از من زده شده ولی دلش نمیاد بگه و من که میگم انکار میکنه.
میشه راهنمایی کنید که راه حل این مشکل چیه؟

صوتی

لطفا بر لینک کلیک کنید:

https://telegram.me/razmosaver/3763
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3764
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  شنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۵ساعت 0:21  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

%d8%a8%d8%ad%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%86%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c

مقدمه اجتماعی شدن نوجوان
سوال

نام : فاطمه

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۷۸

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام.دختری ۱۶ ساله هستم(هوش خوبی دارم و در تیزهوشان درس میخونم).
حدود یه سالی میشه که در شرایط هایی که فقط کمی(خیلی کم) با حالت عادی زندگی روزمره ام فرق داره برای مدت خیلی کوتاهی احساس میکنم دارم خواب میبینم و برای همین اون وضع رو جدی نمیگیرم و ذهنم از اون کار منحرف میشه.برای مثال وقتی معلم برای درس پرسیدن صدام میزنه و بلند میشم گاهی وقتا پیش میاد که بعد از اینکه سوال رو پرسید فکر میکنم دارم خواب میبینمو برای همین نمیتونم تمرکز کنم یا مثلا توی باشگاه وقتی باید جلوی مربی حرکتی رو انجام بدم یا وقتی میخوام با معلمم در مورد موضوعی صحبت کنم.
در این شرایط خیلی کم سَرَم دوران داره و احساس میکنم نور محیط کم میشه.
البته سریع کنترلش میکنم ولی این کمی روی عملکرد من تاثیر میذاره و در لحظه نمیتونم درست تمرکز و عمل کنم.
البته تاکید میکنم که خیلی خیلی کوتاهه شاید در حد چند ثانیه

پاسخ

https://telegram.me/razmosaver/3757

پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3759
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  شنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۵ساعت 0:19  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

%d8%a7%d8%b2%d8%af%d9%88%d8%a7%d8%ac-%d8%a8%db%8c%d9%86-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af%db%8c

نام : مژده

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۶۶

موضوع: روانشناسی

متن سوال : باسلام
من دختر۲۹ساله اهوازی هستم.عرب زبان هستم.در سایت همسرگزینی با یک پسر ترک که ساکن تهران هستند آشناشدم.ما هدفمان ازدواج است.به ایشان گفتم اول بیایید همدیگه رو ببینیم بعد به خانواده ها بگوییم.اما ایشان گفتن هدف من ازدواج است.اهل قرار نیستم.ادرس منزلتون رو بدین با خانواده خواستگاری بیاییم.من فقط از ایشون عکس دیدم.واز شیوه صحبت کردنشان خوشم آمده.اما میترسم روز خواستگاری بیایین و خوشم نیاد و آنها اذیت بشن و عذاب وجدان بگیرم.در ضمن من هیچ شناختی نسبت به ترکها ندارم.فرهنگ عرب خوزستان با ترک تهرانی آیا شبیه به هم هست؟

 

پاسخ صوتی

ازدواج بین فرهنگی
سوال
https://telegram.me/razmosaver/3692
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3693
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۵ساعت 23:47  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d9%86%da%af%db%8c%d8%b2%da%af%db%8c

سلام به جنابعالی
باعرض سلام
بنده حدود۳الی۴ساله که گرفتار مشکل این بیماریم.وتا بحال با چندین متخصص حضوری واز طرق پیام بیماری خود رامطرح کردم ولی متعاسفانه حل نشد.. بماند گرفتا اعتیاد شدید به داروهای کلوپرامین وریسپیدیون شدم؟ ونمیتوانم دارو را کنار بزارم ؟
مشکل من :جناب دکتر اصلا به هیچ
وجه نمیتوانم سر کار برم یعنی داخل خانه پای تلویزیون یا با گوشی سر کله میزنم.از بیخیالی من. همسرم مجبور شده خودش برای دراوردن مخارج خانه سر کاربره!..ولی باز هم شرم نکردم.
هیچ برای اینده.خود وخانواده ام تلاش نمیکنم.با این بنده استاد جوشکارییم. ولی متعاسفانه.هیچ حرکتی از خو نشان نمیدم.بدنم تمام ۲۴ساعته شل وبیحسه.اصلا انزژی مثبتی ندارم وسراغم نمیاد.
ببخشید سرتان بدرد اوردم!به خدا دیگه.خسته شدم.. میدونی برای یه مرد چقدر سخته. تو خا نه نشستن وتنبلی کمکم کن ………علی

 

پاسخ صوتی

علل بی انگیزگی در کار و زندگی
سوال
https://telegram.me/razmosaver/3689
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3690
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۵ساعت 23:46  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

%d9%be%d8%b0%db%8c%d8%b1%d8%b4-%d8%b1%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%a7%d8%b2%d8%af%d9%88%d8%a7%d8%ac

نام : یلدا

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: در رابطه

سال تولد: ۱۳۷۲

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام
من ۲۲ سالمه و دانشجو هستم
سه ماهی میشه که یکی از اساتید دانشگاهمون ازم خواستگاری کرده و قراره تا دو هفته دیگه خواستگاری رسمی انجام بشه
تو این مدت و قبل از این سه ماه خیلی سعی کردم به دور از احساسات و کاملا منطقی رفتار و گفتارشون و بررسی کنم
البته مادرم هم تو این مدت ایشون رو دیدن و در نگاه اول خوششون اومد
در کل به نظر خودم شرایطشون معقول هست
اما مشکل اصلی من ترسام هستن
– ترس از شرتیط جدید که نمیدونم توانایی این رو دارم که بتونم مسعولیت یک زندگی رو داشته باشم یا نه
-و یا توانایی این رو دارم که همراه و هم دم یه نفر دیگه باشم یا نه
-ترس از این دارم که نتونم همسر آیندم و خوشحال و راضی نگه دارم تو هر زمینه ای
– نمیدونم میتونم هم درسم رو ادامه بدم هم همسر خوبی باشم
– ترس از رابطه جنسی
البته راجع به این ترس ها با ایشون هم صحبت کردم و خیلی بهم آرامش و دلگرمی دادن و گفتن که این توانایی رو در من دیدن که پا پیش گذاشتن
اما هنوز گاهی که به این موضوع فکر میکنم … نمیگم دو دل میشم چون واقعا ایشون رو دوس دارم ولی شک میکنم به خودم
ممنون میشم اگه پیشنهادی یا راه کاری برای کاهش این ترس ها و شروع یه زندگی عالی برام دارید بفرمایید
لطفا بهم کمک کنید این قضیه تمام زندگیمو تحت الشعاع قرار داده

پاسخ

صوتی

پذیرش روانی ازدواج
سوال
https://telegram.me/razmosaver/3686

پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3687
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۵ساعت 23:44  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%b3%d8%a7%d9%84%db%8c

نام : کامران

جنسیت: مرد

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۶۴

موضوع: روانشناسی

متن سوال : کارمند هستم ۳۱ سال سن دارم شرایط مالی خوبی برای ازدواج ندارم دائما کم حوصله هستم و بی قرار،حوصله یکجا نشستن را ندارم زود عصبی میشم،زودرنج هم شدم کلاس کامپیوتر و زبان هم رفته ام و دانشگاه را تمام کرده ام دیگر حوصله هیچ چیز و هیچ کسی رو ندارم
با تشکر فراوان

پاسخ

صوتی

نیازهای روانی بزرگسالان
سوال
https://telegram.me/razmosaver/3683

پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3684
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۵ساعت 23:40  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d9%88%d8%b1%db%8c

 

سوال

نام : حسین

جنسیت: مرد

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۶۹

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام و خسته نباشید وخداقوت ویژه
دانشجوی رشته الهیات هستم خواستم که درمورد موضوعی راهنمایی ام کنید. درحال انجام پروژه ای هستم به صورت مقایسه مدیریت رنج وبرخورد با مشکلات بین اسلام ، اهل بیت و علم روانشناسی.اگرامکانش هست در زمینه تفاوت این دومطالبی بفرمایید اینکه راهکارهایی که روانشناسی برای این موضوع می دهد چه تفاوت بارزی با راهکارهایی که دین واهل بیت می دهند دارد البته خود تاحدودی به این رسیدم که یکدیگر را همپوشانی میکنند ولی به دنبال تفاوت در این زمینه میگردم .ممنون می شوم راهنمایی ام کنید.
باتشکر فراوان

 

پاسخ

رویکرد روانشناسی مثبت‌گرا، با توجه به استعدادها و توانمندی‌های انسان (به‌جای پرداختن به نابهنجاری‌ها و اختلال‌ها)، در سال‌های اخیر مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است. این رویکرد، هدف نهایی خود را شناسایی سازه‌ها و شیوه‌هایی می‌داند که بهزیستی و شادکامی انسان را به‌دنبال دارند. از این رو عواملی که سبب سازگاری هر چه بیشتر آدمی با نیازها و تهدیدهای زندگی گردند، بنیادی‌ترین سازه‌های مورد پژوهش این رویکرد می‌باشند. در این میان، تاب‌آوری جایگاه ویژه‌ای در حوزه‌های روانشناسی تحول، روانشناسی خانواده و بهداشت روانی یافته است، به‌طوری که هر روز بر شمار پژوهش‌های مرتبط با این سازه افزوده می‌شود. گارمزی و ماستن تاب‌آوری را‌ ”یک فرآیند، توانایی، یا پیامد سازگاری موفقیت‌آمیز با شرایط تهدیدکننده“، تعریف نمود‌ه‌اند. به بیان دیگر تاب‌آوری، سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است .
تاب آوری به عنوان حفظ سلامتی و عملکرد موفقیت آمیز یا سازگاری با یک بافت و موقعیت تهدیدآمیز یا آزارنده تعریف می شود.

پاسخ صوتی

 

تاب اوری
سوال
https://telegram.me/razmosaver/3509

پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3512

-نگاه روان شناسی به رنج
– تفاوت ان با رویکرد دینی
و اسیب شناسی رنج
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  پنجشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۵ساعت 17:24  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

سیستم خانواده

 نام : sara

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۱۳۶۴

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با سلام بنده ۸ساله ازدواج کردم با فردی ک بسیار پرخاشگر و عصبی است البته هر چه زمان میگذره بدتر میشهو از لحاظ سکسی اصلا رابطه ای باهم نداریم فقط به هم عادت کردیم و نمیتونیم از هم جدا بشیم راجب بچه هم طفره میره و میگه حالا بعدا در ضمن ایشون یکسال از من بزرگتره.لطفا بگید من باید چکار کنم؟
سوال دوم
salam dar rabte ba orgasm bayad begam man tahala tajrobash nakardam meyle jensim ham kheily kame mayle jensiye shoharam ham kheyli kame tori k se mah yebar ba ham kari nadarim lotfan rahnamaii bfarmaeed

پاسخ

[ Photo ]
سوال
https://telegram.me/razmosaver/3401
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3404
بازسازی سیستم خانواده
– اسیب شناسی
– راهکار
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  یکشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۵ساعت 14:12  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

سوال:

نام : ملیحه

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۶۷

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با سلام ، من چندین ساله که قرص سرترالین و ریسپریدون مصرف می کنم اوایل به دلیل اضطراب و افکار وسواسی که داشتم به روانپزشک مراجعه کردم، مشکلم اینه که سر هر کاری میرم با همکارام مشکل پیدا می کنم از اینکه کسی بهم بی احترامی کنه خیلی ناراحت میشم و اغلب به همین دلیل باهاشون مشکل پیدا می کنم چون خودم به همه احترام میذارم ولی همیشه همه بهم بی احترامی می کنن، هر روز موقعیت هایی که بهم بی احترامی شده یا تحقیر شدم در ذهنم مرور میشه و از اون آدمها به شدت متنفر میشم، به دکترم که میگم پیشنهادش اینه که دوز و یا تعداد قرصها افزایش پیدا کنه ولی من به این قرصها کاملا بدبینم چون چندین ساله که قرص مصرف می کنم و هیچ تاٹیری نداشته،با این اوصاف فکر می کنم گزینه مناسبی برای ازدواج هم نیستم و بهتره برای همیشه مجرد بمونم،نمی دونم باید چیکار کنم، لطفا راهنماییم کنید.

پاسخ:

با عرض سلام و احترام
خانم محترم
متخصص شما با توجه به تشخیص و طرح درمانی خودشون برای شما دارو تجویز نموده اند.
تشخیص ایشان وسواس بوده و وسواس هم زیر مجموعه اختلال های اضطرابی است.
در این زمینه دارو درمانی یک رویکرد ناقص خواهد بود و باید حتما روان درمانی هم انجام شود.
بنابراین پیشنهاد می کنم از یک متخصص روانشناس بالینی هم در کنار دارو درمانی کمک بگیرید.
برای اگاهی بیشتر لطفا فایل پیوست را گوش کنید.

دکتر جلال مرادی

پاسخ صوتی
https://telegram.me/razmosaver/3071

+ نوشته شده در  یکشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۵ساعت 14:7  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

رادیو ایران

 

 عنوان برنامه: ردپای حادثه

زمان: روز جمعه
گروه : ایران و جامعه
موضوع: تحلیل پرونده قتل
تهیه کننده : زهرا قائدی
گوینده : فاطمه آل عباس
نویسنده : فهیمه قائدی
گزارشگر : حامد نجم الهدی
مهمان های برنامه:
– سرهنگ سواری پور، معاون مبارزه با جرایم جنایی نیروی انتظامی
– کارگاه أریا حاجی زاده ، مدیر کل مبارزه با جرایم جنایی نیروی انتظامی
– قاضی فضل الله داروند
– مهندس عباس مؤذنی ، کارشناس فضای مجازی و جرایم سایبری
– دکتر جلال مرادی ، روانشناس بالینی

 

https://telegram.me/razmosaver/3363

 

http://radioiran.ir/

+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم شهریور ۱۳۹۵ساعت 21:26  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

افسرده خویی

 سوال

نام : نادیا

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۷۷

موضوع: روانشناسی

متن سوال : باسلام
ما یک خانواده ی چهار نفره هستیم
۲دختر و پدرومادرم.ومن دختر بزرگ خانواده ۱۸سال دارم و خواهرم ۱۴سال
مادرمن احساس افسردگی میکند
تصمیم های عجبی گرفته مبنی براینکه دیگه باکسی کاری نخواهم داشت و برای خودم زندگی خواهم کرد.درحالیکه من وخواهرم وپدرم ازلحاظ عاطفی چیزی برایش کم نذاشتیم
مادرم حدود۱سال است که رفتارهای عجبی ازخودنشان میدهد.
خواهرم دردوران بلوغ هست و بسیار پرخاشگرو عصبی و حاضرجواب شده.بسیار تنبل وبیخیال
نقطه ی عکس مادرم
واین دو اصلا همدیگه رو درک نمیکنن
مادر من روحیه ای خشک و سرد داره طوری که من و خواهرم متوجه شدیم هنگام ابراز علاقه به او هیچ عکس العملی نخواهیم دید
پس کاری بکارش نداریم
پدرم مردی مهربان و هنرمند هست که به ما فرزندان و خانواده اش بها وارزش قائل است.مادرمن با علاقه ی پدرم ینی هنرش مشکل دارد اما درظاهر بسیار راضی هست اما اعتراض های شدیدی نسبت به این علاقه پشت سرپدرم کنارمن و خواهرم داره
درهربحث ومشاجره ای تنهاخودش را فرد حقدارمیدونه و هیچوقت نخواسته حق را به کسی دیگر بدهد
پدرم درمقابل این ساختارخشک، رفتارمتقابل را دارد
خواهرم چند بار به صراحت اعلام کرده که ازت متنفرم مردم مادردارند من هم مادردارم
من هم چون به شرایط عادت کردم چاره ای جز سکوت ندارم
دربحث های این روز ها مادرم چند بار اعلام کرده که هیچکس برایش مهم نیس و قرار نیس برای ما بچه هایش زندگی کند
درحالیکه ما درخانواده خیلی مشکل رفتاری داریم مادرم سعی براین داردخودرا دربیرون ازخانه درمقابل برادرها و مادرش فردی بسیار روشن فکر و وابسته به خانواده جلوه بدهد.
آیا ما ۳نفرمشکل داریم یا مادرمون
باتوجه به اینکه با پدرم هم ازشروع ازدواج تا حالا مشکلات خیلی شدیدی داشتن وعلاقه هردو نسبت به هم نصف شده
ممنون میشم اگر جوابم رو بدین
امکان مشاوره حضوری برایم نیست
باتشکر

https://telegram.me/razmosaver/3336
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3354
احتمال افسرده خویی
-تشخیص
-درمان
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم شهریور ۱۳۹۵ساعت 13:55  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

اختلال دو قطبی با دوره افسردگی

 

 سوال

نام : زهرا

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۷۳

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام.پیشاپیش سپاسگزارم که کمکم میکنین..
خودم کارشناسی مشاوره دارم. سالهاست علائمی رو درمادرم میبینم که
نمیتونم تشخیص بدم مشکل اصلیش و شاید بشه گفت اسم اختلالش چیه.
البته نمیدونم دقیقا ازکی شروع شد.شاید ده سالی میشه ک هرروزم داره اوضاعش بدتر میشه.ی وقتایی افسرده و غمگینه.خیییلی غر میزنه ویه جورایی آدم تلخ و کسل کننده ای هست.نه برای شخص من.بلکه برای هرکسی ک میبیندش و باهاش برخورد داره.خیلی خیلی حرف میزنه.مثلا یه خاطره رو چندبار پشت سرهم بیان میکنه.افکار مشوشی داره.تو کلامش پرش افکار و سخن مشخصه.یه جورایی مقصودشو واضح نمیرسونه به مخاطب. دائما از لحاظ جسمانی مریضه و هرروز یک جایی از بدنش درد میکنه.بسیار ناامیده و بدبین و تلخه. ما بچه هاش براحتی میتونیم بفهمیم بقیه به چشم یه آدم غیرنرمال بهش نگاه میکنن. زندگی زناشویی بسیار تلخ و زندگی خانوادگی غمگینی داریم. تقریبا همه اعضای خونواده الان عصبی وافسرده اند..انقدر ناامیدو بی هدفه ک دنبال رواندرمانی نمیره.همه اش بهونه میاره. باید چیکار کنم؟؟؟

https://telegram.me/razmosaver/3335
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3350
اختلال دو قطبی با دوره افسردگی
– تشخیص
– درمان
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم شهریور ۱۳۹۵ساعت 13:54  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

پرخاشگری در کودکان

 سوال

نام : صالحی

جنسیت: مرد

وضعیت تاهل: متاهل

سال تولد: ۱۳۶۴

موضوع: روانشناسی

متن سوال : با سلام
اینجانب دارای دو دختر و یک پسر(سه قلو) یک سال و سه ماهه می باشم. فرزند پسرم عادت به کشیدن موهای خواهرانش یا با دست به سر و صورت آن ها ضربه می زند. راهکار مقابله با این مشکل چیست. با تشکر

https://telegram.me/razmosaver/3334
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3347
پرخاشگری کودکان
– تعریف راهکار
– اموزش
PMT
PCIT
CPRT
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم شهریور ۱۳۹۵ساعت 13:53  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

رشد روانی اجتماعی

 سوال

نام : raha

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: در رابطه

سال تولد: ۷۵

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام من بیست سالمه دانشجو هستم با فردی اشنا شدم و الان به مدت سه ماهه که باهم ارتباط تلفنی داریم و به شدت بهم علاقه مند شدیدم من خواهان ادامه رابطه هستم اما به ازدواج فکر نمی کنم برعکس ایشان چون سی ساله هستن به دنبال ازدواج هستن و از من می خوان که موضوع ایشون رو با خانواده ام مطرح کنم اما من قصد ازدواج با ایشون و ندارم و بهشون گفتم که برن سراغ فرد دیگری ایشون به من میگن تا وقتی ازدواج نکردم از پیششون نرم و با هم ارتباط داشته باشیم به نظر شما من چه کنم به ایشون علاقه دارم اما برای ازدواج نه

 
https://telegram.me/razmosaver/3333
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3344
تفاوت سن و تاثیر ان بر رابطه
– توجه به رشد روانی اجتماعی
– راهکار
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم شهریور ۱۳۹۵ساعت 13:52  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

سوگ و وابستگی جابجا شده

 سوال

نام : مهدیه

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۶۷/۱۰/۱۴

موضوع: روانشناسی

متن سوال : سلام . من ۲۷ساله و مجرد هستم . موضوع سوال من نه جدا شدن و نگهداشتن دوست پسر هست. یه موضوعی که شاید کمتر پرسیده شده باشه
۶ سال قبل مادرم به دلیل تصادف با موتورفوت کردن و خیلی بهشون وابسته بودم و فرزتد آخر هستم. کلا ۳ دختر و ۱ پسر هستیم. ۱ ماه قبل از فوت مامانم برادر ویکی از خواهرم ازدواج کردن .
بعد از این ۶سال پدرم هم ازدواج نکردن وخداروشکر باپدرم رابطه ی خیلی خوبی دارم . من مهر ۹۲ پیش دکترزنان که مامانم میرفتن، رفتم برای درمان. از اون موقع من بهشون وابسته شدم تا حدی که خودشون هم متوجه شدن و ۱سال بعد بهم گفتن ومن انکار.. بعد از اون این وابستگی من بیشتر شد… ۶ ماه نرفتم بعد از اون هر ماه حالا چیزی باشه و نباشه میرفتم.
الان ۳ سال شده که میشناسمشون و …. هر بار که میرم و برمیگردم خیلی زیاد دلتنگشون میشم تا گریه نکنم آرامش نمیگیرم. ولی چه فایده باز هم مثل اول میشه .. دل تنگی
گاهی شده رفتم فقط یواشکی دیدمشون که خودشون متوجه نشن و صداشون رو ضبط کردن..
ناراحتم که بازنشسته بشن چیکار کنم
چند بار خواستم که پیش دکتر زنان دیگه ای برم ولی نتونستم …
و خیلی چیزهای دیگه که اندازه صفحه سایت نمیشه
من تا این سن رسیدم از اینکه دوست پسر داشته باشم خوشم نمییاد و تداشتم

میخوام کمکم کنید چون میدونم که اشتباهه و واقعا آرامش ندارم
خیلی شبها از بس بهشون فکر میکنم خوابم نمیبره
با تشکر از لطفتون
ببخشید بیشتر شبیه به داستان شد تا سوال.

https://telegram.me/razmosaver/3332

پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3341

فرایند سوگ و انواع آن

– PTSD
-اختلال دلبستگی
https://telegram.me/razmosaver/3151
– راهکار
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم شهریور ۱۳۹۵ساعت 13:50  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

شرایط ازدواج و خطرات

 سوال

نام : سحر

جنسیت: زن

وضعیت تاهل: مجرد

سال تولد: ۱۳۷۱

موضوع: سایر

متن سوال : سلام خسته نباشید ممنون میشم اگه جوابمو بدین من ۲۳سالمه و لیسانس معماری هستم حدود۷ساله ک با ی پسری دوستم و قرار بود ازدواج کنیم ک خانواده ایشون مخالفت میکردن الان کمی از مخالفتا کم شده ولی خود این اقا پسر میگن ک پول ندارن و دستشون خالیه کار ایشون استا کار سقف کازب هستن و دیپلمن ایشون بارها ب من خیانت کردن و من فهمیدم ولی الان میگه چند ساله ک دیگه این کارو نمیکنه ولی خیلی با رفتاراش ازیتم میکنه منو خیلی عصبی و افسرده کرده من دیگه کنترل اعصابم گاهی دست خودم نیست از ی طرفیم خیلی تنهام پدرو مادرم از هم جدا شدن از ۵سالگیم و پدرم اصلا خبری از من نمیگیره احساس مسکنم خیلی پوچ و بی ارزشم. خیلیم این پسرو دوست دارم باید چکار کنم ک رفتارش خوب بشه.

https://telegram.me/razmosaver/3331

پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3338

 

– ازدواج و رفع باورهای غلط
– راهکار
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم شهریور ۱۳۹۵ساعت 13:48  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

Family Financial Literacy

 سواد مالی خانواده

سوال
https://telegram.me/razmosaver/3008

 

پاسخ (صوتی )
https://telegram.me/razmosaver/3009

– اعتماد،اسیب شناسی و راهکار
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  جمعه پنجم شهریور ۱۳۹۵ساعت 23:31  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

ناکامی در عشق

 سوال

https://telegram.me/razmosaver/3165

پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3167

– ناکامی
-پرخاشگری درونی
-وسواس فکری
– سوگ
راهکار
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  جمعه پنجم شهریور ۱۳۹۵ساعت 23:29  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

ملاک های انتخاب درست

 

 ملاک های انتخاب درست در تعامل

سوال
https://telegram.me/razmosaver/3162

پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3163

دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  جمعه پنجم شهریور ۱۳۹۵ساعت 23:28  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

سواد ارتباطی

 سوال

https://telegram.me/razmosaver/3135

 

پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3137

 

– سواد عاطفی
– سواد ارتباطی
– ردپای ارتباط مجازی
اسیب شناسی و راهکار
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  جمعه پنجم شهریور ۱۳۹۵ساعت 23:27  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

ارتباط با دوستان و بستگان

 اهمیت رفت و امد با دوستان و بستگان

سوال
https://telegram.me/razmosaver/3095

 

پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3096

 

– نیاز روانی
– نیاز اجتماعی
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

 
+ نوشته شده در  جمعه پنجم شهریور ۱۳۹۵ساعت 23:26  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

محل زندگی

 محل زندگی در زمان ازدواج

سوال


https://telegram.me/razmosaver/3012

پاسخ (صوتی)


https://telegram.me/razmosaver/3017
– بررسی علل و راهکار
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  جمعه پنجم شهریور ۱۳۹۵ساعت 23:25  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

Family Financial Literacy

 سواد مالی خانواده

سوال
https://telegram.me/razmosaver/3008

پاسخ (صوتی )
https://telegram.me/razmosaver/3009

– اعتماد،اسیب شناسی و راهکار
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  جمعه پنجم شهریور ۱۳۹۵ساعت 23:22  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

کد خبر: 1023598
منبع: شفقنا

 

شفقنا زندگی- یک روانشناس بالینی، با تاکید بر اینکه تغییر فصل اگر با مثبت نگری شروع شود تاثیر معناداری بر روند زندگی افراد خواهد گذاشت گفت: آمدن فصل بهار و تغییر و دگرگونی که در فصل ها به وجود می آید مشخصاً در روحیه افراد تأثیر مثبت به همراه خواهد داشت. بنابراین توصیه می شود  افراد از همان شروع سال جدید تبسم و خنده، احترام و تکریم، هدیه دادن و گرفتن، آراستگی و نظافت، مثبت نگری و مثبت گرایی، توجه به رغبت ها، خوش اخلاقی، تفریح و سلامت، دید و بازدید و برنامه ریزی صحیح و امید به تغییر را سرلوحه زندگی خود قرار بدهند.

دکتر جلال مرادی در گفت و گو با خبرنگار شفقنا زندگی، به اهمیت عید نوروز و تاثیر آن بر نشاط و سلامت روانی جامعه اشاره کرد و افزود: آمدن فصل بهار و تغییر و دگرگونی که در فصل ها به وجود می آید مشخصاً در روحیه افراد تأثیر مثبت به همراه خواهد داشت. در واقع رنگ و بوی بهار تأثیر بسیار شگرفی در روحیه افراد به همراه دارد به طوری که همراه با نو شدن فصل روحیه افراد تازه می شود.


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 16:43  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

کد خبر: ۶۷۴۳۰ | تاریخ : ۱۳۹۵/۲/۲۰ – شماره: ۷۸۴

روزنامه «قانون» علل رفتار و بیان خارج از ادب برخی مسئولان را بررسی می‌کند:
” احساس حقارت، عامل پر خاشگری”

 

مصاحبه خانم مریم چهاردولی با دکتر جلال مرادی

k1

 

تاریخ همواره سیاستمدارانی را به خود دیده‌است که اخلاق را قربانی جایگاه خود کرده تا اندکی بیشتر در عرصه حاکمیت حکمرانی کنند! این روند معیوب همواره با مشکل روبه‌رو بوده و جز به قهقرا کشیده‌شدن آن افراد و تفکر غالب و نیز ضربه به اعتماد ملت تحت زعامت آنان، نتیجه‌ای در پی نداشته‌است. در چند سال اخیر با روی‌کار آمدن برخی تفکرها و جریان‌های خاص، فرهنگ اندکی از سیاستمداران نیز به سمت‌بداخلاقی و پرخاشگری سیاسی سوق پیدا کرد. متاسفانه این روند در نحوه نگاه مردم به مسئولان تاثیرگذار بود و این شائبه را ایجاد کرد که چرا باید افرادی که به راحتی توهین و پرخاش می‌کنند، در عرصه‌های مدیریتی کلان کشور مشغول باشند! در همین حال سوالی پیش می‌آمد که آیا این روند به شاکله نظام ضربه نمی‌زند؟حضور این افراد برای حکومت اسلامی مضر نیست؟ تست روانشناسی از افرادی که  قرار است در صدر امور قراربگیرند تا چه حد اهمیت دارد؟ برای بررسی این معضلات و پیدا شدن ریشه آن به سراغ دکتر روانشناس جلال مرادی رفتیم. وی معتقد است مدیران و مسئولان کم‌مهارت و بی‌هنر دست به پرخاشگری می‌زنند. ادامه گفت‌وگوی ما را با وی در زیر می‌خوانید:


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 16:41  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

سیمین

جنسیت زن
وضعیت تاهل مجرد
سال تولد ۱۳۷۴
موضوع روانشناسی

درود برشما.مشکلی که پیدا کردم میترسم جدی بشه و روی اینده ام تاثیربزاره خواهشمندم به پرسشم توجه کنید ومرا یاری فرمایید دوشیزه ۲۰ ساله مجردی هستم ک به دلایل نبود علاقه به حسابداری ازدانشگاه انصراف دادم سال ۹۲ به دانشگاه رفتم ودی ۹۳ انصراف دادم دیگه خونه نشستم منتطر دفترچه علمی کاربردی شدم تا رشته مورد علاقه مو ثبتنام کردم…..من خیلی امید و ارزو دارم با اعتماد به نفس بالا که مطمعنا میشم همونی که میخوام..اما در حال حاظربه قول معروف طبل تو خالی ام!اصلا اراده وپشتکار واسه انجام هیچ کاریو ندارم وهمش همه چیو پشت سرمیندازم ولی حالم ازخودم به هم میخوره که اینطوری ام واصلا تعادل شخصیتی ندارم…شاید دچارافسردگی خفیفی شده باشم.بااینکه همین تابستون ۲ مسافرت داشتیم امااصات حالم تغییری نکرد ۷و۸ ماهه که گریه ام نمیاد مگه اینکه گاهی اشک تو چاشم جمع شه!انرژیم صفره!من که تابستون یه ماهو باشگاه میرفتم الان انگار دنیا روسرم اوارمیشه بخوام یه دمبل ۱ کیلویی بزنم!ازخودم خیلی توقع دارم که باید تواین سن گرگم نتونه منو بگیره ازفعالیتو زیرکی اما عین جنازه افتادم تو خونه!اصلا ازقبل هم ادمی نبودم که بتونم خوشحال باشم خداروشکرهیچ مشکل جدی ام ازجانب خانواده یا خودم ندارم اما نمیدونم چرا همیشه اهنگ های غمگین میطلبم تنهاییو ترجیح میدم ومیپندارم که اصلا خودمو نمیشناسم و کاملا سردرگمم هرچه قدر هم درتکاپو ام باز به هیچ معنایی ازخودمو جهانم نمیرسم!من کی تبدیل به ادمی دلسنگ شدم که دلم برای کسی نمیسوزه وحتی تنگم نمیشه!؟ خلاصه شدم مثه رباط های زباله جمع کنی که شعارش اینه که رباط هوشمند وخوبیه! help!!!!please

پاسخ:

سلام

لطفا برای بررسی وضعیت روانی و ارزیابی خود و برنامه ریزی مناسب حضوری مراجعه نمایید. وضعیت شما به صورتی است که راهنمایی متنی بدون در نظر گرفتن وضعیت روانی فعلی و رفع مشکلات احتمالی مفید نخواهد بود.

+ نوشته شده در  سه شنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۴ساعت 11:41  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

مستانه

جنسیت زن
وضعیت تاهل متاهل
سال تولد ۶۵
موضوع روانشناسی

باسلام شش ماهه عقد کردم و همسرم معقول و محجوب هست.وهیچوقت به روابطش شک نداشتم.گوشی موبایل همسرم همیشه در دسترسم هست تا اینک مدتی قبل گوشی رو عوض کرد و شماره هاش پاک شد.ی پیام تو تلگرام دیدم ک همسرم در جواب نوشته بود سلام عزیزم و صحبتهای عادی بخاطر اینکه لحن صحبت همسرم با خانوادش فقط اینمدلی هست یکم فکری شدم نمیدونم ایا باید به روش بیارم یا نه ندید بگیرم

پاسخ:

سلام

شک عاملی به ریختن روان و روابط است . سعی کنید با توجه به این که روابط شما با همسرتان تا به حال مشکل نداشته است این مسائل را ملاک ارزیابی ایشان قرار ندهید.

زندگیتان را با مهر بیمه کنید.

جلال مرادی   ۱۳۹۴/۰۵/۳۱

+ نوشته شده در  شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۴ساعت 6:56  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

بینام

جنسیت زن
وضعیت تاهل در رابطه
سال تولد ۱۳۶۹
موضوع روانشناسی

با سلام. من در شرف ازدواج هستم ولی متوجه یک مشکل عجیب و غریب شدم! متوجه شدم مادرم به پدرم خیانت میکنه!!!! پدر و مادر من هشت سال اختلاف سنی دارن و خیلی هم باهم خوب نبودند، ولی باز مشکل آنچنانی نبود. مادرم تا پنجم دبستان درس خونده بود. وقتی من رفتم کلاس اول راهنمایی، مادرم هم شروع کرد به درس خواندن با من. زودتر از من دیپلم گرفت، زودتر از من هم از دانشگاه فارغ التحصیل شد، الان لیسانس داره! بدبختی ماهم از همینجا شروع شد. روابط دوستانه با مردای غریبه. روابط دوستانه منظورم بدون ارتباط خصوصی و سکسه. چند سال پیش متوجه ارتباطش با یه مرد شدم که من، خاله هام به پسره زنگ زدیم و گفتیم متاهله دست از سرش بردار. اون گذشت، الان با کسیه که هر روز باهاشه. ما تو یه شهر کوچیک زندگی میکنیم، همه همو میشناسن، من دارم ازدواج میکنم، اگه گند کاراش در بیاد من که بدبخت میشم هیچ، کل فامیل رسوا میشن! واقعا درموندم. تقاضا میکنم کمکم کنید. در ضمن ناگفته نماند من خودم بارها دیدم و بهش تذکر دادم که با مردای غریبه اینقد سریع گرم نگیره و صمیمی نشه. واضح بگم لاس زدن با مردا بهش مزه داده. مادرم متولد ۵۱ و پدرم متولد ۴۳ است. و اینو میدونم سالهاست هیچ رابطه جنسی ای باهم ندارن! من واقعا درموندم. نمیدونم باید چه کار کنم. من نمیتونم آشوب به پا کنم چون براش کاری نداره ازدواج منو بهم بزنه. خواهش میکنم کمک کنید. بگید چیکار کنم.

پاسخ:

سلام

نوع ارتباط و سیستم خانواده شما به دلیل نوع رابطه پدر و مادر آشفته است و شما در صورت مداخله آن را آشفته تر خواهید کرد. پیشنهاد می کنم به صورت خصوصی با ایشان صحبت و راضای شون کنید با یک مشاور ارتباط برقرار نمایند .

جلال مرادی ۱۳۹۴/۰۵/۳۱

+ نوشته شده در  شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۴ساعت 6:55  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

نازنین

جنسیت زن
وضعیت تاهل مجرد
سال تولد ۱۳۷۹
موضوع روانشناسی

بسم الله.. دختری پونزده ساله هستم .شاید برای شما نوشتن این متن از طرف من مسخره باشد با وجود سن کمم خیلی دست اورد ها دارم و همه مدل زندگی را تجربه کردم..و حالا با قلبی رنجیده شده از اطرافیانم اقدام به نوشتن متنی برای کسیکه بتواند مرا راهنمایی کند کردم…در سخت ترین شرایط ممکن در حال زندگی کردن هستم مشکلات مالی مشکلات روحی و هزاران درد که دلم را ازرده کرده ..این روز ها عجیب حرفم را نمیفهمند..من هم نمیتوانم حرف های دلم را به کسی بزنم میدانید ک حرف دل زدن سخت است ..پدر و مادرم هر دو کار میکنند من وخواهر کوچکم روزها در خانه تنها زندگی میکنیم..مشکلات مالی را کار ندارم میدانم که همه اینها میگذرد درد من از حال روحم هست که درمانگری ندارد ..من به گفته اطرافیانم چهره زیبایی دارم و بزرگتر از سنم نشان میدهد به همین علت بارها با کسانی که گشتم پس ازگذشت مدتی به من درخواستی برای دوست شدن یا حتی ازدواج دادند تاکید میکنم بنده پونزده سال دارم..زمانی که چهارده ساله بودم باپسری اشنا شدم که با احساسات کودکانه یا نوجوانانه نمیدانم به او علاقه مند شدم مدتی باهم بودیم ولی پس ازمدتی مرا به حال خود رها کرد ورفت در چهارده سالگی دچار افسردگی شدیدی شدم به طوری که پس از چند ماه به روانشناس مراجعه کردم که این امر توسط پدرومادرم انجام شد و من دخالتی در ان نداشتم ..مدتی گذشت من توانسته بودم کمی با خودم و روحم کنار بیایم اما کسی علت واقعی این پریشانی را نمیدانست.. یکسال گذشت من پانزده ساله شدم و در تمام این یکسال من همه جور شکنجه شدم چ روحی چ مادی برایم مشکلات مادی اهمییت زیادی ندارد ها چون میدانم درحال حاضر نمیتوانم کاری برای رفع ان انجام دهم اما بازهم گاهی ادم دلش میخواهد دوستش را به خانه اش دعوت کند یا لباسهای انچنانی بپوشد اما افسوس ک نمیشود..حال از اینها بگذریم میگفتم وقتی پانزده ساله شدم و به همراه کمک های ان روانشناس توانستم خودم را جمع وجور کنم حیف ک به علت مشکلات مالی نتوانستم کلاسهایم را با ان روانشناس ادامه دهم..بازهم بگذریم..مدت ها گذشت و من تنها در خانه فقط نشستم ونگاه کردم همه چیزرا ..خدارا شکر وضعیت خانواده را درک میکنم و مشکلی با ان ندارم اما پسری که یکسال پیش زما نی که با احساسات پاک کودکانه یا نوجوانانه دوستش داشتم مرا رها کرد حالا برگشته و طرح ازدواجش را با منه پانزده ساله میچیند بیست سالش هست و من هم نسبت به همسن هایم کمی قدرت تشخیص بهتری دارم و در این موارد خنگ نیستم میفهمم ..الان ک این متن را مینویسم به تولد شانزده سالگیم نزدیک میشونم و هنوز هیچکدام از مشکلاتم حل نشده ان پسر برگشته اما من به شخصی دیگر علاقه دارم که نه خودش میداند نه من میدانم ک او نسبت ب من چگونه است اما از همه مشکلات عاطفی که بگذریم من میخواهم اینده ای روشن داشته باشم پس میدانم که به هیچکدام از انها در این سن نباید علاقه مند شوم اما افسوس ک دل سن را نمیفهمد من مانده ام سر دو راهی عاطفی در زمانی که میان انبوهی از مشکلات و درد ها دستو پا میزنم و همه فقط میگویند بچس نمیفهمد….مرا ببخشید ک حرفهای دلم طولانی بود وامیدوارم انرا بخوانید که تنها امیدم هستید..

پاسخ:

سلام

در وضعیت سنی شما بهترین اقدام در حال حاضر پاسخ منفی است به این دلیل که شرایط شما را قبلا به هم ریخته است و در حال حاضر هم همین کار را خواهد کرد. سیکل رفتاری خانواده را شما با تحصیل و تلاش قطع خواهید کرد و خواهید توانست برای خودت وضعیت بهتری را در آینده رقم بزنی.

بنابراین پیشنهاد می کنم حداقل تا ۲۰ سالگی به ازدواج فکر نکنی و در این چهار سال سعی کنید یک فعالیت مفید یا ادامه تحصیل را پیش بگیرید.

جلال مرادی    ۱۳۹۴/۰۵/۳۱

+ نوشته شده در  شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۴ساعت 6:54  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

سیمین

جنسیت زن
وضعیت تاهل مجرد
سال تولد ۱۳۷۴
موضوع روانشناسی

درود برشما.مشکلی که پیدا کردم میترسم جدی بشه و روی اینده ام تاثیربزاره خواهشمندم به پرسشم توجه کنید ومرا یاری فرمایید دوشیزه ۲۰ ساله مجردی هستم ک به دلایل نبود علاقه به حسابداری ازدانشگاه انصراف دادم سال ۹۲ به دانشگاه رفتم ودی ۹۳ انصراف دادم دیگه خونه نشستم منتطر دفترچه علمی کاربردی شدم تا رشته مورد علاقه مو ثبتنام کردم…..من خیلی امید و ارزو دارم با اعتماد به نفس بالا که مطمعنا میشم همونی که میخوام..اما در حال حاظربه قول معروف طبل تو خالی ام!اصلا اراده وپشتکار واسه انجام هیچ کاریو ندارم وهمش همه چیو پشت سرمیندازم ولی حالم ازخودم به هم میخوره که اینطوری ام واصلا تعادل شخصیتی ندارم…شاید دچارافسردگی خفیفی شده باشم.بااینکه همین تابستون ۲ مسافرت داشتیم امااصات حالم تغییری نکرد ۷و۸ ماهه که گریه ام نمیاد مگه اینکه گاهی اشک تو چاشم جمع شه!انرژیم صفره!من که تابستون یه ماهو باشگاه میرفتم الان انگار دنیا روسرم اوارمیشه بخوام یه دمبل ۱ کیلویی بزنم!ازخودم خیلی توقع دارم که باید تواین سن گرگم نتونه منو بگیره ازفعالیتو زیرکی اما عین جنازه افتادم تو خونه!اصلا ازقبل هم ادمی نبودم که بتونم خوشحال باشم خداروشکرهیچ مشکل جدی ام ازجانب خانواده یا خودم ندارم اما نمیدونم چرا همیشه اهنگ های غمگین میطلبم تنهاییو ترجیح میدم ومیپندارم که اصلا خودمو نمیشناسم و کاملا سردرگمم هرچه قدر هم درتکاپو ام باز به هیچ معنایی ازخودمو جهانم نمیرسم!من کی تبدیل به ادمی دلسنگ شدم که دلم برای کسی نمیسوزه وحتی تنگم نمیشه!؟ خلاصه شدم مثه رباط های زباله جمع کنی که شعارش اینه که رباط هوشمند وخوبیه! help!!!!please

پاسخ:

سلام

لطفا برای بررسی وضعیت روانی و ارزیابی خود و برنامه ریزی مناسب حضوری مراجعه نمایید. وضعیت شما به صورتی است که راهنمایی متنی بدون در نظر گرفتن وضعیت روانی فعلی و رفع مشکلات احتمالی مفید نخواهد بود.

جلال مرادی    ۱۳۹۴/۰۵/۳۱

+ نوشته شده در  شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۴ساعت 6:53  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

 

مارال

جنسیت زن
وضعیت تاهل مجرد
سال تولد ۱۳۷۴
موضوع روانشناسی

سلام من دختری ۲۰ ساله هستم مشکل من نداشتن حریم خصوصی و جایی برای آرامشه دلیلش هم به پدر وخواهرم بر میگرده خواهرم ۱۳ سالشه و دختر به شدت شلوغیه و عادتشه که در کوچکترین کار دیگران هم فضولی کنه . تا از چیزی به طور کامل سر در نیاره بیخیال نمیشه این اخلاقش هم به پدرم رفته. بابام هم آدم بسیار شلوغ و پر حرفیه. هر دوشون از من ومامانم انتظار دارن که تمام هوش و حواسمون رو در اختیارشون قرار بدیم و به حرف های بی سرو تهشون گوش بدیم اجازه نمیدن حتی یک ساعت به کاری که خودمون دوست داریم برسیم اگر هم سرمون به کار خودمون باشه حسابی غرولند میکنن و در اغلب موارد کار به دعوا و در گیری می کشه. علاوه بر این ها این دو نفر فقط و فقط حرف خودشون رو قبول دارن و اغلب اوغات اصلا به من و مامانم اجازه ی حرف زدن ودفاع کردن زو هم نمیدن من واقعا از این همه تنش خسته شدم هر وقت که میخوام تو اتاقم استراحت کنم اضطراب و تپش قلب سراغم میاد چون میدونم هر آن یک نفر وارد اتاق میشه و آرامشم رو به هم میزنه چند وقتیه عصبی شدم دلم می خواد تنها باشم اما نمیشه بابام کلید در اتاق رو هم قایم کرده از طرفی هم دخترم و نمیتونم هر وقت اراده کردم تنها از خونه بیرون بزنم و محکومم در جوار بابام و خواهرم باشم که یا مشغول داد و دعوا و فریاد زدنن یا شوخی های پرسر و صدا و اعصاب خورد کن قلبم درد میکنه تو رو خدا راهنمایی کنید. چه کار کنم؟؟؟؟

پاسخ:

سلام

وضعیت به این سختی که شما بیان می کنید احتمالا نیست.!!

و شما بیش از حد حساس شده اید ولی برای رسیدن به ارامش نسبی بهتر است قاطعانه زمان های که وقت یا حوصله گفتگو ندارید مطرخ کنید و مراقب باشید با اقتدار و ارامش این موضوع رابیان کنید تا جو خانواده به هم نریزد.

جلال مرادی     ۱۳۹۴/۰۵/۳۱

+ نوشته شده در  شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۴ساعت 6:52  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

سیاوش

جنسیت مرد
وضعیت تاهل متاهل
سال تولد ۶۴
موضوع روانشناسی

سلام و خسته نباشید.مردی هستم ۳۰ساله.حدود ۳سال پیش به یکباره افکار منفی پیدا کردم در جهت اینکه توانایی کنترل ادرار در بیرون از محیط منزل را ندارم و وقتی بیرون میرفتم حس میکردم درون بدنم به مایعی ترشح میشه که حالت جسمی منو به هم میزنه و سست و ناتوان میشدم.به دکتر و ازمایش مراجعه کردم حالت جسمیم مشکلی نداشت.رفتم روانپزشک قرص آرامبخشو اینا برام نوشت کمی مصرف کردم بعد حالم بهتر نشد الانم علاوه بر افکار منفی ناشی از عدم کنترل ادرار در مکانهایی که دور از سرویس بهداشتی هستم مدفوع هم اضافه شده.هر روزمم با دفع ادرار و مدفوع شروع میشه.گاهی میخام برم بیرون به زور فشار میارم تخلیه شم تا خیالم راحت شه که وقتی بیرون میرم دفع نداشته باشم.خواستم بدونم درمان داره مریضی بنده؟وقتی خونه باشم یا جایی که سرویس بهداشتی باشه اصلا مشکلی ندارم چون افکار منفی بهم غلبه نمیکنه ولی وقتی سرویس بهداشتی نیست دیگه خودمو میبازم در مقابل افکار منفی.درضمن شکمم هم چون فشار میارم برای دفع داخلش سوزی داره که انگار الان میخاد دفع داشته باشه .ممنون پیشاپیش از جوابتون

 

پاسخ:

سلام

موقعیت فعلی شما دو حالت دارد یا افکار وسواسی است یا هراس

بنابراین پیشنهاد می کنم برای بررسی بالینی به صورت حضوری تشرف بیارید.

موفق باشید

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۴ساعت 13:56  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

مطالب قدیمی‌تر