مدیریت آینده پژوهی سلامت و روانشناسی

اطلاعات و مقاله های روان شناسی و مدیریت آینده پژوهی

%d8%a8%d8%af%da%af%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%b4%d9%88%d9%87%d8%b1

بدگمانی شوهر
سوال

نام :h.b

باسلام و خسته نباشید من یک زن ۳۷ ساله ، متاهل و دارای دو فرزند پسر ۴/۵ و دختر ۲/۵ ساله هستم که حدود ۱۴ سال است که ازدواج کردم متاسفانه اینقدر در زندگی مشکل دارم که نمی دانم از کجا باید شروع کنم ولی عمده مشکلات من که بقیه مسائل را تحت الشعاع قرار داده بدبینی و شکاک بودن و تندمزاجی همسرم است که از روز اول به صورت جزئی این مسائل را دیدم ولی متاسفانه به دلیل مشکلاتی که در خانواده داشتم و به قول خودم برای فرار از مشکلات به این مسائل اهمیت ندادم به امید اینکه بعد از ازدواج حل می شوند ولی دریع حل نشدند که بدتر و بزرگتر شدند . من سه سال قبل از ازدواج در یک شرکت دولتی مشغول بکار بودم و کماکان نیز شاغل می باشم با وضعیت خیلی بهتر از آن زمان و حقوق و امکانات بهتر که همسرم از همان اول با کار کردن من مخالف بود ولی از آنجایی که بیکار شد و تا کنون نتوانسته شغل مناسبی پیدا کند موافقت کرد که به کارم ادامه دهم ولی متاسفانه روز به روز بدتر و بدتر می شود و کارش به جایی رسیده که تهمت می زند که وقتی که سر کار هستی نمی دونم با کی هستی با کی می روی با کی میای در صورتی که خودش خوب می داند که امکان این مسائل وجود ندارد نه از نظر اخلاقی برای خود من که مقید به این مسائل بوده و هستم نه از نظر مالی که متاسفانه با اینکه حقوق نسبتا خوبی دریافت می کنم ولی همه کارتهای حقوقی و همه پولها در دست خود ایشان است و دریغ از یک هزار تومنی که در کیف من باشد و دلیلش هم این است که خود ایشان من را به محل کار می رساند و بالعکس و من نیاز ی به پول ندارم و تمامی خریدها بعهده خودش است و من نیازی ندارم که بخواهم برطرف کنم که پول باید داشته باشم . در صورتی که من پول اصلا برایم اهمیتی ندارد و مهم اصل قضیه است که ایشان به دلیل شک و بدبینی اجازه هیچ کاری را به من نمی دهد و کلا اعتماد به نفس مرا از بین برده در صورتی که من قبل از ازدواج کاملا خودساخته بودم و می توانم به جرات بگویم نصف مسئولیت خانواده با من بود و من در کنار مادرم خانواده را اداره می کردم ( به دلیل اینکه من پدرم را در سه سالگی از دست دادم شهید شدند و مادرم سه سال بعد با عموی بنده ازدواج کردند و متاسفانه ایشان اعتیاد داشتند که البته حدود ۷ سال است که ترک کرده) حالا مشکلی که برایم پیش آمده این است که متاسفانه من یک اشتباه غیر عمدی و نه خیلی بزرگ مرتکب شدم و آن این است که یه دوست صمیمی داشتم که یک مقدار از من راحتر بود نسبت به مسائل اطراف از نظر رفت و آمد و پوشش ولی خانم مودب و خانواده داری بود و فقط به ظاهرش خیلی اهمیت می داد من و ایشان از طریق واتساپ با هم چت می کردیم البته همکار هم هستیم و آخرین چت های ما را همسرم به طور یواشکی که گوشی مرا چک می کند می بیند که دوستم برای من از لباسی که به تن کرده عکس بدون چهره فرستاده و من متاسفانه متقابلا همین کار را کردم ولی عکسهای خودم رو پاک کردم و یکم با هم شوخی کردیم . حالا شوهرم زندگی رو برام جهنم کرده که تو به من خیانت کردی و همه اینها را با آب و تاب بیشتر و متاسفانه تهمتهای ناروا به همکارم به خانواده ام گفته و خیلی حرفای دیگه . حالا به قول خودش بعد از یکماه بخشیده ولی ظواهر امر چیز دیگری را نشان می دهد چون به کوچکترین بهانه شروع به تیکه انداختن و بعدش هم دعوا می کند و گوشی را هم از من گرفته و مجبور به قطع رابطه با دوستم کرده و اینکه درخواست جابجایی بدهم از محل کارم و به جایی دیگر بروم . همیشه حرفش این بوده که نباید با کسی درد دل کنی حتی با خواهرانم یا مادرم یا دوستام و فقط باید با خود من راجع به مشکلاتمان حرف بزنی خوب من عمده مشکلاتم خودش است و هروقت باهاش حرف زدم دعوا درست کرده و داد و بیداد راه انداخته یا کتک زده به طوری که من جرات ندارم حتی یک مطلب کوچک را هم به او بگویم و ترجیح می دهم ساکت باشم کلا فاصله خیلی زیادی با هم پیدا کردیم من خیلی دارم به این مسائل فکر می کنم حتی به طلاق ولی بخاطر بچه هام کوتاه اومدم ولی خیلی تحمل کردن برام سخت شده ازتون کمک می خوام نمی دونم راه درست کدومه یا اینکه چکار کنم که آرامش به زندگیم برگرده همه منو به طلاق تشویق می کنن ولی من نمی تونم تصمیم درستی بگیرم . ضمنا اجازه مشاوره رفتن رو هم ندارم و خودش هم حاضر به مشاوره رفتن نیست .ببخشید خیلی طولانی شد دلم خیلی پر بود و واقعا تحت فشارم به طوری که دچار فشارای عصبی و ناراحتی قبلی هم شدم . با تشکر

https://telegram.me/razmosaver/3769
پاسخ
https://telegram.me/razmosaver/3770
دکتر جلال مرادی
مرکز روانشناسی و مشاوره راز

+ نوشته شده در  شنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۵ساعت 0:24  توسط  دکتر جلال مرادی  |