مدیریت آینده پژوهی سلامت و روانشناسی

اطلاعات و مقاله های روان شناسی و مدیریت آینده پژوهی

کودکان فعال

کودکان پر تحرک کمتر دچار افسردگی می شوند.

فعالیت فیزیکی روی کودکان نیز مانند بزرگسالان تاثیر مثبت دارد و آنها را از فواید فیزیکی و روانی آن بهره مند می کند.

به گزارش ایرنا از پایگاه اینترنتی یورک
الرت، مطالعات قبلی نشان می دهد که احتمال ابتلا به افسردگی در بزرگسالان و جوانان با فعالیت جسمی کاهش می یابد، اما این اثر در کودکان تا بحال بررسی نشده بود. حال نتایج مطالعه ای جدید در دانشگاه علوم و فناوری نروژ نشان می دهد کودکان نیز از اثرات مفید فعالیت جسمی بهرمند می شوند؛ البته شدت این فعالیت ها باید از متوسط به شدید و نفسگیر و همراه با تعرق باشد.

محققان برای یافتن رابطه بین فعالیت جسمی و افسردگی به مدت چهار سال فعالیت جسمی صدها کودک را پیگیری کردند. آنها وضعیت کمتر از ۸۰۰ کودک را در سن شش سالگی بررسی کردند و بررسی ها را با حدود ۷۰۰ تن از این کودکان تا سن هشت و ۱۰سالگی ادامه دادند.

در این مطالعه شدت فعالیت جسمی کودکان با استفاده از شتاب سنج ها اندازه گیری شد و با والدین آنها نیز در مورد سلامت ذهنی کودک گفت و گو شد. نتایج این مطالعه نشان داد که فعال بودن، تعرق داشتن و بازی های پر جنب و جوش کودکان علاوه بر مزایای سلامتی جسمی از افسردگی آنها نیز پیشگیری می کند.
نتایج این مطالعه در شماره اخیر نشریه Pediatrics منتشر شد.

+ نوشته شده در  یکشنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۵ساعت 13:11  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

 

 در تحقیقی که در دانشگاه کلـورادو انـجام گـرفت، مشخص شـد که افراد میتوانند توانایی سرکوب خاطرات احسـاسی را در خـود ایجاد کنند. ایـن تحقـیق فـعالیـت مـغز را در افراد تحـت آزمـایش کـه برای سرکوب خاطرات مربوط بـه تصـاویر منـفی تعلیم دیده بودند، مـی سنجـید و دو مکـانیـزم را در قسـمت جلـو مـغز نشـان داد. ایـن تحقـیـق مـی تـوانـد بـه متخصصین بـالینـی کـمک کنـد روش هـای درمانی جدیدی برای آنها که قادر به سرکوب خاطرات ناراحت کننده خود نیستند و با بیماری های اختلالات استرس، ترس مفرط، افسردگی، اضطراب، و سندرم وسواس در ارتباط است، ابداع کنند.

محقق این تحقیق می گوید، “ما در این تحقیق نشان می دهیم که افراد می توانند با تمرین برخی خاطرات خود را در یک زمان خاص سرکوب کنند. ما تصور می کنیم به مکانیزم های عصبی آن دست یافته ایم و امیدواریم که این یافته های جدید و تحقیقات آتی، به رویکردهای درمانی-دارویی جدیدی در درمان انواع مختلفی از اختلالات احساسی ختم شود.”
“طی مرحله تمرینی این تحقیق، از شرکت کننده ها خواسته شد ۴۰ جفت مختلف تصویر را به ذهن بسپارند که هر جفت از یک صورت انسانی و یک تصویر اخلال گر مثل یک تصادف اتومبیل، یک سرباز زخمی، یک صحنه قتل وحشیانه، یا صندلی الکتریکی ساخته شده بود.”

بعد از به خاطر سپاری هر جفت، از شرکت کننده هاخواسته می شد به طریقی خاص به عکسها نگاه کنند و از آنها MRI گرفته می شد. او می گوید، “فقط تصاویر صورت های انسانی به آنها نشان داده می شد و این خودشان بودند که می توانستند تصمیم بگیرند به تصویر اخلال گر فکر کنند یا نکنند.”

”اسکن های مغزی گرفته شده طی این تحقیق نشان دهنده هماهنگی سرکوب حافظه ای بود که در قشر جلویی مغز ایجاد می شود. تیم تحقیق کشف کرده است که دو قسمت خاص از قشر جلویی مغز، هیپوکامپ و آمیگدالا، که در یادآوری های تصویری رمزگذازی حافظه و بازیابی، و بازده احساسی دخیل هستند، در کنار هم برای سرکوبی خاطرات کار می کنند. این نتایج نشان میدهد که سرکوبی خاطرات، حداقل در افراد غیر-روانپزشکی، تحت کنترل بخش جلویی مغز، اتفاق می افتد.” این تحقیق نشان داده است که شرکت کننده ها روی خاطرات احساسی
خود خوب تسلط داشته اند. و با بستن یک قسمت خاص از آن خاطرات، کاملاً می توانستند پروسه بازیابی برخی خاطرات خاص را متوقف کنند. محققان تصور می کنند که سرکوب کردن خاطرات می تواند یک ویژگی کاملاً مثبت باشد.

خاطرنشان می کنند که، “مشخص نیست که یک خاطره احساسی بسیار آسیب زا مثل یک تصادف شدید، تا چه حد خود را در مغز انسان نشان می دهد. مواردی هم وجود دارد که ممکن است فرد برای سرکوب کردن یک خاطره خاص، نیاز به هزاران بار
تمرین دارد.”

بحث خاطرات سرکوفته که روانشناس معروف دکتر سیگموند فروید نیز روی آن کار کرده است، بحثی بسیار جدال انگیز است. امروزه بحث زیادی در این مورد وجود دارد که آیا می توان خاطرات سرکوفته را برای خاطرات خنثی شده استفاده کنیم یا نه.”

تصور می کنم که مهمترین مسئله دراین زمینه این است که افراد مکانیزم های عصبی مشخصی دارند که به دانشمندان این امکان را می دهد رویکردهای
درمانی-دارویی جدیدی برای آندسته از افرادیکه از اختلالات احساسی رنج می برند، کشف کنند.
موفق باشید….”

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 16:39  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

 

جلال مرادی

روان شناس بالینی

 

 

 

 

فقدان ، رویدادهایی از قطع رابطه  گرفته تا جدایی و مرگ عزیزان را شامل می شود. با توجه به اینکه از دست دادن عزیز ناراحت کننده است، پذیرفتن آنها به عنوان مسائل واقعی و طی فرایند سوگواری به نحوی مناسب، بسیار کمک کننده خواهد بود.

مهارت مقابله ای  1: فقدان را به عنوان تجربه که ارزش سوگواری دارد، بپذیرید.

مقابله با فقدان سوگ به معنای متمرکز شدن بر آن و برگرداندن آن به حالت اول نیست. باید ما یاد بگیریم که فرایند سوگواری را طی کنیم (لیندمن   1944). سوگ فرایندی فعال است که در جریان آن احساسات گوناگونی را تجربه می کنید. پس زمانی را به انجام تکالیف خاص، اختصاص دهید.

مهارت مقابله ای  2: تجربه سوگ را بپذیرید و برای طی کردن مراحل سوگواری آماده باشید.

تجربه سوگ فقدان، بر احساسات، جسم و افکار و رفتار شما تاثیر می گذارد.

در حین سوگ امکان دارد:

 تجربه های احساسی همچون غمگینی( قبل پذیرش مرگ عزیز )، خشم (احساس ناکامی و برخی مواقع خشم نسبت به خود و دیگران )، احساس گناه (ناتوانی نسبت به کنترل این فقدان)، اضطراب(در خصوص این که نتوانید سوگ را تحمل کنید) ، تنهایی( احساسی پیچیده مرکب از غمگینی و اضطراب)، خستگی (احساس خستگی و فرسودگی)، شوک (به دلیل ناگهانی و غیر منتظره بودن)، و تسکین و آرامش (تجربه ای توام با غمگینی و تسکین خاطر ورهایی) را به دنبال داشته باشد.

نباید وجود توام این نوع احساسات متفاوت ، باعث احساس گناه یا نگرانی در شما شود.

واکنش های جسمی : احساساتی که بعد از فقدان به انسان دست می هد به طور معمول بر جسم او نیز تاثیر می گذارد. این واکنش ها عبارتند از: احساس خالی بودن معده، سفتی عضلات ، حساسیت زیاد به صدا،  تنگی نفس، ضعف عضلات ، خشکی دهان و ضعف عمومی و… .

افکار:  احتمالاً افکاری به ذهن شما خطور می کند و از این که متوجه می شوید  دیگران نیز چنین افکاری دارند ممکن است تعجب کنید.

این افکار شامل: ناباوری (عدم پذیرش واقعیت)، سردرگمی (احساس گیجی و آشفتگی)، اشتغال ذهن (آرزوی بازگشت به گذشته)، خیال پردازی (پرداختن به خصوصیات خوب رفتاری فرد و بازگشت به گذشته) ؛ می باشد.

رفتار: تجربه سوگ بر برخی رفتار ها نیز تاثیر می گذارد. اگر بتوانید این تغییرات رفتاری را پیش بینی کنید ، دیگر نگرانی شما افزایش نخواهد داد.

خواب(اختلال در خواب)، خورد و خوراک (پرخوری یا بی اشتهایی)، گوشه گیری اجتماعی (خلوت کردن با افکار و احساسات خود)، رویا دیدن ، فعالیت (احساس بی تفاوتی ، بی حالی و بیقراری و بی حوصلگی) ، گریه کردن ( در حضور جمع  یا به تنهایی) ، از جمله این رفتار هاست که شناخت آنها برای گذر از سوگ مفید خواهد بود.

 مهارت مقابله ای  3 : مراحل سوگ را تکالیفی در نظر بگیرید که مسئولیت انجام آن با شماست.

مراحل سوگ عبارتند از:

مرحله 1 ـ شوک ، ناباوری و کرخی: در این مرحله بهت زده می شوید و پذیرش فقدان برایتان می شود، بنابراین وسوسه می شوید که آ نرا انکار کنید، نگرانی فوری شما این است که احساسات دردناک خود را فرو بنشانید.   

مرحله 2 ـ آرزو و جستجو کردن: می پرسید چرا؟ خشمگین هستید و گاهی نیز به این انتظار غیر واقع بینانه که همه چیز درست می شود، تکیه می کنید.

مرحله 3 ـ درماندگی و آشفتگی:  درمانده می شوید و امیدی برای بهتر شدن کارها ندارید.

مرحله 4 ـ پذیرش و سازمان یافتگی: امید های کذب را کنار گذاشته  و فقدان را به عنوان یک واقعیت می پذیرید. در این هنگام سعی خواهید کرد به روال عادی زندگی برگردید.

مرحله 5 ـ کسب هویت جدید: خود را با شیوه جدید تطبیق می دهید.

 

عبور از این مراحل منوط به انجام تکالیف سوگ می باشد و فرد بایستی این مراحل و تکالیف را به خوبی انجام دهد تا بتواند با زندگی جدید خود را تطبیق نماید.

مهارت مقابله ای  4: برای تکالیف خود وقت کافی بگذارید.

تکلیف 1 ـ پذیرش واقعیت فقدان

تکلیف 2ـ تجربه کردن ناراحتی و سوگ

تکلیف 3ـ سازگاری با زندگی تازه

تکلیف 4 ـ ادامه زندگی

مهارت مقابله ای  5: افکار وسواسی خود را کنترل کنید.

حذف افکار و تصورات ذهنی غیر واقع بینانه و نپرداختن بیش از حد به افکار و مشغله های ذهنی می تواند در کنترل ذهن و رسیدن به مرحله سازگاری مفید باشد.

مهارت مقابله ای 6ـ از لزوم توجه به سوگ حل نشده و سلب شده آگاه باشید.

1ـ فقدان سوگ: احساس سوگواری و داغداری وجود ندارد. ممکن است فرد در مرحله شوک و بهت باقی مانده و یا به طور کامل مساله را انکار می کند.

2ـ سوگ بازداری شده: فرد به دلایلی محتاط عمل کند و هرگز تمام مراحل سوگواری را به طور کامل طی نمی کند.

3ـ سوگ تاخیری: فرایند به مدت طولانی به تاخیر می افتد.

4ـ سوگ متعارض: واکنش ناموزونی است که در آن هیجانات خاص بر زندگی فرد مسلط می شوند و فرایند سوگواری تکمیل نمی شود.( احساس خشم و گناه)

5ـ سوگ مزمن: شخص به راحتی فقدان را می پذیرد اما هرگز فرایند سوگواری را شروع نمی کند. (عوارض: افسردگی، وحشت زدگی و کنارگیری ).

6ـ سوگ غیر منتظره : واکنش تکان دهنده چنان شدید است که شروع فرایند سوگواری برای فرد دشوار می گردد.

 

به طور کلی سه عامل می تواند بر فرآیند سوگواری تاثیر گذار باشد.

1- ماهیت رابطه با فرد از دست رفته ، 2- ناگهانی بودن فقدان و 3- قدرت سیستم حمایتی .

 کشف این سه عامل و بررسی منطقی آنها می تواند فرد را در گذر از مرحله سوگواری یاری رساند یا نا آگاهی در شناخت این عوامل باعث عدم موفقیت در سوگواری خواهد شد.

 

منابع :

– ال کینکه، کریس. ترجمه: محمد خانی ، شهرام . (1388). مجموعه کامل مهارت های زندگی . نشر تهران. رسانه تخصصی.

+ نوشته شده در  شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 1:37  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

 

 

شناخت مغز بخش اول : قابلیت های سخت افزاری مغز و پیش درآمدی بر نرم افزار مغز (چگونگی پردازش چانک ها-قطعه های دانش-)

clip_image001

از زمانی که کامپیوتر ها وارد دنیای ما شدند، مقایسه آنها با مغز انسان شروع شد و مغز به سان ابزاری شگرف و بسیار پیچیده نمایان شد. قدرت پردازشی خارق العاده مغز انسان و همچنین توانایی های نرم افزاری آن، آنرا به پیچیده ترین پدیده در دسترس بشری تبدیل کرده. مدت ها تصور می شد که مغز چنان پیچیده و شگفت انگیز است که ممکن است هیچگاه قادر به درک عظمت و پیچیدگیهای آن نخواهیم شد، چه برسد به اینکه چیزی همانند یا بهتر از آن بسازیم. این عقیده هم اکنون هم نه تنها عقیده خیلی از افراد عادی ، بلکه بسیاری از متخصصین و تحصیلکرده ها هم می باشد.

احساس شخصی من اینست که این مقاومت ذهنی در برابر حقایق علمی،نه فقط به دلیل عدم داشتن دانش کافیست، بلکه بخشی از آن به علت تعلق خاطری است که به خودمان به عنوان انسان داریم و نیاز به این باورکه بی همتا هستیم، هر کدام از ما دوره سختی را در رشد کودکی خود داریم زمانی که متوجه می شویم که والدین ما ، سرچشمه همه امور جهان و بهترین و توانمند ترین نیستند، حداقل پنجاه درصد موارد آدمهایی زیر حد متوسط جامعه می باشند و خیلی ها تا آخر عمر والدین خود را از معادلات معمول مستثنی می کنند! لذا می توان حق داد که در پذیرش مغز انسان به عنوان ابزاری بسیار پیچیده ، مقاومت های روانی قوی وجود داشته باشد.

در هر صورت گام های اساسی در شناخت مغر انسان برداشته شده است و روز به روز زوایای این پدیده و نحوه کارکرد آن شناخته میشود.

clip_image002

مغر انسان شامل دو بخش کلی است . سخت افزار و نرم افزار. سخت افزارمغز شامل صد میلیارد نورون می باشد، هر نورون حدود هزار کانکشن (ارتباط)با نورون های اطراف دارد، پس به طور تقریبی صد تریلیون کانکشن داریم که هر کدام به تنهایی قادر به پردازش همزمان می باشند و این مسئله توجیه کننده قدرت عجیب مغز در پردازش های بسیار سنگین و موازی و همچنین نقطه قوت تفکر انسانی است. بزرگترین نقطه ضعف مغز اما سرعت فوق العاده کند انتقال داده ها در مدارهای عصبی است.فقط دویست پردازش در ثانیه. از هر کانکشن هرنورون 200 پیام شیمیایی در ثانیه منتقل میشود.مجموعه کل پردازش مغزی انسان، معادل بیست میلیون میلیارد پردازش می باشد. یا بیست پتا فلاپ.واحد پتا فلاپ واحدی است که برای سنجش پردازش های در مقیاس بزرگ مثلا در سوپرکامپیوتر ها بکار می رود هر پتافلاپ برابریک میلیون میلیارد پردازش درثانیه است.

clip_image003

 

 

با توجه به وضعیت بالا مغز انسان برای محاسبات موازی(همزمان) مانند “تشخیص الگو ها” عملکرد بسیارعالی دارد ، در صورتیکه برای محاسبات متوالی و مرحله به مرحله عملکرد کاملا متوسطی دارد. برای مقایسه این قدرت پردازشی، در زیر آنرا با تعدادی از قویترین سوپر کامپیوتر ها در طول تاریخ مقایسه می کنیم.

 

 

سریعترین سوپرکامپیوتر در سالهای 1964 تا 69 CDC-600بوده که توان پردازشی آن یک مگا فلاپ بوده باقیمت هشت میلیون دلار.

clip_image004

.

 

 

 

 

 

 

مغز انسان توان پردازش حدود بیست میلیارد برابر بیشتر از آن را دارا بوده. و اگر میخواستند با آن تکنولوژی به ساختار پردازشی با توان مشابه مغز انسان برسند، (با صرف نظرتفاوت قیمت انیوه سازی و خرده فروشی) به صد و شصت هزار تریلیون دلار پول نیاز داشتند.یعنی 2350 برابر کل درامد ناخالص جهان!!(درآمد ناخالص جهان 70 تریلیون و درامد ناخالص آمریکا 15 تریلیون دلار است)

crY-2 در سالهای 85 تا 1990 قویترین سوپر کامپیوتر بود که توان پردازشی آن 1.9 گیگا فلاپ بوده که مغز انسان10.5 میلیون برابر قدرت پردازشی بالاتری را داشته

clip_image005

 

 

 

 

 

 

 

.می بینیم که در طول بیست سال پیشرفت قابل ملاحظه ای بوده و حدود دو میلیون برابر کامپیوتر ها قویتر شدند. اما هنوز قدرت آنها در مقابل قدرت مغز انسان چنان ضعیف بوده که درصورتی که با پدیده رشد تصاعدی و قانون مور آشنایی نداشته باشیم ، امکان رسیدن انها به مغز را غیر ممکن خواهیم دانست.

گام بزرگ بعدی در سال 97 با ASCI_RED برداشته شد که توان پردازشی معادل یک ترافلاپ داشته. مغز انسان هم اکنون فقط بیست هزار برابر قویتر بوده است.

clip_image006

 

 

 

در این زمان هزینه ساخت سخت افزاری با قدرت مغز انسان فقط یک تریلیون دلار ناقابل شده بود.کمتر از 10 درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا

 

. در اینجا به طور خلاصه به نام بعضی از سوپرکامپیوتر های بعدی و درصد آنها نسبت به مغزانسان می پردازم، در سال 2007 بلوجین از ای-بی-ام به حدود نیم پتافلاپ یا یک چهلم مغز انسان رسید ، در سال 2008 رودرانر به پنج درصد مغز انسان، در سال 2010 کامپیوتر چینی TIANHE-AIبه 12 درصد و در سال 2011 “فوجیتسو کی کامپیوتر به عدد 10.5 پتا فلاپ و بیش از 50 درصد مغز انسان و هم اکنونIBM Sequoia به 16.32 و حدود هشتاد درصدمغز انسان رسیده و فقط با دویست و پنجاه میلیون دلار.

clip_image007ملاحظه می کنید در فاصله سالهای 64 تا 2012 یعنی 48 سال توان پردازشی سوپرکامپیوتر ها شانزده میلیارد برابر قویتر شده است از طرفی هزینه ساخت میلیونها برابر ارزانتر شده است . و تمامی شواهد از ادامه این رشد با همین سرعت و حتی سریعتر از قبل حکایت دارد. پس از نظر سخت افزاری دسترسی به توان پردازشی مغز انسان ممکن شده است و ما در آستانه گذشتن از آن در سوپر کامپیوتر های سیصد میلیون دلاری هستیم.

 

 

سوال : آیا میتوانیم چنین قدرت پردازشی را در گجت های 1000 دلاری مثل آیفون داشته باشیم؟

جواب: چرا که نه. با سرعت رشدی که در پیش داریم ، در سال 2019 میتوان انتظارداشت با 1000 دلار قدرت پردازشی برابر مغز انسان را روی کامپیوتر های خانگی خود داشته باشیم ودر سال 2030 قدرت پردازشی معادل مغز های کلیه اهالی یک روستای کوچک و در سال 2055 توان پردازشی معادل مغز همه انسان های روی کره زمین را فقط با هزار دلار میتوان داشت!

clip_image008

در این تصویر نمودار پیشرفت پردازش کامپیوتری و پیش بینی آینده آن را می تونید ببینید.

 

 

 

 

 

clip_image009

 

 

 

 

 

 

 

و همچنین

clip_image10

 

 

 

 

 

 

 

تا اینجا بخشی از افسانه مغز پایان یافت ،بخشی که توان پردازشی مغز را خارج از دسترس میداند، ولی نکته مهم اینست که توان پردازشی اصولا بخشی از ویژگی مغز است و پیچیدگی اصلی مغز انسان پیچیدگی نرم افزاری آن است. در اینجا من مجبورم از کلمه چانک (قطعه) استفاده کنم، چرا که قطعه واژه مناسبی برای ترجمه آن نیست و معادل دیگری نیافتم، ظاهرا در روزنامه نگاری آنلاین هم همین لغت به همین صورت وارد شده است. در انجا منظور از چانک یک “قطعه دانش” هست.

تحقیقات نشان داده که هر متخصص انسانی در حوزه تخصصی خود، چیزی بین پنجاه هزار تا صد هزار چانک (قطعه دانش) دارا می باشد. این محدوده تقریبی از بررسی متخصیصن حوزه های مختلف بدست امده است. به عنوان مثال تعداد الگوهای حرکتی ممکن برای یک استاد (مستر)در شطرنج ، تعداد کانسپت های مورد نیاز برای یک متخصص در حوزه تکنیکی خاص، تعداد کلماتی که شکسپیر در کتابهای خود بکار برده است(29000 کلمه).

دانش تخصصی تقریبا زیر مجموعه کوچکی از دانسته هایی را شامل می شود که بتوان صاحب آن را صاحب درک انسانی دانست. دانش پایه درک جهان، یعنی آن چیزی که ما ان را عقل سلیم می نامیم ، به مراتب گسترده تر است. ما همچنین توانایی درک شناخت الگو ها را داریم، صحبت کردن به یک زبان، نوشتن به آن زبان، تشخیص اشیا و چهره ها. همچنین ما مهارت هایمان را داریم، راه رفتن، صحبت کردن، گرفتن توپ.

کورزویل معتقد است که حتی با تخمینی محافظه کارانه، میزان دانش کلی یک فرد نوعی، هزار برابر بیشتر از میزان دانش تخصصی وی در حوزه تخصصش می باشد.

این تخمین ما را به عددی حدود صد میلیون چانک (قطعه دانش) –از ادراک ها، کانسپت ها، الگو ها و مهارت ها-به ازای هر انسان می رساند. با توجه به صد میلیارد نورون و دارا بودن هزار کانکشن برای هر نورون، می دانیم مجموعه کانکشن های مغز صد تریلیون کانکشن می باشد و این مغز دارای صد میلیون چانک آگاهی(شامل الگوها و مهارت ها) است. پس به عدد یک میلیون کانکشن برای هر چانک می رسیم

کامپیوترهای کنونی ما شبکه های عصبی از مدل های مختلف نورون ها را شبیه سازی می کنند، که البته همه آنها نسبتا ساده هستند. تلاشهایی که برای ساختن مدل الکترونیکی نورون های پستانداران واقعی شده است نشان می دهد با وجودی که نورون های حیوانات بسیار پیچیده تر از نورون های کامپیوتری هستند ، اما این پیچیدگی چندان هم تفاوتی در نتایج ایجاد نمیکند. حتی با استفاده از نورون های ساده تر کامپیوتری ،متوجه شدیم که قادر هستیم یک چانک (قطعه دانش)-یک صورت،شکل یک حرف، یک صوت، معنای یک کلمه- را با کمتر از هزار کانکشن مدل کنیم. نتیجه می گیریم که تخمین ما که مغز انسان از یک میلیون کانکشن نورونی برای هر چانک دانش استفاده میکند،منطقی به نظر می آید.

در واقع خیلی بیشتر از حدِ طبیعی به نظر می آید، چرا که حتی اگر تخمین خود را (برای تعداد چانک ها)هزار برابر بزرگتر در نظر بگیریم باز هم جواب می گیریم.

ظاهرا مغز انسان دانش را به روشی با کارایی بسپار پایین تر از چیزی که ما در ماشن هایمان بکار میبریم ، رمزنگاری می کند.این بی کفایتی ظاهری با این نکته که مغز انسان به شدت محافظه کارانه طراحی شده است مرتبط است.

مغز انسان برای رسیدن به ضریب اطمینان بسیار بالا در شرایط مختلف و همچنین اطمینان از عملکرد خوب در شرایطی که نورون ها بدلیل افزایش سن از دست میروند ، با اضافات تکراری زیاد و همچنین چگالی بسیار پایین ذخیره اطلاعات طراحی شده است.

نتیجه گیری کورزویل از ساختار طراحی محافظه کارانه مغز این است که ما اصلا نیاز نداریم که تمام نورون ها را تک تک مدلسازی کنیم، چرا که هم از توان ما خارج است(سال2000) و هم نیازی نیست که محافظه کاری های سیستم حیاتی مغز را رعایت کنیم.

 

(منبع : وبلاگ سينگولاريتي)

+ نوشته شده در  شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 1:27  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

 

 

«اگر مردم مجبور بودند برای تصمیم‌گیری در مورد این که چه کاری انجام دهند فقط بر روی تاثیرات اعمال گذشته خودشان تکیه کنند، یادگیری به طور فزاینده‌ای وقتگیر و طاقت‌فرسا می‌شد.

خوشبختانه اغلب رفتارهای انسانی به طور مشاهده‌ای و از طریق مدل‌سازی فراگرفته شده‌اند: فرد از طریق مشاهده دیگران، ایده چگونگی انجام رفتارهای تازه را شکل می‌دهد. در موقعیت‌های بعدی، این اطلاعات رمزی به عنوان راهنمایی برای عمل، در خدمت فرد خواهد بود.»

آلبرت بندورا، نظریه یادگیری اجتماعی، 1977

نظریه یادگیری اجتماعی چیست؟
نظریه یادگیری اجتماعی که توسط آلبرت بندورا ارائه شد، احتمالاً تاثیرگذارترین نظریه یادگیری و رشد بوده است. با وجودی که این نظریه ریشه در بسیاری از مفاهیم نظریه سنتی یادگیری دارد، امّا بندورا اعتقاد دارد که آموزش مستقیم، تنها وسیله برای یادگیری نیست.
نظریه او، یک عنصر اجتماعی را نیز در نظر می‌گیرد و می‌گوید که مردم می‌توانند اطلاعات و رفتارهای جدید را از طریق مشاهده مردمان دیگر یادبگیرند. این نوع یادگیری را که به یادگیری (یا مدل‌سازی) مشاهده‌ای معروف است می‌توان برای توضیح انواع گسترده‌ای از رفتارها به کار برد.

مفاهیم اولیه یادگیری اجتماعی

1- یادگیری مشاهده‌ای

مردم می‌توانند از طریق مشاهده یاد بگیرند. بندورا در آزمایش معروف خود به نام «عروسک بوبو» نشان داد که کودکان رفتارهایی را که در دیگران مشاهده می‌کنند، یاد گرفته و تقلید می‌کنند. کودکانی که در آزمایش بندورا شرکت کرده بودند، آدم بالغی را مشاهده کردند که رفتار خشنی با عروسک بوبو داشت. هنگامی که بعداً به کودکان اجازه داده شد تا در یک اتاق دیگر به بازی با عروسک بوبو بپردازند، آنها شروع به تقلید و تکرار رفتارهای خشنی که قبلاً مشاهده کرده بودند نمودند.

بندورا سه مدل پایه از یادگیری مشاهده‌ای را تعریف کرده است:

  • مدل زنده، که مستلزم به نمایش گذاشتن یا انجام یک رفتار توسط فردی واقعی است.
  • مدل آموزشی کلامی، که مستلزم توصیف و توضیح یک رفتار است.
  • مدل نمادین، که مستلزم رفتار نشان داده شده شخصیت‌های واقعی یا ساختگی در کتاب‌ها، فیلم‌ها، برنامه‌های تلویزیونی یا رسانه‌های بر خط است.

2- تشویق درونی

وضعیت ذهنی برای یادگیری اهمیت دارد. بندورا خاطر نشان ساخت که عوامل خارجی و محیطی، تنها عامل موثر بر یادگیری و رفتار نیست. او عامل درونی را نیز به شکل غرور، ارضاء شخصی یا حس موفقیت، موثر می‌دانست. چنین تاکیدی بر افکار و شناخت درونی به ارتباط بخشیدن بین نظریه‌های یادگیری و نظریه‌های رشدی-شناختی کمک می‌کند.با وجودی که در بسیاری از کتاب‌های درسی،نظریه یادگیری اجتماعی را همراه با نظریه‌های رفتاری قرار می‌دهند،خود بندورا رهیافتش را به عنوان «نظریه اجتماعی-شناختی» تشریح می‌کند.

3- فرایند مدل‌سازی

یادگیری لزوماً به تغییر رفتار منجر نمی‌شود. با وجودی که رفتارگراها معتقدند که یادگیری به تغییرات ثابتی در رفتار می‌انجامد اما یادگیری مشاهده‌ای نشان می‌دهد که مردم می‌توانند اطلاعات جدیدی را یاد بگیرند بدون آن که رفتار جدیدی بروز دهند.

تمام رفتارهای مشاهده شده به طور موثری یادگرفته نمی‌شوند. عواملی هم در مدل و هم در یادگیرنده می‌توانند در موفقیت یا عدم موفقیت یادگیری اجتماعی نقش داشته باشند. همچنین باید مراحل و نیازهای خاصی بر آورده شوند. مراحل زیر در یادگیری مشاهده‌ای و فرایند مدل‌سازی دخالت دارند:

•  توجه
توجه لازمه یادگیری است. هر چیزی که توجه شما را بر هم زند، اثری منفی بر یادگیری مشاهده‌ای خواهد داشت.

•  یاد داری
قابلیت ذخیره سازی و نگهداری اطلاعات نیز بخش مهمی در فرایند یادگیری است. عوامل متعددی می‌توانند بر یادداری تاثیر گذار باشند، امّا قابلیت بازیابی بعدی اطلاعات و عمل کردن براساس آن در یادگیری مشاهده‌ای ضرورت حیاتی دارد.

•  بازسازی
به محض آن که به مدل توجه کردید و اطلاعات را به حافظه خود سپردید، زمان انجام واقعی رفتاری که مشاهده کرده‌اید فرا می‌رسد. تمرین بیشترِ رفتار یاد گرفته شده به یافتن مهارت بیشتر منجر خواهد شد.

•  انگیزه
سرانجام، برای موفقیت یادگیری مشاهده‌ای باید انگیزه کافی برای تقلید از رفتاری که مدل‌سازی شده است داشت. تشویق و تنبیه، نقش مهمی در انگیزش ایفاء می‌کنند. همان‌طور که روبروشدن با این محرک‌ها می‌تواند بسیار موثر باشد، مشاهده تشویق یا تنبیه دیگران نیز موثر است. مثلاً اگر شما ببینید که دانش‌آموز دیگری به خاطر سروقت حاضرشدن در کلاس نمره اضافی گرفته است، شما هم ممکن است هر روز چند دقیقه زودتر از قبل در کلاس حاضر شوید.

دیدن این ویدئو به وضوح نشان می دهد کودک آینه رفتار بزرگان است.

ویدیو آزمایش معروف عروسک بامبو مربوط به نظریه یادگیری مشاهده ای بندورا

+ نوشته شده در  جمعه شانزدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 18:6  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

 

 

به گزارش هافینگتن‌پست، کارشناسان می‌گویند این چند فاکتور اصلی که در ایجاد یک زندگی مشترک شاد و طولانی موثر هستند به شرح زیر است:

کارشناسان در کنار عواملی چون صداقت و صمیمیت بر چند عامل مهم دیگر به عنوان اصول تداوم زندگی مشترک تاکید دارند. این چند عامل مهم و اثرگذار شاید چندان مورد توجه زو‌ج‌ها نباشند اما در عمل و به لحاظ علمی ثابت شده که اثرات بسزایی بر تداوم زندگی مشترک و استحکام پیوند زناشویی می‌گذارد.

 

به گزارش هافینگتن‌پست، کارشناسان می‌گویند این چند فاکتور اصلی که در ایجاد یک زندگی مشترک شاد و طولانی موثر هستند به شرح زیر است:

   جشن

– جشن ازدواج کم‌هزینه

خیلی از زوج‌های جوان دوست دارند که مراسم ازدواج آنها بسیار باشکوه برگزار شود اما براساس تحقیقات صورت گرفته در دانشگاه «اموری» زوج‌هایی که در مراسم خود صرفه‌جویی بیشتری می‌کنند زندگی مشترک آنها دوام بیشتری دارد. یافته‌های این تحقیقات نشان می‌دهد آمار طلاق در میان زوج‌هایی که هزینه‌های بیشتری در مراسم‌ ازدواجشان صرف شده 3.5 برابر بیش از زوج‌هایی بوده که در این مورد صرفه‌جویی کرده‌اند.

شبکه اجتماعی

– درگیر نشدن با شبکه‌های اجتماعی

براساس تحقیقات دانشگاه بولتون، استفاده از فیسبوک و شبکه‌های اجتماعی در سال‌های اخیر موجب افزایش نارضایتی از زندگی مشترک و افزایش آمار طلاق شده است. همچنین فکر کردن به طلاق و جدایی در میان زوج‌هایی که از شبکه‌های اجتماعی زیاد استفاده می‌کردند 32 درصد بوده در حالی که این تفکرات برای کسانی که از این شبکه‌ها استفاده نمی‌کردند تنها 16 درصد بوده است.

تماشا

– تماشای فیلم

براساس یک مطالعه، زوج‌هایی که به طور مرتب و با همدیگر فیلم تماشا می‌کردند، زندگی‌شان دوام بیشتری داشت. در واقع دیدن فیلم با هم و صحبت کردن پس از آن در ارتباط با شخصیت فیلم‌ها، نرخ طلاق را به نصف کاهش داده است. چراکه گفت‌وگوی دو نفر در ارتباط با شخصیت فیلم‌ها، موجب ایجاد محیطی امن‌تر در خانه و ایجاد یک فضای انتقادی می‌شود.

توجه

– توجه به همسر

روانشناسان معتقدند زمانی که زن یا شوهر از طرف مقابلش حتی برای مسائل کم‌اهمیت نظرخواهی می‌کند، نیازمند توجه اوست. پس حتی در صورتی که این درخواست، شما را از انجام کارهایتان بازمی‌دارد به آن توجه کنید، چون بی‌توجهی در این مواقع به رابطه شما به شدت آسیب می‌زند. نتایج این تحقیقات همچنین نشان می‌دهد از 10 مورد این درخواست‌ها کسانی که به 9 مورد از آنها پاسخ داده‌اند در مقابل کسانی که تنها یک مورد را جواب داده‌اند زندگی با دوام‌تری دارند.

کلمات

– استفاده از کلمات مثبت و کلیدی

اگر با همسرتان اختلافی پیدا می‌کنید بهتر است از لغات مثبت‌تر استفاده کنید برای مثال به جای «من» از کلمه «ما» استفاده نمایید. تحقیقات دانشگاه کالیفرنیا نشان می‌دهد زوج‌هایی که از کلمه «ما» در دعواهایشان استفاده می‌کنند مشکلاتشان را بهتر از دیگران حل می‌کنند و استرس ناشی از این مشکلات در آنها کمتر از زوج‌هایی است که بیشتر در مشاجراتشان از کلمات من یا تو استفاده می‌کنند. علاوه بر این یافته‌ها نشان می‌دهد استفاده از ضمایر مفرد موجب نارضایتی بیشتر در زندگی مشترک می‌شود.

احترام

– ارزش قائل شدن برای شریک زندگی

تحقیقات صورت گرفته در دانشگاه بوفالو نشان می‌دهد نگاه محترمانه و تحسین‌آمیز به همسر موجب افزایش رضایت از زندگی می‌شود و تحقیقات از 222 زوج جوان نشان می‌دهد کسانی که دید مثبتی به همسرشان داشته و او را تحسین می‌کردند زندگی‌های بادوام‌تر و با رضایت بیشتری داشتند.

شادی

– انجام کارهای رضایت‌بخش برای دو طرف

تحقیقات جدید نشان می‌دهد انجام فعالیت‌هایی که تنها یک طرف به آنها علاقمند است و همسر از آن لذت نمی‌برد، موجب کاهش رضایت از زندگی مشترک می‌شود. کارشناسان پیشنهاد می‌کنند زوج‌های جوان در اوقات فراغت خود فعالیت‌هایی را انجام دهند که هر دو از آنها لذت می‌برند.

+ نوشته شده در  جمعه شانزدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 18:3  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

شناخت طلاق و راهکارهای کنار آمدن با آن

جلال مرادی

روانشناس بالینی

 uploaded_image

طلاق، پدیده ای است که با آن پیوند ارتباطی و زناشویی دو فرد ( زن و شوهر ) قطع می شود. این پدیده دارای ابعاد مختلفی است که  بررسي آن نياز به نگرش چند جانبه بر روي زمينه‌هاي بروز آن دارد. طلاق را مي‌توان از ابعاد فردي، خانوادگي، فرهنگي و اجتماعي مورد بررسی قرار داد.

 

تعریف طلاق

«طلاق» در اصطلاح، به معناى «ازالة قيد نكاح بصيغة مخصوصه» است؛ يعنى گسستن پيوند ازدواج با لفظى مخصوص.

طلاق شکل رسمی جدایی زن و شوهر است؛ به عبارتی، طلاق نوعى گسست و جدايى و اخلال در بنيان هاى اساسى خانواده است كه منجر به جدايى هميشگى ـ طبق قانون ـ مى شود. (مرادی، شنایی، معنویی   1385) البته ممكن است هر نوع اخلال و گسستى منجر به جدايى نشود، گر چه در اين حالت نيز خانواده كاركرد خود را از دست مى دهد و آسيب هاى اساسى به آن وارد مى شود، ولی در این جا مواردی مورد نظر است که بر طبق قانون و شرع از همدیگر جدا شده باشند.

انواع طلاق

برای اجرای حکم طلاق موارد رعایت موارد زیر لازم است:



شناخت طلاق و راهکارهای کنار آمدن با آن حجم فایل
کنار_آمدن_با_طلاق_و_جدایی.pdf591.108 KB



ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه پنجم اسفند ۱۳۹۱ساعت 16:44  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

+ نوشته شده در  پنجشنبه سوم اسفند ۱۳۹۱ساعت 21:13  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

مقدمه

اصطلاح هوش هيجاني را براي بيان كيفيت و درك احساسات افراد، همدردي با احساسات ديگران و توانايي اداره مطلوب خلق و خو به كار بردند. در حقيقت اين هوش مشتمل بر شناخت احساسات خويش و ديگران و استفاده از آن براي اتخاذ تصميمات مناسب در زندگي است. به عبارتي عاملي است كه به هنگام شكست، در شخص ايجاد انگيزه مي‌كند و به واسطه داشتن مهارتهاي اجتماعي بالا منجر به برقراري رابطه خوب با مردم مي‌شود.

برخورداري از هوش هيجاني بالا در افراد به ويژه در كودكان به آنها كمك مي‌كند، تا در موقعيت‌هاي تهديد كننده و خطرناك واكنش‌هاي مناسب‌تري براي نجات خود انجام دهند.

همچنين آنها با كمك هوش هيجاني مي‌توانند به ريشه‌هاي غم و شادي خود پي ببرند و آن را مديريت كنند.

رشد هيجاني مناسب در كودكان، به درك نيازهاي ديگران و همدلي كردن با آنها كمك مي‌كند.

در مجموع هوش هيجاني در كودكان مي‌تواند به يادگيري بهتر آنان كمك كند، موجب شادي و نشاط بيشتر آنان گردد و در نهايت به زندگي سالم‌تر و موفق‌تر در آنان منجر شود.

رويدادهاي مهم رشد هيجاني در طول دو سال اول زندگي با لبخند اجتماعي در 2 و 3 ماهگي شروع مي شود و در 7 الي 12 ماهگي به جزئيات ظريف تعجب ما كه در صورت ما جلوه مي‌كند، مي‌خندند، در 18 الي 24 ماهگي هيجان‌هاي خودآگاه، شرم، خجالت و غرور نمايان مي شود. واژگان ويژه صحبت كردن درباره احساسات به سرعت گسترش مي‌يابد و اولين نشانه‌هاي همدلي ظاهر مي‌شود.

كودكان پيش دبستاني به سرعت موجودات اجتماعي پيچيده‌اي مي‌شوند؛ گرچه دعوا و پرخاشگري در بين همه بچه‌ها
صورت مي‌گيرد، اما تمايل به ياري كردن ديگران نيز در ميان آنها به دفعات ديده مي شود، با هم گفتگو مي‌كنند و تا 6 سالگي اولين روابط دوستي پديدار مي‌شود.

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  جمعه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 16:0  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

در موقعی که سیستم بدن دچار بیماری می شود نیاز به درمان و توانمندسازی بدن امری اجتناب ناپذیر است.

بدترین حالتی که عامل خارجی (ویروس و میکروب) در آن دخالت مستقیم ندارد سرطان است. سلول هایی که نسبت به سلامت خود مشکوک می شوند اقدام به از بین بردن خود می کنند یا این که سلول برای مقابله با بیماری اقدام به قوی کردن خود می کند و همین تکثیر غیر طبیعی باعث انهدام هسته سلول و آسیب به بافت های اطراف می شود.

در جامعه ما اتفاق عجیبی افتاده است. به ظاهر ساده ولی ارکان مشارکت اجتماعی و سرمایه اجتماعی را هدف قرار داده است. جامعه نسبت به خود بی اعتماد شده است. صداقت، امانت داری و اعتماد رو به نزول است جامعه به خود و سیستم های اجتماعی و نظارتی بی اعتماد شده است . صحبت های ضد و نقیض باعث شده است که مردم نسبت به آینده خوشبین نباشند . ساختار های نظارتی به جای مداخله عملی اقدام به جو سازی رسانه ای می کنند و بیشتر سعی می کنند که از حقوق مردم فقط برای توجیه جایگاه خود و مشروعیت خود بهره ببرند. در همین حال مردم احساس ناامنی می کنند . سعی می کنند در ارتباط های خود مورد سوء استفاده قرار نگیرند. و در کوچکترین ارتباط به دنبال پیش بینی مشکلات می گردند. و سعی می کنند برای آن که مشکلی پیش نیاید آنها زودتر اقدام به کار غیر حرفه ای و غیر عقلانی کنند با این توجیه که اگر من این کار را نکنم طرف مقابل مرا در این موقعیت قرار می داد و از من کلاه برداری می کرد.


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه دوازدهم تیر ۱۳۹۰ساعت 14:54  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

جلال مرادی ـ روان شناس بالینی

صیانت

در لغت نامه دهخدا به معنی «  حفظ کردن, نگاهداشتن , نگاهداری » ،  « 1 - ( مصدر ) حفظ کردن نگاهداشتن . 2 - خویشتن نگاهداشتن . 3 - ( اسم ) حفظ نگاهداری . یا صیانت ذات . میلهایی مربوط به بدن راکه غالبا به لفظ حس حیات یا حس صیانت ذات تعبیر می شوند می توان احتیاجات بدنی یا مشتهیات جسمانی نامید . یا صیانت نفس . صیانت ذات » و نیز  صیانت کردن به معنی « ( مصدر ) حفظ کردن محفوظ داشتن مصون داشتن» است. (لغت نامه دهخدا )

 

صیانت اجتماعی

کاهش ریسک ، افزایش فرصت ها

صیانت (حفاظت) اجتماعی شامل سیاست ها و برنامه های طراحی شده برای کاهش فقر و آسیب پذیری از طریق ترویج برنامه های کار کارآمد ، کاهش قرار گرفتن مردم در معرض خطرات و بالا بردن ظرفیت خود را برای محافظت از خود در برابر خطرات و وقفه / از دست دادن درآمد.

پنج حوزه اصلی در حیطه صیانت (حمایت) اجتماعی وجود دارد :

1.   labor market  بازار کار سیاست ها و برنامه های طراحی شده برای پیشبرد اشتغال ، بهره برداری کارآمد از بازار کار و حمایت از کارگران

2.   social insurance  بیمه اجتماعی برنامه هایی برای کوسن خطرات مرتبط با بیکاری ، بیماری ، ناتوانی ، مربوط به کار آسیب و سن

3.   social assistance  کمک های اجتماعی و برنامه های خدمات رفاهی برای آسیب پذیر ترین گروه با دیگر به هیچ وجه از حمایت کافی ، از جمله مادران مجرد ، بی خانمان ، و یا جسمانی و یا ذهنی به چالش مردم

4.   micro-and area-based schemes  میکرو و منطقه بر اساس طرح به آدرس آسیب پذیری در سطح جامعه، از جمله  micro insurance ، بیمه کشاورزی، صندوق های اجتماعی و برنامه هایی برای مدیریت بلایای طبیعی

5.   child protection حمایت از کودکان برای اطمینان از رشد سالم و مولد ، از کودکان  (ویکی پدیایی انگلیسی    ۲۰۱۱)

 

مولفه های موثر بر صیانت (حمایت) اجتماعی و نقش تعیین کننده آن ها در سلامت روان

سلامت روانی:  ...


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  دوشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 14:48  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

آش آشپز باشی برای خانواده مسموم است. این فیلم در برنامه شبکه یک که عنوان شبکه خانواده را دارد و با بازیگری آقای پرویز پرستویی و خانم فاطمه معتمد آریا بر روی آنتن رفته است.

در مجموعه های جدید برنامه خانواده بر حل اختلاف و تحکیم خانواده تاکید شده است که برنامه آشپزباشی هم در این راستا ساخته شده است البته این برنامه تلویزیونی همه چیز دارد به جز تحکیم، برنامه پر است از بی برنامه گی، اختلاف های بچه گانه، بد دهنی و داستان های کلیشه ای که فقط می خواهد با سخن پردازی وقت بیننده را تلف نماید.

از دیدگاه روان شناسی دیدن خشونت باعث افزایش خشونت می شود و در پژوهش های متعددی این موضوع اثبات شده است و بر مبنای همین اصل دیدن اختلاف های خانواده نه تنها تاثیر مثبتی ندارد بلکه مخرب نیز هست.

تلاش برنامه ریزان همواره  بر این بوده است که برنامه ریزی هایی را به منظور آموزش و تحکیم خانواده به تصویب برسانند و نیز مشاوران و روان شناسان خانواده همواره آموزش به خانواده ها در همه سطوح را عامل افزایش تحکیم و دوام خانواده دانسته اند و نیز تحقیقات نشان می دهد که حتی آموزش به یکی از همسران در افزایش توانمندی و رضایت زناشویی در خانواده تاثیر به سزایی دارد. این آموزش ها در مقاطع مختلف سنی و دوره های زندگی نوجوانی، پیش از ازدواج، و بعد از ازدواج مورد تاکید است. اما برنامه های این چنینی صدا و سیما ساز مخالف می زنند و برنامه نویسان آنها تنها به این دلیل که از کارشناسان  متخصص استفاده نمی کنند دست به چنین ندانم کاری هایی می زنند.

البته داستان پردازی و فیلم نامه به حدی ابتدایی و بدون آشنایی حقوقی و روان شناسی تهیه شده است که حتی برای افراد عادی هم غیر قابل باور است. بدی این کار این است که در آخر برنامه های این چنینی همه به خیر و خوشی تمام می شود و برنامه نویسان فکر می کنند که به خیر گذشته است. احتمال دارد این افراد  فقط ضرب المثل لقمان را می دانند که گفته است « ادب را از بی ادبان آموخته است» که این ضرب المثل را نیز از ریشه اشتباه فهمیده اند. تحقیقات نشان می دهد که از خشونت و بی ادبی چیزی جز بد آموزی نصیب افراد نخواهد شد.

                                                                                                      جلال مرادی

کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی

+ نوشته شده در  دوشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 23:0  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

تبلیغات در حال پخش از  صدا و سیما نه تنها به ضرر محصولات مجید خواهد بود بلکه به ضرر این رسانه ملی نیز هست!

{در تبلیغ  یکی از محصولات ... یک بچه در سبد فروشگاه به حرکت در می آید و والدین (حاضرین) به دنبال سبد روان می دوند و در حین افتادن از پله مرد سبد را می گیرد ولی در کمال تعجب یک بسته حاوی محصولات مجید را بر می دارد. و برای اطمینان همسر آنرا به او نشان می دهد در حالی که به بچه اهمیت نمی دهند}.

تبلیغات معکوس به منظور جلب نظر مشتری یا به فکر فرو بردن جامعه مصرف کننده و افزایش حس کنجکاوی ساخته می شود.

این نوع تبلیغات برای محصولات ممنوع از تبلیغ یا نوپا در جامعه نیز به کار می رود. برای مثال : شرکت کینت تبلیغی را به رسانه های تصویری تحویل داد و هدف آنرا ترغیب مردم به ترک سیگار عنوان کرد و با این حربه مجوز پخش آن را دریافت نمود. موضوع تبلیغ این بود «سیگار نکشید حتی کینت» .

در واقع این تبلیغ با هدف تغییر نوع مصرف و افزایش علاقه مصرف کنندگان به تجربه کشیدن سیگار کینت بود نه کشیدن سیگار.

حتی برخی آیین های نو پا و عقاید ممنوعه یا احزاب تازه تاسیس با راه اندازی برخی شایعات بر علیه خودشان باعث جلب توجه مردم شده و این گونه دست به تبلیغ برنامه های خود می زنند.

در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تبیلغات به طور غیر قابل باور، به حریم جامعه تجاوز می کنند و حتی در برخی موارد از جمله تبلیغات محصولات و فعالیت بانک ها حریم خصوصی و حتی تابوهای جامعه را نقص می کنند.

همین تبلیغ که در حال حاضر در شبکه های سراسری صدا و سیما پخش شده است مواردی را نقص می کند که عبارتند از:

1-    در مرحله اول احترام به کرامت انسانی و باور به اینکه حمایت از کودکان و انسان ها اصل محوریت جامعه را تشکیل می دهد و در دین اسلام  به آن تاکید فراوان شده است و فقط افراد دارای مشکلات روانی و اعتیاد از این امر مستثنی هستند.

2-    این نوع تبلغات نه تنها مصرف محصولات آن شرکت را افزایش نخواهد داد بلکه به دلیل نادیده گرفتن اصل مهم حفظ جان انسان ها موجب بی اعتمادی به این محصولات می شود و ضررهای زیادی را به این شرکت وارد می کند. مثال: این شرکت برای انسان احترام قائل نیست بنابراین محصولات تولیدی آن نیز برای انسان مضر است.

3-    تبلیغات معکوس در حالتی جواب می دهد که تابوهای جامعه از جمله عقاید دینی، اجتماعی، فرهنگی و در مجموع کرامت انسانی را نقص نکنند.

نتیجه گیری اینکه تبلیغ موجود نه تنها به نفع محصولات شرکت نیست بلکه نتیجه معکوس دارد و این شرکت ها باید برای تبلیغات خود از افراد حرفه ای استفاده نمایند و از نظرات کارشناسی روان شناسان و جامعه شناسان نیز بهره گیرند. و در صورت رعایت اصول جامعه شناسی و روان شناسی تبلیغات و مصرف کننده می توانند تبیلغات مفید و تاثیر گذاری را برای عرضه محصولات خود به جامعه تولید کنند.

 

                                                                                                     جلال مرادی

کار شناسی ارشد روان­شناسی بالینی  

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۸۸ساعت 21:32  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

چكيده

رشد اخلاقي كودكان موضوع مهمي است كه هميشه مورد توجه روان‏شناسان با رويكردهاي گوناگون رفتارنگري، روان تحليل‏گري و شناخت‏گرايي بوده است.

اينكه چگونه كودكان به عناصر اخلاقي تبديل مي‏شوند، مراحل رشد اخلاقي آن‏ها چيست، تا چه ميزان تحت تأثير عوامل گوناگون رسشي و يادگيري هستند و مسائلي از اين دست، بر اساس رويكردهاي متفاوت پاسخ داده شده‏اند. در اين مقاله، به فرايند رشد اخلاقي از منظر نظريه‏هاي گوناگون پرداخته شده است.

كودكان در ابتدا، هيچ‏گونه تصوّر و ديدگاهي درباره خير و شرّ امور ندارند و به همين دليل مسئول رفتار خود نيستند و عنصر اخلاقي به حساب نمي‏آيند و براي تبديل شدن به عنصر اخلاقي بايد يك فرايند تدريجي و پيچيده‏اي را طي كنند. اين فرايند به دو عامل مهم «رشد توانايي‏هاي مادرزادي»1 و «يادگيري و تجربه»2 بستگي دارد. اما سؤال اساسي اين است كه اين فرايند چگونه صورت مي‏گيرد؟ و آيا اين فرايند از الگوي خاصي و مراحل رشد معيني پيروي مي‏كند؟ آيا آن الگو در تمام فرهنگ‏ها و زمان‏ها مشابه و يكسان است؟ و سرانجام اينكه، هر كدام از عوامل رشد طبيعي و توانايي‏هاي مادرزادي، يادگيري و تجربه به چه ميزاني در اين فرايند رشد اخلاقي مؤثرند؟

اين‏ها سؤالاتي هستند كه روان‏شناسان ـ كه با رشد اخلاق به عنوان بخشي از رشد كودك سر و كار دارند ـ به آن پرداخته‏اند و با روش‏هاي تحقيق علمي و تجربي و آزمون‏هاي سنجش رشد اخلاقي در پي پاسخ آن‏ها مي‏باشند.

البته پرسش‏هاي ديگري نيز مطرحند كه در حيطه فلسفه و فلسفه اخلاق قرار دارند و بحث و گفت‏وگو از آن‏ها به عهده فلاسفه و دانشمندان فلسفه اخلاق است. اين پرسش‏ها بي‏ارتباط با سؤالات دسته اول نيستند، بلكه به يكديگر وابسته‏اند؛ پرسش‏هايي نظير: خوب و بد اخلاقي چيست؟ آيا حقايق اخلاقي كلي وجود دارد؟ حوزه اخلاقيات چيست؟ قدرت و ميزان نفوذشان چگونه و چقدر است؟ روان‏شناسان بدون تبيين ماهيت اخلاقيات نمي‏توانند برداشتي درباره اخلاق و رشد اخلاق ارائه دهند به طور كلي، پژوهش‏هاي تجربي درباره رشد اخلاق مبتني بر پذيرفتن يك نظريه اخلاقي معاصر است. به عبارت ديگر، تحقيقات نظري در روان‏شناسي درباره رشد اخلاقي با يك سري مسائل زيربنايي ديگر كه در فلسفه اخلاق مورد بررسي قرار مي‏گيرند، ارتباط دارد و اين مطلب، لزوم وابسته و مبتني بودن نظريه‏هاي رشد اخلاق به فلسفه اخلاق را نشان مي‏دهد، هرچند دانشمندان علوم اجتماعي و روان‏شناسان نمي‏خواهند به اين مطلب اعتراف كنند.

طي نيم قرن گذشته روان‏شناسان تحقيقات بسياري درباره رشد اخلاق انجام داده‏اند. اگر اخلاق را به عنوان مجموعه‏اي از قواعدي (اوامر، نواهي) كه رفتار انسان را كنترل مي‏كند بدانيم، رشد اخلاق را مي‏توان فرايندي دانست كه به سوي پذيرش اين مجموعه قواعد حركت مي‏كند. طبيعي است كه اين فرايند تحت تأثير عوامل رسشي و يادگيري است. بنابراين، شامل يادگيري، شناخت قواعد و شناخت موقعيت‏هاي اعمال قواعد مي‏شود. نكته ديگر اينكه، چنانچه بپذيريم مكاتب الهي و ديگر نظريه‏پردازان در حوزه اخلاق در تعريف اخلاق به مجموعه‏اي از قواعد و هسته مركزي آن اتفاق نظر دارند، ولي درباره منبع و سرچشمه آن و ويژگي‏هاي آن‏ها و نقش اخلاق و ميزان قدرت و نفوذ آن، برداشت‏هاي متفاوتي ارائه شده است. همچنين بر اساس ديدگاه‏هاي متفاوت درباره ماهيات انسان، برداشت‏هاي گوناگوني درباره رشد اخلاق وجود دارد: آيا رشد اخلاق همان شكوفايي كيفيات طبيعي و مادرزادي انسان است يا عوامل و نيروهاي بيروني و محيطي موجب رشد اخلاق است و يا شكل و الگوي سومي دارد؟

اين پرسش نيز مطرح است كه بلوغ اجتماعي و پيامدهاي آن چيست؟ بنابراين، رشد اخلاق و فرايند تبديل شدن كودك به يك عنصر اخلاقي و بلوغ اخلاقي و نيز مراحل و مراتب رشد اخلاق با پرسش‏هاي فراواني روبه‏روست. بديهي است كه هر نظريه‏پردازي بر اساس ديدگاه نظري خود و ميزان تأكيدي كه بر عوامل دروني يا بيروني دارد به اين پرسش‏ها پاسخ مي‏دهد. اما ديدگاه دقيق‏تر آن است كه رشد اخلاقي اساسا بر رشد كلي‏تر و عام‏تر انسان يعني رشدزيستي، رشدشناختي و رشد عاطفي انسان مبتني است و در يك جمع‏بندي كلي مي‏توان گفت: كسي به بلوغ اخلاقي رسيده است كه:

ـ توانايي تفكّر درباره خود و تصميم‏گيري را داشته باشد.

ـ در رابطه با ديگران، از خود احساسي مناسب داشته و بداند كه چگونه در موقعيت‏هاي مختلف به روش‏هاي عاطفي مناسب و صحيح پاسخ دهد.

ـ درجه بالايي از خود كنترلي را دارا بوده و قادر به انجام رفتار مناسب باشد.

ـ توان فراگيري رفتار در موقعيت‏هاي مشابه و يكسان در خود ايجاد كرده و داراي شخصيت واحد باشد.

دسته‏بندي نظريه‏ها بر اساس تأكيدي كه هر كدام از آن‏ها بر يكي از عوامل مؤثر بر رشد دارند شكل مي‏گيرد. مثلاً نظريه يادگيري اجتماعي، كه متأثر از سنت تجربه‏گرايي غرب است، بيشتر بر نقش تجربه و يادگيري تأكيد دارد و در مقابل، نظريه‏هايي كه رشد اخلاق را رشد طبيعي استعدادهاي مادرزادي انسان تلقّي مي‏كنند متأثر از سنّت عقل‏گرايي غرب‏اند و شكل جديد و معاصر آن در قالب نظريه‏هاي رشدي ـ شناختي تبلور يافته و نمايندگان اصلي آن پياژه و كهلبرگ مي‏باشند. نظريه روان تحليل‏گري نيز يك رويكرد تجربه‏گرايي دارد و تحت تأثير سنّت تجربه‏گرايي غرب است.


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه چهارم بهمن ۱۳۸۸ساعت 19:0  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

چكيده

يكى از مسائلى كه از ديرباز، توجه انديشمندان حوزه هاى گوناگون علوم انسانى را به خود جلب كرده و موجب قلم فرسايى اين انديشمندان شده، مسئله «رابطه تلويزيون با كودك و نوجوان» است. مقاله حاضر ابتدا به قابليت هاى تلويزيون و برنامه هاى كودكان و نوجوانان اشاره نموده، سپس برخى از تأثيرات مثبت و منفى تلويزيون بر كودكان و نوجوانان از جمله پركردن اوقات فراغت، جامعه پذيرى، يادگيرى، اختلال در فعاليت هاى كودكان، و نيز تأثير فيلم هاى مربوط به بزرگ سالان بر كودكان، و تأثير آگهى هاى تلويزيونى و خشونت را مورد بررسى قرار داده و در پايان، راه كارهايى براى به حداقل رساندن كاركردهاى منفى آن ارائه نموده است.

كليدواژه ها: تلويزيون، كودك، كاركرد، رسانه، اجتماع، اوقات فراغت، اجتماعى شدن.


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه سوم بهمن ۱۳۸۸ساعت 23:23  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

چكيده

«افسردگى» يكى از اختلالات عاطفى است كه با خُلق پايين، غمگينى و نااميدى همراه با احساس ناتوانى و اضطراب مشخص مى شود. عوامل گوناگون زيستى، شناختى، عاطفى و حتى عملكردها و رفتارها در ايجاد و يا تشديد افسردگى مؤثرند. در رويكرد اسلامى، بر نقش شناخت هاى غلط، تمايلات افراطى، وابستگى به مظاهر دنيوى و عدم پذيرش واقعيت ها و تنيدگى هاى بيرونى و يا خودساخته، تأكيد بيشترى مى شود و در فرايند درمان نيز بر شناخت واقعيت ها در تدابير الهى، خشنودى از زندگى دنيوى، توجّه به آخرت، شناخت خود و ديگران، برقرارى ارتباط عميق با خداوند و مثبت نگرى و تقويت اراده بيش از شيوه هاى ديگر توجه گرديده است.

هدف مقاله حاضر، تبيين رويكرد اسلامى در سبب شناسى و فرايند درمان افسردگى است. روش پژوهش توصيفى ـ تحليلى است و ميزان كارايى اين فرايند با مطالعه موردى درمان دو مراجع مبتلا به افسردگى بررسى گرديده كه نتايج به دست آمده نشانگر اين مطلب است كه اين فرايند درمان، كه برگرفته از متون و منابع اسلامى مى باشد، تأثير و كارايى بالايى در درمان افسردگى دارد.


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه سوم بهمن ۱۳۸۸ساعت 23:21  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

ارتقای سلامت به حدی ضروری است که جوامع مختلف حاصل یافته های چندین ساله خویش را در اختیار همگان قرار می دهند با  کمی تفکر در می یابیم که این تبادل اطلاعات در امر سلامت نه از روی لطف است نه فخر فروشی.  بلکه فقط یک جواب دارد؛ سلامت به سطح استاندارد نخواهد رسید مگر اینکه به این مقوله با دید جهانی بنگریم. یعنی ارتقای سلامت تنها در سطح جهانی و وسیع قابل اجرا بوده و هست.
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  جمعه بیست و دوم آبان ۱۳۸۸ساعت 16:10  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

 سلامت بستری وسیع دارد و شناخت این بستر نیاز به علم  و آگاهی و پژوهش دارد. با نگاهی به تاریخ علم پزشکی در می یابیم که کشف دارو و شناخت جهت درمان بیماری ها به سادگی صورت نگرفته و برای هریک از بیماری ها هزینه های مادی و انسانی زیادی صرف شده است .


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  چهارشنبه سیزدهم آبان ۱۳۸۸ساعت 20:20  توسط  دکتر جلال مرادی  | 

همه کشورهای صنعتی،  پیشرفت های خود را مرهون نتایج تحقیقات خویش می دانند و اذعان می نمایند که نتایج این پژوهش ها  توانسته است هزینه های آنها را به طور چشمگیری کاهش دهد.

پژوهش عملی به عبارت ساده،  به مفهوم يادگيری از طريق مبادرت ورزيدن و اقدام به کاری است. گروهی از مردم مشکلی را شناسايی نموده، دست به اقدامي برای حل مشکل می زنند، ميزان موفقيت را ارزيابی می کنند و اگر نتيجه كار مورد رضايت نباشد دوباره سعی خود را مبذول خواهند نمود. اگرچه اين فرايند جان کلام و روش بنيادی اين نوع پژوهش است، اما ويژگی‌های ديگری نيز وجود دارد که آنرا از فعاليت های روزانه ما که به نوعی چاره انديشی برای مسايل روزمره است متمايز می نمايد.


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  چهارشنبه سیزدهم آبان ۱۳۸۸ساعت 16:44  توسط  دکتر جلال مرادی  |