مدیریت آینده پژوهی سلامت و روانشناسی

اطلاعات و مقاله های روان شناسی و مدیریت آینده پژوهی

مقدمه

اصطلاح هوش هيجاني را براي بيان كيفيت و درك احساسات افراد، همدردي با احساسات ديگران و توانايي اداره مطلوب خلق و خو به كار بردند. در حقيقت اين هوش مشتمل بر شناخت احساسات خويش و ديگران و استفاده از آن براي اتخاذ تصميمات مناسب در زندگي است. به عبارتي عاملي است كه به هنگام شكست، در شخص ايجاد انگيزه مي‌كند و به واسطه داشتن مهارتهاي اجتماعي بالا منجر به برقراري رابطه خوب با مردم مي‌شود.

برخورداري از هوش هيجاني بالا در افراد به ويژه در كودكان به آنها كمك مي‌كند، تا در موقعيت‌هاي تهديد كننده و خطرناك واكنش‌هاي مناسب‌تري براي نجات خود انجام دهند.

همچنين آنها با كمك هوش هيجاني مي‌توانند به ريشه‌هاي غم و شادي خود پي ببرند و آن را مديريت كنند.

رشد هيجاني مناسب در كودكان، به درك نيازهاي ديگران و همدلي كردن با آنها كمك مي‌كند.

در مجموع هوش هيجاني در كودكان مي‌تواند به يادگيري بهتر آنان كمك كند، موجب شادي و نشاط بيشتر آنان گردد و در نهايت به زندگي سالم‌تر و موفق‌تر در آنان منجر شود.

رويدادهاي مهم رشد هيجاني در طول دو سال اول زندگي با لبخند اجتماعي در 2 و 3 ماهگي شروع مي شود و در 7 الي 12 ماهگي به جزئيات ظريف تعجب ما كه در صورت ما جلوه مي‌كند، مي‌خندند، در 18 الي 24 ماهگي هيجان‌هاي خودآگاه، شرم، خجالت و غرور نمايان مي شود. واژگان ويژه صحبت كردن درباره احساسات به سرعت گسترش مي‌يابد و اولين نشانه‌هاي همدلي ظاهر مي‌شود.

كودكان پيش دبستاني به سرعت موجودات اجتماعي پيچيده‌اي مي‌شوند؛ گرچه دعوا و پرخاشگري در بين همه بچه‌ها
صورت مي‌گيرد، اما تمايل به ياري كردن ديگران نيز در ميان آنها به دفعات ديده مي شود، با هم گفتگو مي‌كنند و تا 6 سالگي اولين روابط دوستي پديدار مي‌شود.

 

مولفه هاي هوش هيجاني

هوش هیجانی 5 مؤلفه به شرح زير دارد كه 15  عامل  در آن موثر هستند. افرادي كه تعداد بيشتري از اين مؤلفه‌ها را در خود بيابند هوش هيجاني بالاتري  دارند.

1- مهارتهاي درون فردي؛ شامل:

ـ خودآگاهي هيجاني (بازشناسي و فهم احساسات خود)

ـ جرأت ( ابراز احساسات،  عقايد،  تفكرات و دفاع از حقوق شخصي به شيوه اي سازنده)

ـ خودتنظيمي (آگاهي، فهم،  پذيرش و احترام به خويش)

ـ خودشكوفايي (تحقق بخشيدن به استعدادهاي بالقوه خويشتن)

ـ استقلال (خود فرماني و خودكنترلي در تفكر و عمل شخصي و رهايي از وابستگي هيجاني)

2- مهارتهاي ميان فردي؛ شامل:

ـ روابط ميان فردي (آگاهي، فهم و درك احساسات ديگران، ايجاد و حفظ روابط رضايت بخش دو جانبه كه به صورت نزديكي هيجاني و وابستگي مشخص مي شود)

ـ تعهد اجتماعي (عضو مؤثر و سازنده گروه اجتماعي خود بودن، نشان دادن خود به عنوان يك شريك خوب)

ـ همدلي (توان آگاهي از احساسات ديگران، درك احساسات و تحسين آنها)

3- سازگاري؛ شامل:

ـ مسأله گشايي(تشخيص و تعريف مسائل، همچنين ايجاد راه كارهاي مؤثر)

ـ آزمون واقعيت (ارزيابي مطابقت ميان آنچه به طور ذهني و آنچه به طور عيني، تجربه مي شود)

ـ انعطاف پذيري(تنظيم هيجان، تفكر و رفتار به هنگام تغير موقعيت و شرايط)

 

 

4- كنترل استرس؛ شامل:

ـ توانايي تحمل استرس(مقاومت در برابر وقايع نامطلوب و

موقعيت‌هاي استرس زا)

ـ كنترل تكانه (ايستادگي در مقابل تكانه يا انكار تكانه)

5- خلق عمومي؛ شامل:

ـ شادي (احساس رضايت از خويشتن، شاد كردن خود و ديگران)

ـ خوش‌بيني (نگاه به جنبه‌هاي روشن زندگي و حفظ نگرش مثبت حتي در مواجهه با ناملايمات)

 

چگونه مي توان در هوش هيجاني پيشرفت كرد؟

* بايد گفت بيشتر مهارت ها در اثر تعليم و تربيت پيشرفته مي شود و احتمال دارد كه اين موضوع حداقل براي بعضي از مهارت هاي هوش هيجاني صحيح باشد.

*مهارتهاي هوش هيجاني در منزل و با تعامل خوب والدين و كودك شروع مي شود. والدين به كودكان ياد مي‌دهند كه هيجان‌هاي خود را تشخيص داده و آنها را نام‌گذاري كنند. به عنوان نمونه، من الان ناراحت هستم، خوشحالم، عصباني‌ام. پس وقتي كودك از رفتار برادرش شكايت مي كند و مي‌گويد من از او متنفرم، مي‌توان جمله او را اين گونه اصلاح كرد:

»به نظر مي‌رسد رفتار برادرت خيلي تو را عصباني كرده«

با اين صحبت نشان داده‌ايد كه احساس كودك خود را درك كرده‌ايد و هم الگوي مناسبي براي بيان احساسات فراهم ساخته‌ايد.

 

 

*يكي ديگر از راه‌هاي پيشنهادي براي پرورش هوش هيجاني،  ايجاد يك محيط امن عاطفي است به گونه اي كه كودكان  بتوانند با آزادي و امنيت خاطر، درباره احساساتشان با والدين گفت وگو كنند. پس بايد به آنها نشان داد كه به احساسات آنها توجه شده و نظريات آنها با صبر و حوصله شنيده مي شود. حتي اگر نظريات كودكان مورد قبول والدين نيست، بهتر است با بيان استدلال آنها را توجيه كنند و در مواردي كه آسيب، كودك را مورد حمله قرار مي‌دهد به جاي اين كه بگويند «بالاخره خودت را به كشتن مي‌دهي» اين عبارت را بگويند «من مي ترسم به خودت آسيب برساني» و اگر اشتباهي از جانب والدين رخ داد بايد از كودكان عذرخواهي كنند تا عملاً آموخته باشند كه پذيرش اشتباهات و احساس تأسف، امري طبيعي است.

 

* متخصصان باور دارند كه آموزش طبيعي هيجاني كه باهنر و نظام‌هاي ارزشي نيز همراه است اهميت ويژه اي دارد.               در درس هايي كه شامل داستان هاي مهيج است كودكان در مورد احساسات قهرمانان شروع به يادگيري مي كنند. پس آنها مي توانند ياد بگيرند كه چه چيزي باعث احساس شخصيت‌ها به صورت شادماني، خشم، ترس و ... شده و چگونه اينها با احساسات خود كنار آمده و يا مقابله كنند.

* آموزش مهارت هاي اجتماعي نيز يكي از راه‌هاي افزايش هوش هيجاني است. اين آموزش‌ها، شامل برنامه‌هاي كنترل خشم و عصبانيت، همدلي، تشخيص و به رسميت شناختن تشابهات و تفاوت هاي مردم، اظهار ادب و صميميت و تعارف، اداره خود، برقراري ارتباط، ارزيابي خطرات، خودگفتاري مثبت، حل مسأله و مشكل، تصميم گيري، ايجاد هدف و مقاومت در مقابل فشار گروه هم سن است.

 

منابع:

1) روانشناسي رشد، لوراي برك، ترجمه: يحيي سيدمحمدي، جلد اول.1386.

2) سايت پزشكان بدون مرز، اهميت هوش هيجاني و ضرورت آن در فرزند پروري، 26 خرداد 1386.

3) هوش هيجاني، نويسنده: دانيل گلمن، ترجمه: نسرين پارسا، انتشارات رشد 1389

4) هوش هيجاني و مديريت در سازمان (مباني نظري، شيوه‌هاي آموزش و ابزارهاي سنجش)، سبحاني‌نژاد، مهدي و يوزباشي، عليرضا (1387).

+ نوشته شده در  جمعه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 16:0  توسط  دکتر جلال مرادی  |