منظور از تعارض و مشکلات خانوادگی چیست؟
وقتي با موقعيتي روبرو ميشويد كه نميتوانيد با اطلاعات و مهارتهايي كه در آن لحظه در اختيار داريد به آن موقعيت پاسخ دهيد، در واقع شما با مسالهاي روبرو شدهايد وآنچه به شكل مشكل يا سختي زندگي تجربه ميشود چهرهي واقعي و منطقي زندگي است و هنر زندگي، در توانايي مقابله با مسائل و حل كردن يا كنار آمدن با مشكلات ميباشد. سختيها، فرصتي به وجود ميآورند كه به رشد رواني- اجتماعي افراد كمك ميكند. لحظهاي به خودتان فكر كنيد، زماني كه مشكلي را حل ميكنيد، احساس رضايت داريد و برعكس زماني كه مشكل حل نشود ايجاد استرس كرده و ارتقاي سلامت رواني فرد را مسدود ميسازد.
آيا نگرش زوج در چگونگي حل مساله نقشي دارد؟
براي مقابله با مشكلات و يافتن راهحلي براي آنها، ابتدا بايد بدانيم در چه موقعيتي هستيم. و نسبت به احساسات و افكارمان آگاه بوده و خودآگاهي داشته باشيم . هر چند كه افراد در برخورد با مسائل به شيوههاي متفاوتي عمل ميكنند ، افرادي هستند كه در برخورد با مسائل احساس ناتواني ميكنند، چنين افرادي بيشتر به ناتواناييهاي خود آگاهي داشته تا به نقاط قوت و باورهاي آنان تعيينكنندهي رفتارشان خواهد بود، افراد ديگر احساس ميكنند قادر به حل مسائل خود هستند. نقاط قوت خود را باور دارند و مشكلات را به عنوان فرصتي براي يافتن توانمندي ها و برطرف نمودن ضعفهاي خود ميدانند. بديهي است به دليل ناشناخته بودن راهحل مساله ، تنشهايي براي فرد به وجود ميآيد. اگر بيش از اندازه درگير تنشها شويم اضطراب برما مستولي گشته در نتيجه، مشكل در سايه افكار منفي و تنش باقي مانده و انرژي ما به جاي اينكه صرف پيدا كردن راهحل مناسب گردد، در راه كنترل هيجانات و افكارمان مصرف ميشود.
منظور از فرايند حل مساله چيست؟
قبل از هر چيز بايد ساختاري(برنامهاي) نظام يافته جهت حل مسالهي خود داشته باشيم. مسلماً برخي مسائل ضروريتر و برخي اهميت كمتري دارند. در تشخيص اولويت مسائل خود نبايد دچار اشتباه شد زيرا فرصتهاي زندگي را از دست خواهيم داد. بايد بتوانيم مسائل خود را بر اساس اهميت و ضرورت آنها اولويت بندي كرده و مسائلي را در اولويت قرار دهيم كه مهم و فوري هستند. هر چه شناخت ما از خودمان دقيقتر باشد، مسائل مهم زندگيمان را بهتر و سريعتر ميتوانيم حل كنيم.
مراحل فرايند حل مساله
با تعيين ساختار طبقهبندي شده مساله، ابتدا مساله را از حالت كلي غير قابل حل به اجزاي قابل حل آن تقسيم كرده و مراحلي كه بايد براي حل مشكل خود طي كنيد، عبارتند از :
1- تعريف و شناسايي مشكل
در اولين گام بايد در مورد مشكل خود فكر نموده و دريابيد كه مشكل شما چيست؟ پس از اينكه توانستيد به تعريفي از مشكل خود برسيد، فكر كنيد كه چه عواملي باعث ايجاد آن شده و مشكل را به صورت دقيق مشخص كنيد. چنانچه مبهم باشد، نميتوان راهحل موثري براي آن پيدا كرد. حال بايد بدانيد.
1) چه كسي بايد مساله را حل كند؟
كه در اين موقعيت سه گروه درگير خواهند شد.
*كساني كه مساله را حل ميكنند. *كساني كه آن را اجرا ميكنند. *كساني كه از آن تاثير ميپذيرند.
2)مساله را به صورت دقيق و مكتوب تعريف كنيد.
با تعريف دقيق مساله از اتلاف وقت خود و ديگران جلوگيري كرده ، تعريفي كه از مساله ميكنيد تا حد ممكن ساده و دقيق باشد. براي اين كار بهتر است تعريف را نوشته، موارد را در جدولي يادداشت و در تصميمگيري همهي موارد مثبت و منفي را بپذيريد، به آنها امتياز دهيد و ميزان اختلاف امتيازهاي هر ستون از جدول را مورد توجه قرار دهيد.
اگر امتيازات هر ستون مساوي بود، ميتوانيد نظر ديگران را جويا شويد. عواملي كه ارزش موقت دارند، بايد تفكيك كرد. زحمت اسباب كشي يك عامل، موقت است و در قياس عامل دائمي قابل قياس نيست. پس ترديد را از بين ببريد.
3)راهحلهاي مختلف را پيدا كنيد.
زماني كه مشكل دقيقاً مشخص شده، بايد راهحلهاي مختلفي را براي مشكل خود پيدا كنيد. يكي از موثرترين راهحلها بارش فكري است.
در بارش فكري همهي راهحلهايي كه به ذهنتان ميرسد بيان كنيد. در اين روش كميت راهحلها مهم است نه كيفيت آنها. بايد ذهن خود را آزاد بگذاريدو هيچگونه سانسوري براي ايدههايتان نداشته باشيد.
هر راهحلي چه خوب، چه بد بايد نوشته شود. در بارش فكر، ارزيابي و قضاوتي در مورد كيفيت راهحلها صورت گرفته، و بلكه دست يافتن به راهحلهاي متعدد مد نظر است.
4)تصميمگيري
اينك از بين راهحلهاي مختلف بايد بهترين راهحل را انتخاب نموده و با مقايسهكردن آنها بدانيد كدام يك از همه بهتر است. در مقايسه كردن، بايد پيامدها و نتايج راهحلها را پيش بيني كنيد.
5) بازنگري
قبل از آنكه به اجراي راهحلي خود را متعهد كنيد، لازم است بازنگري نهايي را انجام داده، بسته به فوري بودن اجرا و طول مدت بازنگري را مدنظر داشته باشيد. لازم است راهحل خود را ازچند زاويه بازنگري كنيد.
عوامل بازدارندهي حل مساله
عواملي هستند كه مانع صحيح فكر كردن شده و نتيجهي حل مساله را تحت تاثير قرار ميدهند. اين عوامل عبارتند از :
1- شتاب : اگر در فرايند حل مساله دغدغه ي ذهنيتان اين باشد كه سريعترين راهحلي كه به ذهنتان رسيده عملي شود، مسلماً راهحل مناسبي نخواهد بود زيرا ممكن است در معرض خطرات غير قابل جبراني قرار گيريد. متاسفانه اين نوع راهحلها را روزانه به كرات ميبينيم.
2- احساسات: هنگام رويارويي با مسائل ممكن است احساسات نا خوشايندي چون ترس و اضطراب را تجربه كنيد . ريشهي اين احساسات عوامل مختلفي مانند ترس از تغيير، شكست و ترد شدن توسط اطرافيان است.
3- تعصب: گاهي اوقات حاضر نيسيتيم قبول كنيم كه نظرمان اشتباه است. يا گاهي نظر سايرين را نميپذيريم. پس انعطاف پذيري خود را بايد تقويت كنيم.
4- خستگي فكري ذهني: اين حالت ممكن است در اثر فكر كردنهاي متوالي دربارهي يك موضوع يا در اثر كارهاي متعدد ذهني به طور همزمان ايجاد شود كه مانع راهحل مناسب ميگردد. براي جلوگيري از خستگي ذهني بايد زماني را براي استراحت در نظر بگيريد چون كه هر مساله به ميزان متفاوتي فكر كردن نياز داشته و فكر كردن طولاني قدرت فكري را كاهش ميدهد.
5- توجهزياد به موانع اجرايي: اينكه ما بخواهيم مسالهاي را حل كنيم با اينكه اجراي آن راهحل به چه ميزان مشكل است امري جداگانه هستند. فردي كه به دليل ترس از مشكلات اصلاً به موضوع نزديك نميشود. مهارت حل مساله او را قادر ميسازد تا به طور موثرتري مسائل زندگي را حل نمايد. مسائلي مانند اختلاف با دوست ، پدر و مادر، همكار و ... يا مسالهاي مانند مشكلات تحصيلي، مواجهه با قانون... و مشكلات مهم زندگي چنانچه لاينحل، باقي بمانند استرس رواني ايجاد كرده و كه به فشار جسماني منجر ميشوند.
منبع:
معاونت امور فرهنگی و پیشگیری سازمان بهزیستی.(1383)