وظایف و کار کرد های خانواده و بررسی آن از دیدگاه های مختلف
وظایف و کار کرد های خانواده
1- کانون مهر و الفت.
2- تنظیم روابط جنسی و جواب نیازهای جنسی زن و مرد.
3- تولید مثل.
4- پرورش شخصیت کودکان خانواده.
5- انتقال مواریث مذهبی و فرهنگی به نسل بعدی.
6- جامعه پذیری (فرهنگ پذیری ) یا اجتماعی کردن کودکان خانواده .
7- ایجاد احساس امنیت برای همهی اعضای خانواده و حمایت از آنها .
8- کارکرد عاطفی؛ یعنی، توسعه رفتارهای عاطفی خود و فرزندان خانواده.
9- تعیین پایگاه اجتماعی (جواب به نیاز عضویت های اعضاء خانواده) .
10- کسب احترام برای اعضاء خانواده
11- کارکرد اقتصادی، کار ، تولید، مصرف و پس انداز (سام آرام 1375)
دیدگاههای نظری در باره خانواده
آنتونی گیدنز، معتقد است؛ رهیافت های نظری متفاوت و متعارضی برای مطالعه خانواده در پیش گرفته شده است تا جایی که بسیاری از دیدگاههایی که تا همین چند دههی پیش، پذیرفته میشدند اکنون در پرتو پژوهش های جدید و دگرگونی های مهم دنیای اجتماعی، چندان متقاعد کننده نیستند.
الف) نظریه کارکرد گرایی
کارکرد گرایان بر خانواده به منزله نهاد بنیادین جامعه تاکید داشته اند؛ به ویژه بر نقش خانواده در اجتماعی شدن کودکان، دیدگاه کارکرد گرا، جامعه را هم چون مجموعه ای از نهادهای اجتماعی می بیند که کارکرد های معینی برای تضمین تداوم و وفاق جامعه دارند.
طبق این دیدگاه خانواده وظایف مهمی را به انجام می رساند که جزو نیازهای اساسی جامعه هستند و به بقای نظم اجتماعی کمک می کنند. از نظر جامعه شناس آمریکایی "تالکوت پارسونز" دو کارکرد اصلی خانواده عبارتنداز: اجتماعی شدن اولیه و تثبیت شخصیت[1]، اجتماعی شدن، اولین فرآیندی است که کودکان هنجارهای فرهنگی جامعه ای را می آموزند که در آن به دنیا آمده اند و تثبیت شخصیت[2] به معنای نقشی است که خانواده با کمک و حمایت عاطفی از اعضای بزرگسال خود بر عهده دارد .
پارسونز خانواده هسته ای را مناسب ترین و کارآمدترین نوع خانواده برای پاسخگویی به نیازهای جامعهی صنعتی می دانست، در واقع تخصصی شدن نقش ها در خانوادهی هسته ای، مستلزم این بود که شوهر به عنوان نان آور نقش ابزاری را بر عهده بگیرد و زن نقش احساسی و عاطفی داخل خانه را قبول کند.
به هر روی این دیدگاه گرچه در زمان خود قابل قبول به نظر می رسید اما با توجه به تغییرات صورت گرفته در جوامع می توان چنین گفت که این نظریه در حال حاضر نارسا است. (گیدنز 1386 )
ب) نظریهی فمنیستی
دیدگاه های فمنیستی تقریباً از دهه 1960 شکل گرفته و به ارائه نظریاتی نو پرداخته اند، خانواده را از منظر دیگری مورد بررسی قرار داده اند. فمنیست ها، بیشتر به مطالعهی نابرابری های موجود در بسیاری از حوزه های زندگی خانوادگی پرداخته اند از جمله نابرابری های موجود در تقسیم کار خانگی، روابط نابرابر قدرت و فعالیت های مراقبتی و تیمارداری.
در واقع دیدگاه فمنیسمی با به چالش کشیدن تصویر خانواده به منزلهی قلمرویی هماهنگ و برابر تاثیری بزرگ بر جامعه شناسی گذاشته است تا جایی که طی دهه های هفتاد و هشتاد دیدگاههای فمنیستی بر اکثر مباحث و پژوهش های مربوط به خانواده، غلبه داشت، فمنیست موفق شد توجه همگان را به سمت درون خانواده ها و بررسی تجربهی زنان در قلمرو خانه معطوف گرداند، خصوصاً دیدگاههای فمنیست رادیکال که بیشتر به نظام پدر سالاری و سلطه نظام مند مردان بر زنان پرداخته بود.
اما از آنجایی که مطالعات فمنیستی در بارهی خانواده غالباً روی مسائل خاصی در محدودهی خانگی متمرکز می شوند؛ روندها و تاثیرهای عظیم تری را که در خارج از خانه رخ می دهند کمتر منعکس می کنند. در سالهای اخیر مفسران محافظه کار ادعا کرده اند که خشونت در خانواده آن طور که فمنیست ها می گویند به قدرت مرد پدر سالار، مربوط نمی شود، بلکه ناشی از اختلال کارکردی خانواده هاست. خشونت علیه زنان انعکاسی از بحران رو به رشد خانواده و کمرنگ شدن ضوابط اخلاقی است آنها شواهد مربوط به نادر بودن خشونت زنان علیه مردان را زیر سئوال می بردند، زیرا که مردان کمتر از زنان تمایل دارند که خشونت همسران شان را علیه خود به پلیس گزارش دهند. (چاوشیان 1386)
همانگونه که آنتونی گیدنز ذکر نموده و در بحث تعریف ازدواج نیز شاهد بودیم بسیاری از دیدگاههای جامعه شناسان و صاحب نظران در خصوص خانواده و مسائل مربوط به آن در دوران کنونی نارسا و منسوخ می نماید و طبیعی است که هر یک، از جهاتی مورد انتقاد صاحب نظران قرار گیرند که از جمله آنها دیدگاههای فمنیستی که مورد نقد فراوان قرار گرفته است و به حدی رسیده که گروههای فمنیستی یکدیگر را نیز نقد نموده اند.
تغییر الگوهای خانواده در ایران و جهان
انواع گوناگون از شکلهای خانواده در جوامع مختلف در سراسر جهان به جای مانده است. در برخی نواحی، مانند مناطق دور دست آسیا، آفریقا یا قبایل ساکن در جزایر اقیانوس آرام شکلهای سنتی خانواده شامل: خانواده های گسترده، کلانها، و چند همسری چندان تغییری نکرده اند. اما در بیشتر کشورهای پیشرفته و حتی جهان سوم، تغییرهای گسترده ای در حال وقوع است. منشأ این تغییرها پیچیده است، اما چند عامل را می توان به عنوان عوامل ویژه در ایجاد این دگرگونیها، برگزید؛ این عوامل، در درجهی اول همانند دوره های پیشین در غرب، شامل تأثیر صنعت و زندگی شهری امروزی بر خانواده است. به طور کلی این تغییرات، حرکتی جهانی به سوی تفوق خانواده هسته ای، ایجاد می کنند و نظامهای خانوادهی گسترده و انواع دیگر گروههای خویشاوندی را از هم می پاشند. فقط ترکیب خانواده و خانوار نیست که دچار تغییر شده است چیزی که به همان اندازه اهمیت دارد تغییر توقعات و انتظار های مردم از روابط و مناسبات خویش با دیگران است. این دگرگونی ها فقط به کشور های صنعتی محدود نمی شود بلکه این تغییرات در کشورهای آسیایی و کشور های در حال توسعه نیز به وضوح دیده می شود. از جمله این کشور ها چین است که نه تنها طلاق بلکه هم بالینی نیز در آن رواج بیشتری یافته است.
همانگونه که خانواده درگذر تاریخ اشکال متنوعی را در هر جامعه ای به خود گرفته و از خانواده های گسترده، پدرتباری، پدرسری، مادرتباری، مادرسری و ... صحبت به میان می آید، ازدواج و همسر گزینی نیز شیوه های گوناگونی در هر نقطه از جهان و در ایران داشته است. هر چند بسیاری از انواع خانواده ها و شیوه های ازدواج و همسر گزینی در کشور ما از بین رفته و یا رواج خود را از دست داده است، اما در جای جای این کشور پهناور می توان آثاری از قدیمی ترین انواع آنها را پیدا نمود. آنچه مسلم است ، هم چنان که نهاد خانواده در ایران تغییرات اساسی به خود دیده است، ازدواج و همسرگزینی نیز تحول بنیادی پیدانموده است. شهلا اعزازی دراین مورد چنین می نویسد: «در دوران قبل، همسر گزینی به شدّت تحت فشار اجتماعی بود. انتخاب همسر نه بر اساس میل و علاقۀ دو طرف به ازدواج، بلکه به دلیل " جبر اجتماعی " صورت می گرفت. در جامعه ای که فردیت مطرح نبود، علائق فردی نیز ارزشی نداشتند .... تنها راه ارتقاء پایگاه اجتماعی، ازدواج بود؛ هرچند که زن متأهل معمولاًَ تحت سلطهی مادر شوهر بود و شوهر نیز بر او اعمال قدرت می کرد، اما به تدریج، با انتقال اقتدار شوهر به زن در حیطه های خاص، زن تبدیل به فرد فرمان دهنده و پس از فوت مادرشوهر، به بالاترین مقام خانه می رسید، به این ترتیب برای دختران، ازدواج تنها امکان کسب یک نقش اجتماعی قابل قبول جامعه بود. مردها نیز مجبور به ازدواج بودند، زیرا ادارهی واحد خانه که در عین حال محل تولید نیز بود، بدون وجود زن که قسمتی از کارها را بر عهده گیرد امکان نداشت. با ازدواج، مرد مجرد تبدیل به مرد متأهل می شد که اهمیت اجتماعی بالاتری از مرد مجرد داشت. در عین حال پس از ازدواج دارای فرزندانی می شد که هم به او کمک می کردند و هم به عنوان ورثه، از مایملک خانوادگی محافظت می کردند ... ازدواجهای مجدد به فراوانی دیده می شد، به طوری که افراد هرچند گاه یک بار، با همسر جدیدی زندگی خود را آغاز می کردند. علت آن، میزان بالای مرگ و میر زنان و مردان بود. مرگ و میر زنان، معمولأ ناشی از زایمان بود. مردی که همسرش فوت می کرد، به خصوص اگر فرزند یا فرزندانی داشت، نمی توانست بدون کمک زن امور خانواده را بچرخاند، پس با گذشت زمانی کوتاه دوباره ازدواج می کرد و چون اصل عمدهی ازدواج، فرزند آوری بود سعی می کرد با زن جوانتری که قادر به آوردن فرزندان بیشتری باشد، ازدواج کند. (اعزازی 1376)
از ویژگیهای ازدواج در ایران گذشته میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
- ازدواج با خویشاوندان نزدیک بسیار رواج داشته است به طوریکه می گفتند عقد پسر عمو و دخترعمو درآسمانها بسته شده است .
- در بسیاری از نقاط ایران، دختر را از همان آغاز تولد " ناف بر " می کرده اند، یعنی او را به نام یکی از پسران فامیل برای ازدواج نامزد می کرده اند.
- در اکثر نقاط ایران، مراسم و تشریفات جشن ازدواج، بسیار وسیع و متنوع بوده است و گاهی به چند روز می رسیده است.
- پدر و مادر، نقش اساسی و تعیین کننده در انتخاب همسر برای فرزندان خود داشته اند. در اکثر موارد دختران هیچ نقشی در انتخاب شوهر آیندهی خود نداشته اند. ( اعزازی، شهلا۷۶ 13 (
دكتر غلامعباس توسلی، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران با تاكید بر تغییر ایدهآلها برای انتخاب همسر میگوید: «ما در جامعهای زندگی میكنیم كه ساختار فرهنگی پایهای در فرهنگ اسلامی دارد، اما در سالیان اخیر، تغییرات چنان چشمگیر است كه به سختی میتوان آنها را توجیه كرد.
با توجه به دگرگونیهایی كه در سطح كلی كشور به انجام رسیده به طور حتم آرمانهای تعیین ازدواج، هم از سوی مردان و هم از جانب زنان، شكل تازهای به خود گرفته و مسایل اقتصادی در این باره به شدت مطرح است، به طوری كه این عامل نقش بسیار تعیین كنندهای در ازدواج دارد و بیشتر فروپاشیها با در نظر گرفتن وجود كسری در ركن مهم زندگی یعنی اقتصاد خانواده صورت میگیرد».
دكتر امانالله مقدم، آسیبشناس در این رابطه میگوید: «تغییر الگوهای همسرگزینی، خاص ایران نیست، بلكه در سراسر دنیا اتفاق افتاده است. اما آنچه به نظر میرسد این است كه؛ ارزشها و هنجارهای اجتماعی در ایران به شدت در حال دگرگونی است.
در ایران به دلیل یکسانی مذهب و نژاد و اندک بودن اقلیت ها، ازدواج میان دو نژاد یا دو مذهب متفاوت، به ندرت دیده می شود. علاوه براین، برخی از مذاهب اقلیت ایران، خود درون همسر، هستند و ازدواج با مذهب دیگری را شایسته نمی دانند. در اسلام، ازدواج مرد مسلمان با زنی از مذهب دیگر ممنوعیتی ندارد. اما طبق ماده 1059 قانون ازدواج و طلاق نکاح مسلمه با غیر مسلم جایز نیست و حتی ماده 1060 اظهار می دارد که ازدواج زن ایرانی با تبعه خارجه در مواردی هم که منع قانونی ندارد، موکول به اجازهی مخصوص از طرف دولت است. نظیر این محدودیت قانونی در میان برخی از گروه های قومی ایران (مانند ترکمن ها) نیز وجود دارد که در میان آنان ازدواج مرد با زنان دیگر آزاد است، ولی در مورد ازدواج دختران خود با افراد دیگر سختگیری می کنند. اگرچه امروزه دیگر ضرورتی ندارد که جوانان به منظور تضمین باز تولید اجتماعی از طریق ازدواج مناسب، از والدین خویش اجازه بگیرند، با این همه، استراتژی هایی دیگر، هر چند نامرئی تر از آنها که در گذشته رواج داشتند، هم چنان فعال هستند» .(سایت همشهری)
تأثیر خصوصیات کلان شهرها در جوامع در حال گذار بر روابط زناشویی
در جامعهی امروز ما که جامعه ای در حالگذار محسوب شده و در آن مهاجرت به کلان شهرها بدون هیچ نظم و قاعده ای و به طور گسترده، هر روزه صورت می گیرد وجود و گسترش هر روزهی شهرهای بزرگ، که روزانه تعداد زیادی از مهاجرین از نقاط مختلف کشور را در خود، جای می دهند و نیز عدم ثبات سیاسی و اقتصادی جامعه که برخی افراد را به میلیونرهای یک شبه تبدیل می کند باعث در هم آمیختگی فرهنگ های متفاوت از یک سو و جابه جایی های بدون قاعده در نظام قشربندی و طبقاتی جامعه از سوی دیگر شده است. در حالی که مسافرت های داخل شهری به راحتی امکان برخورد اقشار و فرهنگ های متفاوت را فراهم می نماید و مکانهایی چون مراکز آموزشی، مراکز تفریحی، مراکز خرید و ... ؛ فرصتی برای برخورد نزدیک این افراد را به وجود می آورد. در این جا است که جوانانی که تا دیروز این باور در مورد آنها وجود داشته که موجوداتی ناتوان در تشخیص و انتخاب بوده و باید بنشینند تا برایشان تصمیم گرفته شود، امروز در شرایطی در محیطی باز برای انتخاب، قرار می گیرند که از هیچگونه آموزش تخصصی در جهت آشنایی با معیارهای انتخاب و ویژگیهای یک همسر مناسب برخوردار نبوده اند و احساسات داغ و زودگذر جوانی تنها معیار معتبر انتخاب برای آنها شناخته می شود و از آنجا که هر یک از این افراد در برخوردهای کوتاه مدت سعی می کنند که خود را بهتر از آنچه که در واقع هست یا اصطلاحاً با کلاس[3] نشان دهد، خود واقعی آنها جلوه نمی کند و هر یک به تصویری ساختگی از دیگری دل می بندد و آن هنگام که زندگی واقعی آغاز می شود ادامه این نقش بازی کردن ها امکان پذیر نیست و در نتیجه تمام معادلات به هم می ریزند و طلسم رویاهای شیرین، باطل می شود. آنجا که در اثر تفاوتهای عظیم تربیتی، نقشها به گونه ای متفاوت آموخته شده اند، باور زن از زن بودن خود و انتظاراتی که از مرد به عنوان شوهر خود دارد و نقشهایی را که برای خود و او متصور است، را در تضاد کامل با آن چه که در ذهن طرف مقابل در طی دوران رشد در خانواده خود نقش بسته است، می بیند. به عبارت دیگر، تفاوت نقش ذهنی در تصورات و آموخته های زن و مرد، موجب عدم ادراک مناسب آنها از رفتار و انتظارات یکدیگر و در نتیجه عدم ارضاء آنها از روابط زن و شوهری خود شده و افراد دوباره به کودکانی تبدیل می شوند که شیوهی تعامل صحیح با یکدیگر را در زندگی مشترک نمی دانند و رویاها سراب می شوند.